از روز شنبه در ایران مراسمی برگزار شده است برای بزرگداشت سی و پنجمين سالگرد پيروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷. انقلابی که به حکومت محمد رضا شاه، از متحدان آمريکا، پايان بخشيد و نظام جمهوری اسلامی را بر کرسی قدرت نشاند.
آغاز اين مراسم ده روزه، که از آن با نام دهه فجر نام برده می شود، روز ۱۲ بهمن ماه است، روزی که بنيانگذار فقيد جمهوری اسلامی آيت الله روح الله خمينی پس از ۱۴ سال تبعيد در نجف عراق، ترکيه و فرانسه در به ايران باز گشت. و آخرین روز آن، ۲۲ بهمن، روز سقوط دولت بختیار و پيروزی انقلاب اسلامی که هر ساله با برگزاری راهپیمایی سرارسری در ایران جشن گرفته میشود.
پرسشی که به ذهن متبادر می شود اين است که سیر تطور سياست های خارجی ژوئوپولتيک، ژئواستراتژيک و ژئواکونوميک ايران در طول اين مدت چگونه بوده است؟ سياستهای داخلی و خارجی ايران چه تاثیراتی بر منطقه و جهان داشته است؟ و جدال قدرت و موضع ايران در منطقه در سطح خاورميانه چگونه توسعه و رشد يافته است؟
بسياری انديشمندان، پژوهشگران و تحليلگران سياسی، سياست خارجی ايران در سطح منطقهای را شکست خورده میدانند. چنين استدلالی محصول سادهانگاری است، چرا که پيچيدگیها و ظرافتهای سياست خارجی ايران را در نظر نگرفته است.
سیاست خارجه ایران در سطح بينالمللی و منطقهای دارای نقاط قوت و ضعفی بوده است.
سیاست خارجه ایران در سطح بينالمللی و منطقهای دارای نقاط قوت و ضعفی بوده است.
سياستهای خارجی ايران در منطقه، در شکل دادن به سياستهای خاورميانه و مانعتراشی برسر راه دیگر بازیگران این منطقه نقش مهمی ایفا کرده است و تاثير قابل توجهی بر پويايی سياست خاورميانه و جهان، محاسبات سياسی غرب و توازن قدرت داشته است.
ايران نقطه ثقل بسياری از ارتباطات و پيمانهای حساس و اساسی استراتژيک، اقتصادی و ژئوپلتيک در خاورميانه است. در واقع، ایران هر سياست خارجهای را که دنبال کند، بر بافت سياسی منطقه تاثير خواهد داشت. سياستهای خارجی ايران در شکلگيری برخی از پيمانهای حساس در منطقه تاثيرگذار بوده است، مثل پیمان اتحاد بین سوریه و ایران که نمیتوان آنرا نادیده گرفت.
با اين حال، گرچه نبرد ميان ايران و ديگر بازيگران دولتی منطقه برای کشاندن ترازوی قدرت به سمت خود و افزايش نفوذ سياسی در منطقه پيش از استقرار جمهوری اسلامی هم وجود داشته، اما پس از پیروزی انقلاب و خلط سياست خارجه ایران با ايدئولوژي و مذهب تنشهای بسیاری به وجود آمد. اتفاقی که چالشی شد برای دولتهای سنی عرب، به ويژه عربستان سعودی يا ديگر کشورهای عرب حوزه خليج فارس. به عبارت دیگر، اين مسئله بر رقابت منطقهای ميان ايران و اعراب افزود.
در حاليکه عربستان از اسلام به عنوان ابزاری برای تقويت سياستهای ژئوپلتيک خود استفاده میکرد و خود را پيشرو تفکر اسلامی میدانست، جمهوری اسلامی ايران روی کار آمد و با تاکید بر تبليغ تشيع در جهان اسلام به عنوان استراتژی سياست خارجی خود، رویکرد عربستان را به چالش کشید. ايران اقدام به ايجاد دورههای پيشرفته مذهب شیعه نموده است و قم بدل به بزرگترين مرکز ايدئولوژی و تدريس تشيع در جهان شده است که تعداد قابل توجهی حوزه علميه دارد و قريب به ۷۰ هزار طلبه از ۷۰ کشور جهان برای تحصيل به آن سفر می کنند.
اتحاد شيعيان همچنين با ظهور بازيگران غيردولتی شيعه عربی، چون حزب الله که بر توازن قدرت در منطقه اثرگذارند، تقويت شده است.
