(در قسمت قبلی دیدیم که چگونه فرقه دموکرات آذربایجان با رهبری میر جعفر پیشهوری در شهریور سال ۲۴ تاسیس شد. همچنین انگیزههای گوناگون گروههای مختلف را برای پیوستن به این فرقه و حمایت از آن بررسی کردیم.)
وقتی فرقه دموکرات آذربایجان در ایران با رهبری چهرهای مانند پیشهوری اعلام موجودیت کرد، کم نبودند کسانی که در تبریز و تهران، از همان روز اول با بیانیه فرقه و فعالیتهایش، به سختی مخالفت کردند.
Your browser doesn’t support HTML5
اما یکی از نخستین نارضایتیها در ارتباط با فرقه دموکرات از سوی حزبی بیان شد که چه در روابط تنگاتنگ با اتحاد جماهیر شوروی و چه ایدئولوژی و شعارهای سیاسی، به فرقه دموکرات شباهتهای بسیار داشت؛ یک برادرخوانده با تجربه و مدعی: یعنی حزب توده.
یرواند آبراهامیان، مورخ، نویسنده کتاب ایران بین دو انقلاب و استاد دانشگاه در نیویورک معتقد است که تاسیس فرقه دموکرات برای حزب توده ایران، یک شوک بود. او میگوید:
«من فکر میکنم حزب توده به کلی حیرت کرده بود. ضمن اینکه در روند تصمیمگیری درباره فرقه هم مطلقا هیچ نقشی نداشت. ما بر اساس اسناد موجود در حال حاضر میدانیم که در تشکیل فرقه دموکرات حتی با حزب توده مشورت هم نشد.
و البته بین پیشهوری و سران حزب توده هم اصطکاک وجود داشت. حتی کار به جایی رسید که برخی اعضای حزب توده در نهایت مجبور شدند به خاطر تاسیس فرقه دموکرات، آذربایجان را ترک کنند. و جالب است که در تمام دوران جنگ سرد این تصور وجود داشت که بین حزب توده و فرقه تفاوتی نبوده، چون هر دو به شوروی وابسته بودند و نخشان در دست مسکو بود. ولی حالا دیگر بر اساس کتابهای خاطرات میدانیم که بین این دو تفاوت و اختلاف نظر جدی وجود داشت.»
تنها سه روز بعد از انتشار بیانیه اعلام موجودیت فرقه دموکرات آذربایجان، کمیته ایالتی حزب توده در آذربایجان کنفرانسی برگزار کرد تا تودهایهای آذربایجان این بیانیه را بررسی کنند. در همین روز میر جعفر باقروف در نامهای به استالین نوشت که امروز، کمیته ایالتی حزب توده بر سر پیوستن به فرقه دموکرات به نتیجه خواهد رسید.
در محل کنفرانس نیز اکثر سخنرانیها در موافقت با چنین اتحادی بود. اما درعین حال گویی عدهای از تصمیمات شوروی اطلاعی نداشتند و علیه فرقه دموکرات سخنرانیهایی انجام دادند.
اما این سخنرانیهادر نهایت به هیچ نتیجهای نرسیدند و سرانجام کمیته ایالتی حزب توده در آذربایجان تصمیم گرفت که به فرقه دموکرات بپیوندد.
چنانکه تورج اتابکی، استاد دانشگاه لایدن و پژوهشگر ارشد انستیتوی بینالمللی تاریخ اجتماعی در هلند میگوید، حزب توده در این مقطع حتی قادر نبود که این اخبار را هضم کند! اتابکی میگوید:
«حزب توده و سازمانهای تابع این حزب، اصلا نمیتوانستند این مساله را بپذیرند و هضم کنند. و وقتی نماینده فرقه به تهران میآید و با ]فریدون[ کشاورز و ]ایرج[ اسکندری و دیگر رهبران حزب توده ملاقات میکند و میگوید به صلاحدید رفقای شوروی، تصمیم گرفته شده که سازمانهای حزب توده در آذربایجان منحل شوند و در فرقه دموکرات آذربایجان ادغام بشوند، این مساله با واکنش بسیار سخت گروهی از اعضای کمیته مرکزی حزب توده ایران همراه میشود. قرار میشود که اسکندری اعتراض حزب توده را با رفقای شوروی در میان بگذارد. اسکندری هم این کار را انجام میدهد، اما هیچ پاسخی از سوی شوروی دریافت نکرد.
اما در همان جلسه که تشکیل شده بود تا کمیته ایالتی حزب توده در آذربایجان منحل شود و در فرقه دموکرات ادغام شود، کسی که بیشترین تلاش را برای اجرای این طرح انجام میدهد، عبدالصمد کامبخش است.»
