زنی با روح زیبای ایرانی و هنر نیویورکی!

  • مهرداد قاسمفر

منیر شاهرودی فرمانفرماییان، ستایش‌شده‌ترین «زن هنرمند حوزه هنرهای تجسمی ایرانی در سطح بین‌المللی»، شامگاه شنبه ۳۱ فروردین ماه، در تهران چشم از جهان فروبست.

خانم فرمانفرماییان که در هنگام مرگ ۹۷ سال داشت، در طول عمر پربارش آثار بسیاری از نقاشی، گچ‌بری، آینه‌کاری، کولاژ و چیدمان‌های مدرن خلق کرد. آثار که ترکیبی است از تکنیک‌های سنتی نقاشی پشت شیشه ایران، آینه‌کاری بناهای مذهبی، خاتم‌کاری و هندسه اسلامی و طراحی‌های معمارانه.

بسیاری از این آثار در بزرگترین موزه های جهان از موزه هنرهای مدرن نیویورک و گوگنهایم گرفته تا موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش در آمده و توجه بسیاری به خود جلب کرده است.

اما او راهی طولانی رفت تا به این مرتبه از اثبات ایده‌ها و نگاهش برسد. در ۱۳۰۱ در قزوین چشم می‌گشاید. هشت سال بعد پدرش نماینده مجلس شورای ملی می‌شود و همگی مهاجرت می کنند به تهران. پس از پایان مدرسه, وارد دانشکده هنرهای زیبای تهران می‌شود اما در پی کشف و درک تازه‌اش از خطوط و فرم‌های ساده منقوش بر اشیای ایران باستان، به پاریس می‌رود. و پاریس دهه چهل میلادی جهان غریبی است مملو از هنرمندان و ایده‌های آخرالزمانیِ مدرنیست‌هایی که در پی شکستن تمامی معناهای مستقر پیشین، جشنی بیکران از فرم‌های امپرسیونیستی و ابستره و مکاتب انتزاعی برپا کرده‌اند.

در این سالها منیر فرمانفرماییان دختر جوان و پرشوری است که با منوچهر یکتایی هنرمند نوگرای دیگر ایرانی آشنا می‌شود و ازدواج و کمی بعد هم از اروپا به آمریکا مهاجرت می‌کنند. و این همزمان است با دوره‌ای که تب هنر مدرن به سرعت دارد از اروپا به آمریکا منتقل می‌شود. منیر ابتدا در آمریکا طراحی و مد و تصویرسازی می‌خواند.

در دهه پنجاه با «اندی وارهول» غول هنر «پاپ آرت» آمریکا آشنا می‌شود. وارهول یکی از تابلوهای مشهورش را به منیر تقدیم می‌کند و منیر نیز یکی از گوی‌های بلورین آینه‌ای‌اش که با الهام ازروح پاپ آرت خلق شده را به وارهول اهدا می‌کند.

دوستی این دو، راه منیر فرمانفرماییان را به محافل هنر نیویورک بیش از پیش می‌گشاید. در این فاصله، از همسرش نیز جدا می‌شود و بعدتر با «ابوالبشر فرمانفرماییان» که در دانشگاه کلمبیا حقوق می‌خواند ازدواج می‌کند و به نام خانوادگی اش "فرمانفرماییان" افزوده می‌شود. اولین بی‌ینال نقاشی تهران که به همت مارکو گرگوریان نقاش مدرنیست و نیز دولت مدرن‌گرای پهلوی دوم در سال ۱۳۳۷ برگزار می‌شود، به خاطری اثری از فرمانفرماییان مدال طلایش را به او اهدا می‌کند.

آثارش همزمان در بی‌ینال ونیز هم بارها شرکت می‌کنند. در این سال‌هاست که منیر فرمانفرماییان به شدت در تکاپوی رسیدن به سبکی شخصی برای تلفیق اشکال هندسی هنرمعماری و نقش‌نگاره‌های ایرانی با هنره آبستره نیویورکی است. در مسیر این تکاپو با غول‌های مدرنیست آمریکایی معاشرت می‌کند: ویلم دکونینگ، جکسون پالاک، مارک روتکو، فرانک استلا و بسیاری دیگر. از سویی به نقاط مختلف ایران سفر می‌کند. فرهنگ بومی و عشایری ایران را به دقت برمی‌رسد و معماری سنتی یزد و اصفهان و کرمان را و بناهای مذهبی را نیز.

منیر فرمانفرماییان به دعوت شهبانوی وقت «فرح دیبا» آثاری چشمگیر در فضاهای عمومی ایران خلق می‌کند. پانل‌هایی بزرگ برای هتل لاله، دو آینه بزرگ برای فرهنگسرای نیاوران، یک پانل اتاق خواب در کاخ نیاوران، و مجسمه‌ای برای باغ موزه فرش تهران.

