ائتلاف غرب در جنگ با بشار اسد

کتیل سلویک، پژوهشگر علوم سیاسی و متخصص در امور سوریه

بحران سوریه پس از گذشت دو سال و چند ماه به نقطه عطف خود می‌رسد. روز ۳۰ مرداد حومه شرقی دمشق شاهد یک رخداد غیرمعمول بود که بار دیگر توجه جهانیان را به این سرزمین جنگ‌زده جلب کرد. یک حمله شیمیایی به مرگ صدها نفر منجر شد در حالی که شورشیان و کشورهای غربی انگشت اتهام خود را به سمت نیروهای بشار اسد نشانه رفته‌اند. حکومت سوریه گرچه دست داشتن در حمله شیمیایی را تکذیب می‌کند، اما نیروهای ائتلاف غرب را پشت مرزهای خود می‌بیند که آماده «تنبیه» دمشق هستند. همه رفته‌رفته به این باور می‌رسند که ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه جنگ را با سوریه آغاز می‌کنند، اگرچه زمان و ابعاد این جنگ هنوز روشن نیست. دراین‌باره با دکتر کتیل سلویک، استاد سابق علوم سیاسی دانشگاه اسلو نروژ و متخصص در امور سوریه گفت‌وگو کرده‌ایم که مخاطب آن هستید. از آثار دکتر سلویک می‌توان به کتاب‌های «اصلاحات و تغییر گفتمان حاکمیت در سوریه» (۲۰۰۸) و «ثبات و تغییر در خاورمیانه مدرن» (۲۰۱۱) اشاره کرد.

Your browser doesn’t support HTML5

گفت‌وگوی احسان عابدی با کتیل سلویک



گمان می‌کنید که پایان کار بشار اسد نزدیک باشد؟ حمله احتمالی غرب به سوریه چه ابعادی خواهد داشت و تا کجا پیش می‌رود؟

اگر سخنان مقامات آمریکایی و بریتانیایی را مبنا قرار دهیم هدف این عملیات نظامی سرنگونی رژیم بشار اسد نخواهد بود. بریتانیا و آمریکا می‌گویند تمایلی ندارند که بیشتر از آن‌چه تا به امروز شاهد آن بوده‌ایم در جنگ داخلی سوریه دخالت داشته باشند، بلکه تنها می‌خواهند رژیم بشار اسد را به خاطر استفاده از سلاح‌های شیمیایی تنبیه کنند. از این رو فکر نمی‌کنم که در حال حاضر هرگونه اقدام نظامی غرب در سوریه با هدف سرنگونی رژیم و یا مترادف با سرنگونی رژیم بشار اسد باشد.

اما از سوی دیگر، ورود دولت‌های آمریکا، بریتانیا و فرانسه به عرصه جنگ علیه سوریه اقدام خطرناکی است که امکان دارد نتایج آن با آنچه انتظار می‌رود کاملا متفاوت باشد، اگرچه این دولت‌ها نشان می‌دهند که آماده چنین اقدامی هستند.

در مجموع، به نظر می‌رسد حملات غرب به رژیم سوریه مقطعی و کوتاه مدت خواهد بود، ولی ممکن است این اولین گام در جهت حملات و دخالت‌های نظامی باشد که در نهایت به سرنگونی رژیم بشار اسد می‌انجامد.

اعتراضات سوریه به ‌فاصله اندکی از انقلاب تونس و مصر رخ داد و با قیام لیبی نیز همزمان بود. اما چرا این اعتراضات به جنگ داخلی تبدیل شد و چرا این جنگ داخلی این‌قدر طول کشید؟

به نظرم باید به دو نکته توجه کرد. یکی شرایط و ویژگی‌های سوریه است که با تونس و مصر و یا لیبی تفاوت دارد. و نکته دوم صحنه بین‌المللی است.

همان‌طور که می‌دانیم رژیم فعلی سوریه در حقیقت، نماینده یکی از اقلیت‌های قومی – مذهبی موجود در آن کشور بوده و به همین خاطر ترکیب متنوع قومی و مذهبی این کشور شرایط مناسبی را برای استراتژی موسوم به «تفرقه بیانداز و حکومت کن» فراهم می‌کند. در یک چنین ترکیب قومی و مذهبی کاملا مشهود بود که رژیم بشار اسد بتواند حمایت برخی از اقلیت‌های قومی، مانند مسیحیان و شیعیان را به خود جلب کند.

اما به اعتقاد من عامل اصلی در توجیه تفاوت‌های نمونه سوریه با کشورهای عربی دیگر مثل مصر و تونس، عامل بین‌المللی بوده است. سوریه موقعیت ویژه‌ای دارد، همسایه اسرائیل است و درست بین ایران و اسرائیل قرار گرفته است. در عین حال سوریه علاوه بر روابط استراتژیکی که با ایران دارد، نقطه اصلی نفوذ روسیه در خاورمیانه هم محسوب می‌شود.

درعین حال فراموش نکنیم که از نگاه روسیه آنچه در لیبی اتفاق افتاد در حقیقت پشت کردن به مصوبات شورای امنیت و نقض تصمیم جامعه جهانی بود چرا که غرب به جای حفاظت از غیرنظامیان به سمت تغییر رژیم حرکت کرد، در حالی که بحث بر سر حافظت از جان غیرنظامیان بود.

به همین خاطر است که امروز می‌بینیم شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد جنگ داخلی سوریه که یکی از بزرگ‌ترین فجایع انسانی طی چند دهه اخیر است، کاملا فلج شده و نتوانسته است تاکنون هیچ اقدامی انجام دهد.

