«مرگ» باستانشناسی در ایران

چیرگی شاپور یکم بر والرین، امپراتور روم

سحر فرازمند- هفته گذشته طی اقدامی عجولانه به کارکنان پژوهشکده باستانشناسی ابلاغ شد که یا باید به شیراز کوچ کنند یا از سمت خود کناره‌گیری کنند.

تبعات این تصمیم شتاب‌زده و غیر کارشناسی هنوز بر ما پوشیده است، اما بر اساس شواهد و دلایلی که حتی بر افراد غیر کارشناس واضح می‌نماید، این تصمیم عواقب فاجعه‌بار تخریب بیشتر آثار باستانی و میراث فرهنگی ایران را در پی خواهد داشت.

میراث فرهنگی ایران و نحوه مدیریت آن از زمان دولت دوم اصلاحات تاکنون می‌تواند به عنوان یکی از بهترین نمونه‌های مدیریت مخرب و آشفته و نیز یکی از موفق‌ترین روندهای تخصص‌زدایی در سطح جهانی مطرح شود تا درس عبرتی باشد برای تمامی کشورهایی که از هیچ با مدیریت قوی، هویت ملی می‌سازند و ما که از همه چیز، حسرت و آشفتگی عایدمان می شود.

مروری بر وقایع تلخ گذشته یادآور این است که کوچاندن پژوهشکده باستانشناسی از تهران با هدف «ریزش نیرو» ریشه در فرایند رو به زوال گذشته دارد. مجلس ششم طی یکی از آخرین مصوبات خود، گردشگری را به مجموعه سازمان بی‌ساختار میراث فرهنگی اضافه کرد.

این مصوبه حاصل سطحی‌ترین نگاه نمایندگان خانه ملت به میراث فرهنگی و در نظر گرفتن آن به عنوان عاملی برای عواید اقتصادی بود. رویکردی که در دولت احمدی نژاد رایج‌تر شد. محوریت دادن به این رویکرد در کنار تخصص‌زدایی در میراث فرهنگی نهایتا منجر نگاه تجاری به آثار فرهنگی می‌شود.

این دیدگاه میراث فرهنگی را گنج می‌داند و البته آنچه با گنج باید کرد فروش آن است. اجاره ساختمان‌های تاریخی دوره قاجار جهت درآمدزایی از نخستین نتایج این نوع نگاه به میراث فرهنگی به شمار می‌روند.

این تحول همراه با ارتقاء سطح سازمان میراث فرهنگی از سازمانی زیر نظر وزارت ارشاد به معاونت ریاست جمهوری همراه بود که بازهم از مصوبات مجلس ششم است. پس از این ارتقاء تعداد قابل توجهی از نمایندگان مستعفی که همه اصلاح‌طلب بودند به این سازمان وارد شدند.

نخستین رئیس معاونت جدید حسین مرعشی نماینده سابق مجلس بود. در زمان وی سازمان میراث فرهنگی از سازمانی تخصصی به سازمانی سیاسی تبدیل شد.

در سال ۱٣٨۴ که دولت محمود احمدی‌نژاد روی کار آمد تقریبا یکسال و نیم طول کشید تا نوبت انتقام‌گیری به میراث فرهنگی برسد. تقریبا همه پست‌های کلیدی عوض شدند. در استان‌ها نیز نیروهای سیاسی غیر متخصص و حتی بدون سابقه سیاسی کسانی که در انتخاب محمود احمدی نژاد موثر بودند به ریاست سازمان‌های میراث فرهنگی استان‌ها رسیدند.

معاونت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری که به سبب ناهمگن بودن بخش‌های آن در فرآیندی تدریجی غیر تخصصی و فاقد ساختار و چارت اداری بود به یار نزدیک احمدی تژاد اسفندیار رحیم مشایی سپرده شد.

رحیم مشایی به گردشگری اهمیت می‌داد. هزینه‌های زیادی از بخش‌های مختلف میراث فرهنگی را صرف ساختن توالت کرد. آنچه امروز بصورت چندپاره شدن میراث فرهنگی و ارسال آن به استان ها مشاهده می‌شود، نمود بارز خصومت بچه‌گانه و در عین حال پیچیده احمدی‌نژاد با سازمان میراث فرهنگی است.

البته خصومت حوزه‌های علوم دینی و علمایی که از احمدی‌نژاد حمایت می کنند را نمی‌توان نادیده گرفت. جهان‌بینی حوزوی بر پایه ماور‌الطبیعه اسلامی بنا شده است.

پس از روند سریع تخصص‌زدایی و آشفته ساختن آ شفته بازار میراث فرهنگی در دوران رحیم مشایی، حمید بقایی که هیچ آشنایی با میراث فرهنگی نداشت و ندارد ابتدا به خصومت با میراث فرهنگی و خاصه با باستان شناسی پرداخت. حذف بودجه‌ پژوهشکده باستانشانسی از جمله این تصمیم‌های وی بود. در نتیجه این تصمیم پژوهشکده باستانشناسی به پیکر بی‌جان تبدیل شد که ناتوان از انجام هر گونه پژوهش تنها به سازمانی برای صدور مجوز تبدیل شد.

علاوه بر کاستن از طیف معترضان در پایتخت، از بین بردن تدریجی بخشی دولتی که به نظر مشاوران احمدی‌نژاد خاصه مشایی با توسعه رویکردهای اصولگرایانه اطراف احمدی‌نژاد از بنیاد تقابل دارد، از اهداف دیگر دولت برای انتقال میراث فرهنگی از مرکز است.

آنچه در عمل از این طرح حاصل خواهد شد، فروپاشی میراث فرهنگی و از بین بردن کامل جایگاه آن در ساختار اداری – اجرایی حاکمیت است.

با ریزش شدید نیروهای متخصص و با تجربه پژو هشکده باستانشناسی، نیاز ابدی ما به باستانشناسان فرصت‌طلب خارجی برای همیشه تضمین شد. اما در این میانه پارادوکسی وجود دارد. دیگر حتی باستانشناسان خارجی نیز تمایلی به پژوهش در ایران آشفته و بی ثبات را ندارند چراکه کشورهای همسایه که همگی روزی از اقمار فرهنگی ایران به شمار می‌رفته‌اند در تطمیع و جذب پژوهشگران خارجی موفق‌تر از همیشه عمل کرده و می‌کنند. از دیگر نتایج این طرح خانه‌نشین کردن زنان باستانشناس است که به دلیل اشتغال همسرانشان در تهران مجبور به کناره گیری شده‌اند و البته که این طرح دولت احمد‌ی‌نژاد را یک قدم دیگر به هدفش در زمینه به حاشیه راندن زنان نزدیکتر می‌کند.

خلا قانونی در حوزه میراث فرهنگی و عدم نظارت نمایندگان مجلس بر این حوزه می‌تواند فاجعه‌ای فرهنگی را رقم زند. در گام بعدی پژوهشکده های دیگر از جمله مرمت و حفظ و احیا و نیز موزه ملی در خطر جدی به سر می‌برند. دلسوزان تاریخ و فرهنگ این آب و خاک این ویرانگری را به تماشای غمگنانه نشسته‌اند و ویرانگران غافل از آنند که با دشمنی با میراث فرهنگی تیشه به ریشه خود می‌زنند.

...........................................................................................................................................................................................

دیدگاه‌های نویسنده منعکس‌کننده نظر رادیو فردا نیست.