پس از انقلاب به نیویورک باز می‌گردد. تازه به قدرت رسیدگان,در غیابش خانه و اموال و آثار او را در تهران بی‌هیچ دلیلی مصادره می‌کنند.

و سال‌های بسیار می‌گذرد تا سرانجام موزه هنرهای معاصر تهران از کارهای او ستایش کند. در ۱۳۸۳ پس از چنددهه سرانجام به میهنش باز می‌گردد. استودیوی خود را برپا و به رغم کهولت سن، کارهای چشمگیری تولید می‌کند.

سال ۲۰۱۶ شاید اوج ستایش از اوست وقتی که موزه گوگنهایم نیویورک یک نمایشگاه بزرگ اختصاصی از بزخی از بهترین آثار این هنرمند مدرنیست ایرانی برگزار می‌کند.

این بار به نظر می رسد که مسوولان فرهنگی حکومتی در کشورش هم با او مهربان‌تراند.در آذرماه ۹۶ بود که دانشگاه تهران یک تالار دائمی از ۵۱ اثر اهدایی منیر فرمانفرماییان به این دانشگاه را در باغ موزه نگارستان با حضور خودش افتتاح کرد. دستکم دو فیلم مستقل مستند از زندگی‌اش ساخته شد و در میان انبوهی از تحسین و قدرشناسی نسل جوان‌تر، در ۹۷ سالگی در تهران چشم از جهان فروبست.

در ادامه گفت‌وگوی من با غلامحسین نامی هنرمند مدرنیست و از چهره های سرشناس هنرمعاصر, درباره خانم فرمانفرماییان را خواهید خواند/یا شنید.

Your browser doesn’t support HTML5

زنی با روح زیبای ایرانی و هنر نیویورکی!

خانم منیر شاهرودی فرمانفرماییان که در سن ۹۷ سالگی از میان ما رفتند، شاید یکی از نام‌آورترین هنرمندان ایرانی در عرصه هنرهای تجسمی در سطح بین‌المللی باشند؛ جناب نامی!، ابتدا درباره اهمیت خانم فرمانفرماییان در تاریخ کوتاه هنرهای تجسمی و مدرن ما بگویید؛ تاریخی که از جلیل ضیاپور در دهه ۳۰ خورشیدی شروع می شود تا امروز.

سپاسگزارم از شما که این فرصت را به من دادید که راجع به خانم فرمانفرماییان عزیز که یادشان را گرامی می‌دارم [بگویم]. به جامعه هنرهای تجسمی مملکت هم باید از این بابت تسلیت بگوییم.

خانم منیر فرمانفرماییان را من از سال‌ها پیش، از دهه چهل، از نزدیک می‌شناسم و با ایشان معاشرت‌هایی داشتیم. اولین کارهایی که خانم منیر فرمانفرماییان انجام می‌دادند، یادم هست روی آینه با رنگ روغن گل نقاشی می‌کردند. آغاز کار ایشان یک دوره‌ای بود که در حقیقت ایشان آینه را به عنوان بوم نقاشی استفاده کرده بود و این یکی از نوآوری‌های ایشان در آن زمان بود. گرچه کارهای اولیه او با رنگ و روغن روی آینه، چندان توجه جدی را در فضای هنرهای تجسمی برنیانگیخت.

اما هوشمندی منیر فرمانفرماییان در این بود که خوب توجه کردند به این که متریال آینه در کجای هنرهای سنتی ما، مخصوصاً در هنرهای اسلامی، کاربرد دارد و چه شاهکارهایی قبلاً از این فرم‌های هندسی با آینه به وجود آمده؛ مثلاً در ضریح امام‌ها و امامزاده‌ها که شما این بهره بردن از آینه را می‌بینید. این هوشمندی، و علاقه‌مندی ایشان به هنرهای ایرانی و سنتی باعث شد که زود به این قضیه توجه کند و با مطالعاتی هم که در هنر مدرن دنیا داشت و تحصیلاتی که در آمریکا کرده بود، یک حرکت پست مدرنیستی را آغاز کرد. یعنی از یک متریال (مواد) سنتی، اثری بسیار مدرن و به روز به وجود آورد.

