در پی تنش روسیه و گرجستان بر سر اوستیای جنوبی و آبخازیا که با به رسمیت شناخته شدن استقلال این دو بخش از خاک گرجستان از سوی مسکو وارد مرحله تازه ای شد، این پرسش پیش آمده است که آیا دوران جنگ سرد تازه ای آغاز شده است.
«رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی» در همین زمینه با ادوارد لوکاس، نویسنده کتاب «جنگ سرد نوین» گفتگویی انجام داده است. ادوارد لوکاس معتقد است در آینده وقایعی مانند گرجستان تکرار خواهد شد.
ادوارد لوکاس، در هفته نامه بريتانيايی «اکونوميست» قلم می زند و از سال ۱۹۸۶ تحولات اروپای شرقی را پوشش می دهد. ادوارد لوکاس فارغ التحصيل مدرسه اقتصاد لندن است و تا کنون چندين کتاب نوشته که تازه ترين آنها «جنگ سرد نوين» است.
مدت ها پيش از اين شما در کتاب خود نوشتيد که غرب بدون آنکه واقعا متوجه آغاز جنگ سرد جديد شده باشد در اين رقابت با روسيه در حال باختن است. آيا فکر می کنيد اکنون لحظه ای است که غرب واقعا متوجه اين روند شده است؟
خيلی دشوار است که لحظه تعيين کننده در هوشياری غرب و توجه آن به اين روند را مشخص کرد. ما لحظات هشدار دهنده بسياری را پشت سر گذاشته ايم و به اعتقاد من در آينده نيز اينگونه وقايع تکرار خواهند شد.
مشکل اصلی اين است که حکومت های بزرگ در اروپا نمی خواهند سياست خود را در قبال روسيه تغيير بدهند.
برای کشورهایی نظير آلمان ، ايتاليا ، اسپانیا و يا هلند مناسبات اقتصادی با روسيه بسيار مهم است و از همه مهمتر معاملات آنها در زمينه انرژی است.
برای نمونه آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در روزهای اخير به جمهوری های بالتيک سفر کرد که نشانه حمايت آلمان از اين کشورهاست ولی در مورد تجديد نظر در معاملات انرژی با روسيه چيزی نگفت. در مجموع به نظر من کشورهای اروپایی از خواب طولانی در برخورد با روسيه به درآمده اند ولی هنوز کاملا بيدار و هوشيار نشده اند.
آيا شما نشانه هايی حاکی از برخورد قاطع تر غرب با روسيه می بينيد؟
به اعتقاد من اتحاديه اروپا از اتخاذ موضعی قاطع در قبال روسيه ناتوان است و من فکر نمی کنم که آنها دست به اقدامی بزنند که جدا باعث دردسر برای دولت روسيه بشود.
ادوارد لوکاس، نویسنده کتاب «جنگ سرد نوین»
حداکثر کاری که اتحاديه اروپا خواهد کرد اختصاص چند ميليارد دلار برای بازسازی آن چيزهایی است که روسيه در گرجستان ويران کرده است. حکومت روسيه هنوز هم به درستی بر اين باورست که با سياست ايجاد تفرقه در ميان کشورهای اروپایی می تواند منافع خود را پيش ببرد و سازمان ناتو هم حتی اگر خيلی ملايم بگوييم در برخورد با روسيه هيچ تاثير و عملکردی ندارد.
آنچه که غرب واقعا به آن نياز دارد تقسيم وظايف ناتو به دو بخش است. در يک بخش برخی کشورهای کنونی عضو سازمان ناتو مثلا يونان، ايتاليا يا مجارستان می توانند در ماموريت های پاسداری از صلح شرکت کنند و در بخش ديگر ناتو بايد بر کشورهايی تکيه کند که واقعا حاضر هستند در مقابله با روسيه - فرضا در حفاظت از جمهوری های بالتيک که اکنون در خط مقدم جبهه در مقابل روسيه قرار گرفته اند- اقدامات عملی انجام دهند.
به نظر شما چرا غرب تا اين حد دير واکنش نشان داد؟
به نظر من مجموعه کشورهای اروپايی هم اختلاف نظر دارند، هم در مورد خطر روسيه تمرکز کافی را نداشته اند و هم تا حدی به روسيه خوشبين بودند.
حملات موشکی و توپخانه ارتش روسيه به خاک گرجستان يک سال است که آغاز شده، شورش ضد دولتی در استونی تحت حمايت دولت روسيه انجام شد، ولاديمير پوتين در سخنرانی سال ۲۰۰۷ خود در مونيخ رسما غرب را به آغاز جنگ سرد متهم کرد و در بيانيه ها و مطالعات رسمی وزارت خارجه روسيه بارها تاکيد شده که اين کشور خواهد کوشيد که از انرژی به عنوان ابزاری برای پيشبرد منافع استراتژيک خود بهره برداری کند. اما غرب به تمامی اين نشانه ها بی توجه بوده است.