سياست های خارجی ايران در منطقه فراز و نشیبهاي بسیاری را تجربه کرده که حاصل مواضع تندرويانی چون دولت احمدی نژاد يا مواضع واقعگرايانهتری- چون مواضع دولت خاتمی و روحانی - بوده است.
وجه ديگر افزايش تنشها در سطح منطقه بين ايران و کشورهای عرب يا قدرتهای منطقهای چون اسرائيل، تاکيد ايران بر ادامه برنامه هستهایاش بوده است.
از سوی ديگر، گرچه برنامه هستهای ايران و برخی از سياستهای خارجی مرتبط با آن، موجب وضع چند دور از تحريمها عليه تهران و افزايش انزوای منطقهای کشور شدهاند، جمهوری اسلامی ايران توانسته است تا در صنايعی از جمله صنعت موشکی و توليد سيستمهای موشکی (چون شهاب ۳)، سرمايهگذاری در صنايع هستهای، تولد پهبادهايی با برد ۲۰۰۰ کيلومتر (مانند فطرس)، خودروسازی (چون سپهر) و ساخت موشکهای هوا به هوا (چون فاطر که نمونهای از موشک هوا به هوای آمريکايی AIM-۹ Sidewinder است) به پیشرفتهایی دست یابد.
اين خودکفايی نسبی از دهه ۸۰ ميلادی به بعد، بيشتر معطوف به برنامههای نظامی ايران بوده است و در صحبتهای مکرر رهبران ايران در خصوص دستاوردهای تکنولوژيکی چون ساخت جتهای جنگی، زيردريايی، تانک و اژدر خود را نمایش گذاشته است.
با اين حال اين خودکفايیها هيچگونه ارزشی ندارند، چرا که گرچه ايران در فناوریهايی چون توليد برق از گاز به فناوریهای خارجی وابسته نيست، اما در زمينه توليدات اساسی چون توليدات پتروشيمی، هواپيماهای مسافربری، صنايع وابسته به گاز و گاز طبيعی مايع و امثالهم به فناوریهای خارجی و پيچيدهتر نيازمند است. تحريمهای جاری نيز دسترسی به اين فناوریها را برای ایران دشوارتر کرده است.
در ارتباط با روابط ايران و غرب، مسئله اين است که گرچه برخی از تنشها با ايران نتيجه نقض حقوق بشر در این کشور بوده، اما عامل اصلی تنش حرکت ايران به سوی هستهای شدن و توانايی این کشور در سنگاندازی بر سر راه اهداف سياستهای غرب در منطقه خاور ميانه، به ويژه ايجاد مشکل برای اهداف دولتهای آمريکا و همپيمانانش در منطقه است.
اين دو پديده موجب بروز فراز و نشيبهايی در تحريمهای شورای امنيت سازمان ملل علیه ایران و انزوای ژئوپلتيک، ژئواستراتژيک و ژئواکونوميک اين کشور شده است. از سوی ديگر، ايران تا حدودی از روابط اقتصادی خود با چين، به سبب نياز پکن به نفت ايران، سود برده است (حدود ۱۵% از نفت چين را ايران تامين می کند.)
اين دو پديده موجب بروز فراز و نشيبهايی در تحريمهای شورای امنيت سازمان ملل علیه ایران و انزوای ژئوپلتيک، ژئواستراتژيک و ژئواکونوميک اين کشور شده است. از سوی ديگر، ايران تا حدودی از روابط اقتصادی خود با چين، به سبب نياز پکن به نفت ايران، سود برده است (حدود ۱۵% از نفت چين را ايران تامين می کند.)
هر انديشمند، تحليلگر سياسی و سياستمداری که سياستگذاریهای خارجی و داخلی ايران را به دقت مطالعه کرده باشد، میداند که نمیتوان به آسانی در خصوص نحوه تغيير سياستگذاری خارجی ايران در آينده نظر داد. اما، بايد به اين نکته اشاره کرد که از آنجايی که يکی از تصميمگيران کليدی در سياستگذاری خارجی ايران رهبر ايران، يعنی آيتالله خامنهای و نهادهای وفادار به او چون سپاه پاسداراناند، احتمال تغيير اساسی در سياستهای خارجی ايران چندان زياد نيست. با اين حال، به نظر فشارهای منطقهای و بينالمللی بر ايران تا حدی بر واقعگرايانهتر شدن سياستهای خارجی اين کشور موثر بودهاند.