اما غرب و ائتلاف آمریکا، بریتانیا و فرانسه اساسا چه نگرانی‌هایی در رابطه با حمله به سوریه دارند؟ و چه مسائلی باعث شده بود که تا به امروز تمایلی به مداخله نظامی در سوریه نداشته باشند؟

غرب می‌تواند نگرانی‌های گوناگونی داشته باشد. یک نوع از این نگرانی‌ها مربوط به افکار عمومی خود کشورهای غربی است. این احتمال وجود دارد که مردم این کشورها از دخالت نظامی در یک جنگ دیگر در منطقه خاورمیانه حمایت نکنند. به همین خاطر شاهد بوده‌ایم که باراک اوباما تلاش داشته نیروهای نظامی آمریکا را از خاورمیانه خارج کند در حالی که جورج بوش روی این منطقه تمرکز کرده بود.

دسته دیگر نگرانی‌ها مربوط به این است که عملیات یا دخالت نظامی در سوریه در عالم واقعیت چه دستاوردهایی می‌تواند داشته باشد. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که جنگ داخلی سوریه در حدی گسترش یافته که دیگر نمی‌توان با دخالت نظامی غرب آن را کنترل کرد و یا به آن خاتمه داد و موفقیت در چنین شرایطی مستلزم دخالت گسترده و پرشمار نیروهای زمینی در داخل خاک سوریه است.

به همین خاطر در پایتخت‌های غربی این دیدگاه بسیار قوی است که دخالت نظامی در سوریه ممکن است به هیچ جایی نرسد. و اگر شما به حرف‌هایی که مقامات بریتانیایی و یا آمریکایی در دفاع از عملیات نظامی می‌زنند دقت کنید، متوجه می‌شوید که مدام تاکید می‌کنند تنها هدف این عملیات اجرای هشدارهای قبلی در مورد ممنوعیت استفاده از سلاح‌های شیمیایی است. به نظر نمی‌رسد که هیچ یک از این مقامات ادعا کنند اقدام نظامی از جانب آنها می‌تواند به جنگ داخلی سوریه پایان دهد.

گمان می‌کنید واکنش اسد به حمله احتمالی غرب چیست؟ هدف قرار دادن اسرائیل؟

بعید است. به اعتقاد من محتمل‌ترین واکنش سوریه این خواهد بود که از یک سو میزان خسارات و تلفات ناشی از آن را تا حدی که می‌تواند کاهش دهد و از سوی دیگر تا جایی که ممکن است انجام چنین حملاتی را برای ارتش‌های غربی دشوارتر سازد.

البته به طور کلی می‌توان تصور کرد که حمله به اسرائیل می‌تواند یکی از گزینه‌های حکومت اسد باشد. یادآوری می‌کنم که صدام حسین هم یک بار از همین روش استفاده کرد و زمانی که مورد هجوم کشورهای غربی قرار گرفت با موشک‌های اسکاد خود به خاک اسرائیل حمله کرد.

ولی به نظر من رژیم سوریه در حال حاضر مشکلات متعددی دارد و بعید است که بخواهد با حمله به اسرائیل یک جبهه دیگر را باز کند. به احتمال زیاد رژیم سوریه فکر می‌کند که می‌تواند در مقابل این حملات مقاومت کند و از آنها جان سالم به‌در ببرد، چون همان‌طور که اشاره کردم رهبران کشورهای غربی بارها و بارها تاکید کرده‌اند که هدف آنها تنبیه و نه سرنگونی رژیم بشار اسد است.

و جمهوری اسلامی با رفتن بشار اسد چه زیانی خواهد دید؟

این موضوع پیچیده‌ای است چون در درجه اول همه چیز به این بستگی خواهد داشت که چه نوع حکومت و چه نیرویی جایگزین رژیم بشار اسد خواهد شد و این رژیم چگونه سقوط خواهد کرد. به عنوان مثال، باید دید که آیا برکناری رژیم بشار اسد در یک روند انتقالی صورت خواهد گرفت، آیا حکومت ایران در این روند شرکت خواهد داشت، و آیا خواهد توانست که حدی از نفوذ خود در سوریه را حفظ کند.

در عین حال باید در نظر داشت که آنچه بعد از رژیم بشار اسد بر سوریه حاکم خواهد شد شاید یک رژیم یکپارچه و یکدست نباشد، بلکه شاید نیروهای سیاسی و یا اقلیت‌های قومی متفاوتی هر یک صاحب بخشی از قدرت بشوند و یا ممکن است که سرنگونی رژیم بشار اسد به تجزیه خاک سوریه منجر شود به‌طوری که هر منطقه آن تحت کنترل یک نیروی جداگانه دربیاید. در چنین حالتی ایران می‌تواند در مناطقی از سوریه نفوذ خود را حفظ کند.

اما از سوی دیگر اگر نیروهای شورشی بتوانند به یک پیروزی کامل برسند و تمام سوریه را در کنترل خود بگیرند، در آن صورت می‌توان گفت که حکومت ایران بخش زیادی از نفوذ خود را از دست خواهد داد چون تقریبا تمامی شورشیان سوریه، چه نیروهای اسلام‌گرای تندرو و چه گروه‌هایی که بیشتر ملی‌گرا و سکولار هستند، با نفوذ ایران به خاطر حمایت طولانی مدت آن از رژیم بشار اسد به شدت مخالف هستند.