از اواخر ۱۹۹۵ ميلادی و روی کار آمدن ولاديمير پوتين و گروه مدافع او که از ماموران سابق کا گ ب هستند، مشخص بود که روسيه به کدام سمت حرکت خواهد کرد. ولی چرا بايد در سال ۲۰۰۸ متوجه شد که حکومتگران روسيه واقع از چه قماشی هستند.
- «همه آنچه که ناتو برای دفاع از جمهوری های بالتيک انجام داده است استقرار چندين جنگنده است که اصلا کافی نيست.»
آيا شرايطی که شما توصيف می کنيد به معنای بازگشت به دوران رقابت برای منافع متضاد بين روسيه و غرب است؟ آيا دوران اميد به پايان جنگ سرد و منافع مشترک بين دو طرف به پايان رسيده؟
من اميدوارم که غرب به سمت سياست جديدی در مهار روسيه حرکت کند. من طرفدار اعمال فشار برای کنترل حکومت روسيه هستم. من طرفدار دمکراسی در روسيه هستم و معتقدم که مردم روسيه شايستگی حکومتی بهتر از اين نظام فاسد و بی رحم فعلی را دارند. اما ما تا آن مرحله فاصله زيادی داريم. نخستين گامی که بايد برداريم دفاع از کسانی است که مثل ما فکر می کنند.
اين يعنی دفاع ا ز گرجستان که تا امروز ما به کلی آنها را فراموش کرده بوديم و دفاع از اوکراين، و مهمتر از همه، اين به معنای دفاع از کشورهای بالتيک است که اعضای اتحاديه اروپا و سازمان ناتو هستند ولی در عمل ما حتی يک سرباز نيروی زمينی در هيچيک از اين کشورها مستقر نکرده ايم .
همه آنچه که ما برای دفاع از جمهوری های بالتيک انجام داده ايم استقرار چندين جنگنده است و اين اصلا کافی نيست.
اما نظر شما در مورد اين استدلال چيست که معتقد است غرب جای مانور فراوانی ندارد چون در نهايت اين غرب است که به روسيه محتاج است و نه روسيه به غرب؟
به اعتقاد من اين استدلال احمقانه و حتی توهين آميز است. کل جمعيت روسيه حدود يک سوم جمعيت اتحاديه اروپاست. و جمعيت اتحاديه اروپا و آمريکا روی هم رفته حدود پنج تا شش برابر جمعيت روسيه است.
توليد ناخالص ملی روسيه حدود هزار ميليارد دلار است و اين معادل يک دهم توليد ناخالص ملی در اتحاديه اروپا است . اين طرز فکر که روسيه در چنان موقعيتی است که می تواند به اتحاديه اروپا دستور دهد يک فرضيه کاملا اشتباه است.
تنها دليل گسترش اين طرز فکر اين است که در اروپا همه به سياست تحکم آميز روسيه و روش آن در ايجاد تفرقه در ميان کشورهای اروپایی عادت کرده اند، طوری که گويا روسيه می تواند هر کاری که می خواهد بکند. به نظر من روسيه از چنان قدرتی برخوردار نيست. اگر آمريکا بخواهد می تواند تمام ناوگان دريایی روسيه را ظرف ده دقيقه نابود کند.
وزير امور خارجه بريتانيا اخيرا خواستار ايجاد وسيع ترين ائتلاف بين المللی عليه اقدامات روسيه در گرجستان شده است. به نظر شما سياست دولت بريتانيا در اين عرصه چيست؟
به نظر من بريتانيا با جديت کسی عمل می کند که معلوم است اعتقاد و نظر خود را در مورد روسيه تغيير داده است. در دوران زمامداری تونی بلر نخست وزير قبلی، دولت بريتانيا برخلاف هشدارهای شديد مفسرانی نظير من، در مسير دوستی با روسيه پيش رفت.
آقای بلر با ولاديمير پوتين به اپرا می رفت و تلاش زيادی می شد که با حاکمان کاخ کرملين روابط حسنه ای برقرار شود. ولی فکر می کنم حادثه قتل يکی از ماموران امنيتی سابق روسيه در لندن توسط مسموميت راديواکتيو و يا تهديد چند شهروند روس تبار ديگر در بريتانيا توسط دستگاه اطلاعاتی روسيه باعث شد که حکومت بريتانيا در مورد رفتار روسيه هوشيارتر شود.
در عين حال در مواردی سفیر بريتانيا در مسکو توسط گروه های افراطی مورد حمايت دولت روسيه تحت فشار قرار گرفت و در نهايت مانع تراشی های بوروکراسی دولتی روسيه برای فعاليت شرکت بريتيش پتروليوم باعث شد که عملا فعاليت اقتصادی اين شرکت در محدوده نفوذ روسيه تعطيل شود.
تمام اين حوادث باعث شد که در يکی دو سال اخير توهم دولت بريتانيا در مورد مناسبات گرم با روسيه زدوده شود.
اکنون در پی حوادث گرجستان بريتانيا آماده اقدام جدی عليه روسيه است ولی بسياری از کشورهای مهم ديگر در اروپا هنوز چند گام ازاين مرحله عقب تر هستند.