دولت روسیه اخیراً برای بار دوم ادعای مالکیت خود بر اراضی وسیعی از مناطق قطب شمال را با اتکا به تفسیر زیرکانهای از قوانین بینالمللی به سازمان ملل متحد تسلیم کرد.
شکی نیست که همزبان با ذوب شدن بخش وسیعی از لایههای یخبندان قطب شمال استخراج منابع عظیم نفت و گار و ماهیگیری در این مناطق سادهتر خواهد شد و این میتواند برای روسیه امتیاز مهمی باشد. ولی به احتمال زیاد سازمان ملل متحد این ادعای روسیه را رد خواهد کرد.
اما خلق یک بحران بینالمللی در مورد مالکیت قطب شمال که روسیه را در مقابل آمریکا و کانادا قرار خواهد داد در شرایط کنونی راه علاج ولادیمیر پوتین برای گریز از یک موقعیت دشوار است.
او برای منحرف کردن توجه افکار عمومی روسیه از مشکلات پیچیده کشور به یک ماجراجویی یا بهتر است بگوییم به یک فیلم اکشن جدید نیاز دارد. رهبر روسیه به دلایل مختلف تحت فشار و به شدت به یک بهانه جدید محتاج است.
باتلاق دونباس
اولین مشکل ولادیمیر پوتین این است که در بحران شرق اوکراین گزینههای خوبی ندارد.
رویای قدیمی تصرف مناطقی که ناسیونالیستهای روس آن را «نووروسیا» (روسیه جدید) مینامند و شامل بخش شرقی خاک اوکراین است و روسیه را به شبهجزیره کریمه وصل میکند عملاً مرده است. حتی بعید است روسیه و شورشیان اوکراینی وفادار به مسکو بتوانند مناطق محدودی را که در گذشته مد نظر داشتند تصرف و کنترل کنند.
هرگونه تعرض نظامی جدیدی در شرق اوکراین نه فقط از نظر مالی و انسانی هزینه گزافی خواهد داشت بلکه به تحریمهای جدید از سوی غرب و ورود روسیه و شورشیان به قلمروی ناامن منجر خواهد شد. شروع مجدد زد و خوردهای نظامی طی هفتههای اخیر در شرق اوکراین نشانه کلافگی شورشیان و حامیان آنها در مسکو بود و نه یک اقدام جدی برای تصرف اراضی بیشتر.
مسکو میتواند قلمرو تحت کنترل شورشیان را به خاک خود ضمیمه کند و یا این مناطق را به عنوان یک ناحیه مستقل تحت حمایت خود قرار دهد. اما تأمین هزینههای مالی منطقهای که از نظر اقتصادی ضعیف و تمام زیرساختهای آن نابود شده است در شرایطی که اقتصاد روسیه دوران رکود را میگذراند بار سنگینی است.
علاوه بر این روسیه تمام امتیازات و نفوذ خود در سایر نقاط اوکراین را از دست خواهد داد و تحریم های غرب ادامه خواهند یافت و حتی ممکن است تشدید شوند.
با توجه به این محدودیتها گزینه مطلوب کرملین بازگرداندن این مناطق به اوکراین اما طبق شروط روسیه است، یعنی خودگردانی وسیع این مناطق و داشتن حق قانونی برای وتوی تصمیمات دولت مرکزی اوکراین. اما به نظر میرسد دولت اوکراین و غرب با چنین حالتی کاملاً مخالفند.
ولادیمیر پوتین در کلاف سردرگم بحران اوکراین گرفتار شده و بهسختی میتواند خود را از باتلاقی که ساخته است نجات دهد.
گرفتاری در داخل
در عین حال وضعیت رهبر روسیه در داخل کشور نیز چندان ساده نیست و او در باتلاق دیگری دست و پای میزند. او بین ضرورتهای سیاسی و اقتصادی که خودش به وجود آورده گرفتار شده است.
با توجه به ادامه رکورد اقتصادی کشور، افزایش شدید تورم، کاهش بهای جهانی نفت و سقوط ارزش برابری روبل، ولادیمیر پوتین برای رونق اقتصادی روسیه به شدت محتاج لغو یا کاهش تحریمهای غرب است.
اما برای هرگونه تعدیلی در تحریمها او باید سیاست خود در شرق اوکراین را تغییر دهد، حرکتی که مشروعیت و منطق رهبری او را زیر سئوال خواهد برد و ناسیونالیستهای روسیه را که بخش مهمی از پایگاه حمایتی او هستند خشمگین خواهد کرد.
برخی از کارشناسان معتقدند که دامن زدن به ناسیونالیسم روسی و اعزام داوطلبان برای جنگ در شرق اوکراین در ابتدای بحران به نفع حکومت روسیه بود ولی اکنون میتواند به یک مشکل جدی بدل شود و کرملین ممکن است نتواند این نیروها را کنترل کند.