عبدالصمد کامبخش که سالها بعد به سمت دبیری حزب توده نیز رسید، از تودهایهایی بود که از ۱۴ سالگی در روسیه تحصیل کرده بود و ارتباطات مستمری با حزب کمونیست شوروی داشت.
در میان خاطرات به جا مانده از آن دوران، روایت معروفی نیز منتسب به پیشهوری است که نصرتالله جهانشاهلو از معدود تودهایهای سرشناس که در تشکیلات فرقه نیز به عنوان معاون پیشهوری انتخاب شد آن را بیان کرده و در جریان این خاطره، به نقش کامبخش در شکلگیری فرقه دموکرات اشاره شده است.
تورج اتابکی درباره نقش کامبخش و خاطره معروف جهانشاهلو میگوید: «عبدالصمد کامبخش، به داوری تمامی دادههایی که در دست داریم، یکی از کسانی بود که از طرح تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان و همچنین طرح خودمختاری از پیش مطلع بود و رفقای شوروی این مساله را با او در میان گذاشته بودند. روایتی داریم از جهانشاهلوی افشار که میگوید، در جریان درگیریهایی که در فرقه دموکرات وجود داشته، پیشهوری یکبار گفته است: ‘خدا چه بکند این عبدالمصد کامبخش را که او این داستان فرقه را روی دست من گذاشت!’»
واکنشهای بینالمللی
اما واکنشهای بینالمللی به تاسیس فرقه دموکرات، واکنشهای متفاوتی بود. موضع رسمی شوروی این بود که فرقه دموکرات آذربایجان یک حزب مستقل سیاسی است و توسط نخبگان آذربایجان به شکل خودجوش راهاندازی شده.
و وقتی بیانیه ۱۲ شهریور منتشر شد، سران حزب کمونیست آذربایجان به شکل علنی و رسمی از این بیانیه استقبال کردند.
تورج اتابکی میگوید: «باقروف با شکوه فراوارن به استقبال خبر تاسیس فرقه دموکرات رفت و مامورانی را نیز برای هدایت فرقه به تبریز فرستاد. یکی از کسانی که در حیات فرقه دموکرات، تاثیر بسیار زیادی داشت، ابراهیموف، وزیر فرهنگ جمهوری آذربایجان شوروی بود. او در واقع واسط بین پیشهوری و باقروف بود.»
اما در آنسوی میدان، شرایط به کلی متفاوت بود. برای جهان غرب، تاسیس یک حزب سیاسی توسط یک کمونیست قدیمی که یپوندهای عمیقی با اتحاد جماهیر شوروی داشت، آن هم در مناطقی که تحت اشغال شوروی بود، میتوانست یک خبر بسیار بد توصیف شود. آن هم در روزگار پرماجرای یارکشی بعد از جنگ دوم که جهان برای نقشهای تازه آماده میشد.
این میان کشور همسایه، ترکیه نیز با حساسیت تحولات آذربایجان را دنبال میکرد و سیاستمداران آنکارا هم هیچ نشانه مثبتی در راه افتادن فرقه دموکرات نمیدیدند.
عباس جوادی، پژوهشگر آذربایجان، واکنش کشورهای خارجی به تاسیس فرقه دموکرات را چنین شرح میدهد:
«در آن مقطع مطبوعات ترکیه مجموعا در طرفداری از حکومت ایران مطالبی منتشر میکنند. این مطبوعات آنقدرها مستقل هم نبودند و بیشترشان موضع دولت ترکیه را منعکس میکردند. آنها جریان فرقه دموکرات را به عنوان یک جریان شوروی، با هدف نفوذ در منطقه ارزیابی میکنند. کشورهای دیگر، به خصوص کشورهای غربی، کلا در ارتباط با آذربایجان نگران بودند و این نگرانی بعد از ۱۲ شهریور و تاسیس فرقه بیشتر شد.»
بر اساس توافق تهران، لندن و مسکو، شوروی متعهد شده بود که تا شش ماه بعد از پایان جنگ جهانی دوم ایران را ترک کند. هر چند که در این زمان بر سر تاریخ پایان جنگ اختلاف نظرهایی وجود داشت اما بر سر شش ماه و لزوم ترک شوروی و پایان اشغال ایران، شکی وجود نداشت. این قولی بود که استالین داده بود و رقبای غربیاش مصر بودند که او بر سر حرفش بماند.
(از فردای تاسیس فرقه دموکرات در تابستان سال ۲۴ چه اتفاقات مهمی رخ داد و پیشهوری چگونه موفق شد ظرف سه ماه، قدرت را در آذربایجان ایران به دست بگیرد و حکومت خودمختار خود را تاسیس کند؟ همه در قسمت بعدی فرقه که هر شب در مجله شامگاهی از رادیو فردا پخش میشود.)