یادداشت‌های جشنواره کن: هیاهوی بسیار برای کوئنتین تارانتینو

  • محمد عبدی

لئوناردو دی‌کاپریو و برد پیت در نمایی از فیلم «روزی روزگاری... در هالیوود»

هفتاد و دومین دوره جشنواره جهانی فیلم کن آخرین روزهای خود را می‌گذراند؛ طبق معمول با هیاهوی بسیار، فرش‌های قرمز هر روزه، ستارگان سینما و فیلمسازان شناخته‌شده‌ای که غالباً سعی می‌کنند فیلم‌هایشان را به بزرگ‌ترین جشنواره سینمایی جهان برسانند و حالا برخی‌شان این بخت را یافته‌اند؛ از برادران داردن و پدرو آلمودووار تا کوئنتین تارانتینو و مارکو بلوچیو.

پس از یک دوره ضعیف در سال گذشته که جشنواره کن عملاً در چندوچون فیلم‌ها قافیه را به جشنواره ونیز باخت، امسال همه متفق‌القول‌اند که کیفیت فیلم‌ها در مجموع به نسبت سال قبل ارتقای قابل‌ توجه یافته و آثار اغلب دیدنی‌تری را می‌توان در بخش‌های مسابقه و «نوعی نگاه» یافت.

با این حال، طبق معمول، حضور برخی فیلم‌ها در بخش مسابقه و نوعی نگاه واقعاً سؤال‌انگیز است؛ از جمله تازه‌ترین فیلم زاویه دولان، «ماتیاس و ماکسیم»، که به‌ قدری غیرحرفه‌ای، مغشوش و بی‌هدف ساخته شده که بسیاری از تماشاگران با هر نوع سلیقه‌ای را می‌تواند نومید کند. به نظر می‌رسد جشنواره کن هنوز فیلم‌ها را بیشتر بر اساس نام‌ها، نه کیفیت واقعی فیلم‌ها، انتخاب می‌کند.

پرسروصداترین فیلم امسال «روزی روزگاری... در هالیوود» ساخته کوئنتین تارانتینو بود که با دو ستاره بزرگش، لئوناردو دی کاپریو و برد پیت، کن را به تسخیر خود درآورد و تنها فیلمی بود که صف‌های بسیار طولانی برای آن تشکیل شد و، به‌ دلیل پر شدن تالار، بسیاری حتی با در دست داشتن بلیت هم نتوانستند وارد تالار اولین نمایش جهانی این فیلم شوند.

فیلم تارانتینو دو حاشیه مهم هم داشت: اول این‌ که فیلم در فهرست ابتدایی فیلم‌های کن نبود و به نظر می‌رسید به‌موقع حاضر نخواهد شد. دوم این‌ که تارانتینو، با نامه‌ای که پیش از نمایش فیلم قرائت شد، از تماشاگران فیلم خواست که داستان فیلم را برای دیگران لو ندهند.

به‌رغم این‌ همه هیاهو، «روزی روزگاری... در هالیوود» نومیدکننده بود و نمی‌توان آن را جزو آثار طراز اول این فیلمساز به حساب آورد. فیلم مرثیه‌ای است برای هالیوود و دنیای اواخر دهه شصت میلادی که با شوخی‌های ویژه تارانتینو آمیخته شده، اما، به‌ویژه در یک ساعت اول، بسیار طولانی است و تماشاگر را خسته می‌کند. این فیلم البته جسارت ویژه تارانتینو در به سخره گرفتن تاریخ و مسخ واقعیت را هم دارد، همان که پیشتر در فیلم «حرامزاده‌های لعنتی»، با کشتن هیتلر در داخل تالار سینما، نمونه‌اش را دیده بودیم.

تا این‌ جای کار، «درد و افتخار»، فیلم تازه پدرو آلمودووار، محبوب‌ترین فیلم در میان منتقدان است و ظاهراً بیشترین بخت را برای دریافت نخل طلا یا یکی از جوایز اصلی جشنواره را دارد. «درد و افتخار» شخصی‌ترین فیلم آلمودووار اسپانیایی است که زندگی شخصی، روابط، حسرت‌ها و دنیای خودش را بدون پرده‌پوشی با تماشاگرش در میان می‌گذارد. این فیلم در میان چند فیلم آخر آلمودووار بهترین است، اما در نهایت بعید است که لیاقت دریافت مهم‌ترین جایزه بزرگ‌ترین جشنواره سینمایی جهان را داشته باشد.

«پارازیت»، ساخته بونگ جون هو از کره جنوبی، از بهترین‌های امسال بود که به‌گونه‌ای دیوانه‌وار تفاوت‌های طبقاتی را می‌کاود و موفق می‌شود، در فضایی کمدی اما آمیخته به خشونت، مناسبات جهان اطراف ما را به هجو بکشد. این اثر بی‌گمان لایق یکی از جوایز اصلی جشنواره کن است و حتی احتمال دارد نخل طلا را ببرد.

امسال برای اولین‌ بار طی سال‌های اخیر هیچ فیلمی از سینمای ایران در هیچ‌ یک از بخش‌های اصلی و جنبی جشنواره کن پذیرفته نشده و حیرت منتقدان و خبرنگاران ایرانی حاضر در جشنواره را برانگیخته است.

بابک انوری تنها فیلمساز متولد ایران است که با فیلمی بریتانیایی به نام «زخم‌ها» در بخش «دو هفته کارگردانان» حضور دارد. شهربانو سادات، فیلمساز افغان، هم با فیلم تازه‌اش به نام «پرورشگاه» در همین بخش حضور دارد؛ فیلمی که به قوت فیلم قبلی‌اش، «گرگ و گوسفند»، نیست و داستان یک نوجوان فقیر عاشق سینمای هند را در یک پرورشگاه در سال خروج نیروهای شوروی از افغانستان روایت می‌کند.

نمایی از فیلم «قددراز» (Beanpole) ساخته کانتمیر بالاگوف

اما دور از جنجال فیلم‌های بخش مسابقه، آثاری تماشایی را می‌توان در بخش‌های دیگری نظیر بخش «نوعی نگاه» یافت. بهترین فیلم جشنواره تا به امروز «قددراز» (Beanpole) ساخته کانتمیر بالاگوف از روسیه بود؛ فیلمی حیرت‌انگیز درباره دو دختر جوان در سال‌های بعد از جنگ دوم جهانی که ذره‌ذره دنیای آن‌ها را می‌کاود و در فضایی بسیار سنگین و تکان‌دهنده، با فیلمبرداری تحسین‌انگیز و بازی‌های سرد اما جذاب بازیگران، ما را به قعر دنیایی بس ناجوانمردانه هدایت می‌کند که در آن، تنهایی زن و مفهوم فرزند - به‌ عنوان ادامه‌دهنده زندگی و امیدی رو به آینده - به چالش اصلی بدل می‌شود و سرانجام آخرالزمانی تلخ را برای ما تصویر می‌کند که سیاهی و تباهی بر آن سایه افکنده است و گریز و گزیری از آن نیست.