رونامه نووایا گازتا اخیراً در گزارشی نوشت که جنگ در شرق اوکراین ممکن است برای خود روسیه به یک غده سرطانی بدل شود چون بسیاری از این داوطلبان با اسلحههای سنگین به روسیه بازمیگردند.
ولادیمیر پوتین در دو دوره اول ریاست جمهوری خود با زیرکی حمایت هر دو طیف لیبرال و ناسیونالیست روسیه را جلب کرده بود. ولی از سال ۲۰۱۱ و اعتراضات گسترده گروههای لیبرال علیه حکومت به نظر میرسد حمایت بخش وسیعی از این طیف را از دست داده است.
به گفته کارشناسان دادن اختیارات بیشتر به جناح ناسیونالیست به خصوص در نهادهای امنیتی و انتظامی طیف لیبرال را خشمگین کرده و این برای کرملین ممکن است از تظاهرات خیابانی معترضان خطرناکتر باشد.
از دست دادن برگ برنده انرژی
علاوه بر همه اینها ولادیمیر پوتین با مشکل انرژی نیز دست و پنجه نرم میکند. بهای نفت در نازلترین سطح خود طی سالهای اخیر است و بهاحتمال زیاد برای یک دوره طولانی چنین خواهد بود.
اما مشکل اصلی ولادیمیر پوتین نه چرخههای دورهای بازار نفت بلکه مشکلات ساختاری است. عرصه بینالمللی انرژی در حال تحول است و این تحول در مسیر منافع روسیه نیست. نفت شیل، گاز طبیعی مایع و انرژیهای قابل بازیافت به شکل چشمگیری بازار انرژی را تغییر دادهاند و روسیه در تمام این زمینهها ضعیف است.
پس از لغو تحریمها علیه ایران این کشور در عرصه صدور گاز به اروپا میتواند به رقیب بزرگی برای روسیه بدل شود. سیاست تعرضی روسیه در بحران اوکراین باعث شده اروپا که بزرگترین خریدار انرژی صادراتی این کشور است در استراتژی کلی خود و معاملات انرژی با روسیه تجدیدنظر کند.
یکی از نمونههای آن سختگیریهای شدید نهادهای تجاری اتحادیه اروپا در مورد عملکرد شرکت روسی گازپروم است. اگر موقعیت شرکت گازپروم را معیاری از سنجش ثروت روسیه بدانیم کافی است یادآوری کنیم که ارزش مالی این شرکت در سال ۲۰۰۸ حدود ۳۶۰ میلیارد دلار تخمین زده میشد ولی امروزه ارزش آن فقط ۳۵ میلیارد دلار است.
انرژی همیشه برگ برنده ولادیمیر پوتین بوده ولی به نظر میرسد که امروزه این برگ به سرعت ارزش خود را از دست میدهد
با پروپاگاندا نمیتوان علاقه دیگران را خرید
اما باید یادآوری کرد که پوتین هنوز هم در نبرد برای جلب حمایت افکار عمومی روسیه پیروز است.
تردیدی نیست که رسانههای تحت کنترل دولت روسیه در سالهای اخیر در مورد مسائلی مثل بحران اوکراین و یا رویارویی مسکو با غرب خیلی موفق بودهاند.
اما با وجود هزینه کردن نیم میلیارد دلار برای تبلیغات رسانهای در خارج از کشور، با وجود تلاشهای متعدد و گسترده برای مختل کردن و یا مسدود کردن پوشش رسانههای غربی و مستقل و پس از سازماندهی و اجرای وسیعترین کارزار تبلیغاتی و خبری یک جانبه و هدفمند پس از پایان جنگ سرد، اکنون وجهه روسیه در سطح جهان در بدترین حالت ممکن است.
براساس تازهترین گزارش موسسه نظرسنجی بینالمللی پیو، فقط اکثریت افکار عمومی در سه کشور جهان در مورد روسیه ذهنیت مثبتی دارند: چین، ویتنام و غنا. در کل جهان به طور متوسط فقط ۳۰ درصد از مردم نسبت به روسیه ذهنیت مثبتی دارند.
در کشورهای اروپایی به طور متوسط فقط ۲۶ درصد، در کشورهای خاورمیانه فقط ۲۵ درصد، در آمریکای لاتین فقط ۲۹ درصد و در آسیای شرقی و آفریقا فقط ۳۷ درصد از افکار عمومی نسبت به روسیه ذهنیت مثبتی دارند.
اما وجهه بینالملی ولادیمیر پوتین حتی از وجهه بینالمللی روسیه نیز بدتر است. به طور متوسط در سطح جهان فقط ۲۵ درصد و در میان افکار عمومی اروپا فقط ۱۵ درصد نسبت به رهبر روسیه ذهنیت مثبتی دارند.
حقیقت این است که دستگاه پروپاگاندای روسیه در داخل کشور جادو میکند چون با وجود تمام مشکلات اقتصادی هنوز هم محبوبیت او در حد بسیار بالایی است. اما باید دید که این حد از محبوبیت تا چه مدتی ادامه خواهد یافت.