در ادامه صحبت شما، آنچه در بهترین کارهای خانم فرمانفرماییان به شدت توجه را جلب می‌کند، تلفیق و ترکیب چشمنوازی‌ست که ازهمامیزی اشکال هندسی هنر معماری و نقش نگاره‌های ایرانی با روح آبستره بعد از جنگ(دوم جهانی) در آمریکا، خلق می‌کند. پرسشم این است که در اینصورت، آثار فرمانفرماییان،تا چه حد از هنر آبستره می‌آید و تا چه میزان حاصل الهام او از نقوش ایرانی است؟

ببینید، اصولاً وقتی از هنر آبستره صحبت می‌کنیم، باید توجه داشته باشیم که منشأ خلق این هنر مخصوصاً در همین نقوش اسلامی است. می‌دانید که در تاریخ هنر ما، هنر بعد از اسلام، به دلیل این که کشیدن صورت از نظر مذهبی برای هنرمندان ممنوع شده بود، آنان توجه بسیار زیادی به فرم‌های هندسی پیدا کردند، فرم‌های هندسی که با نهایت درجه، آبستره هستند.

نمایشگاه آثار منیر فرمانفرماییان در موزه گوگنهایم

در مورد سؤال شما، می‌خواهم جواب را این طور بدهم که اگر ایشان به فرم‌های هندسی آبستراکت با متریال آینه روی آورده، این‌ها همه‌اش تحت تاثیر هنر سنتی خود ماست. به دلیل اینکه قبل از روی آوردن هنر غرب به هنر آبستره، ما در هنر ایرانی آبستره را به شدت تجربه کرده بودیم، هنرمندان ما قبلاً آن را تجربه کرده بودند و هوشمندی خانم فرمانفرماییان دقیقاً در همین است که ایشان فرم‌های هندسی برآمده از نقش نگاره‌ها در آینه را که مخصوص هنر ایرانی است، می‌آورد و استفاده می‌کند ولی نگاهش از نظر فرم و شکلی که به وجود می‌آورد، دیگر تابع آن هنر سنتی نیست. بلکه اینجاست که نگاهی نو و مدرن به خلق فرم‌ها و حجم‌ها دارد که در حقیقت همین کارش را امروزی می‌کند. یعنی می‌خواهم نتیجه بگیرم که اگر به هنر آبستره هندسی روی آورده، این هنر همچنان ایرانی است و هیچ وقت تحت تأثیر دنیای غرب نبوده.

اما می‌دانیم که خانم فرمانفرمايیان در دوره‌های کاری‌اش به خصوص در دهه‌های ۵۰، ۶۰ و ۷۰ میلادی که در آمریکا زندگی می‌کرد، با بسیاری از غول‌های آرت آمریکا آشنا می‌شود: با دکونینگ، جکسون پالاک، مارک روتکو، در دهه ۷۰ با فرانک استلا؛ با همه اینها معاشرت دارد؛ کارهای اینها را می‌بیند و از آنها برای کارهایش تحسین می‌شنود و در بعضی موارد هم به نظر می‌آید که آثار آنها منبع الهام او می‌شوند. مثلاً گاهی نشانه‌ها و روح پاپ آرت را می‌شود در فضای کارهایش یافت. به این ترتیب و با توجه به تعریف شما از هنر آبستره و ... آیا تأثیر مکتب نیویورک را واقعاً نمی‌شود در کارهایش دید؟

شکی نیست که همین طور است. برای اینکه هنرمندان دنیای غرب، مخصوصاً آن دوره که شما به آن اشاره کردید، و نیویورک، به ویژه نهضت پاپ آرت آمریکایی، تأثیر بسیار زیادی در نگاه منیر فرمانفرماییان داشته و لذا حجم‌هایی که منیر ساخته و فرم‌هایی که به وجود آورده، همه را تحت تأثیر غیرمستقیم هنرمندانی که در آن زمان با آنها تماس داشته می‌یابید. اما متریال آینه و حضور فرم های هندسی، آنقدر در آثار منیر حاکمیت دارد و به خاطر سنتی بودنش، آنقدر برای نگاه ما ایرانیان آشناست که آن جنبه تأثیرپذیری را کمرنگ‌تر نشان می‌دهد.

یعنی وقتی آدم کارهای منیر را نگاه می‌کند، قبل از اینکه فکر کنیم تحت تأثیر مثلاً هنر پاپ آرت آمریکایی است، می‌گوییم چقدر فضای ایران و هنر ایران را به ما نشان می‌دهد. این واقعاً هوشمندی منیر را می‌رساند. یعنی منیر در جایگاهی راستین و درست قرار دارد که توانسته تحت تأثیر فرهنگ و میراث فرهنگی و سنتی خودش باشد و اثری که خلق می‌کند هرچند متأثر از فضای غرب، جنبه [تأثیرپذیری]اش کمتر به نظر بیاید. من وقتی کارهای منیر را می‌بینم، -چون من خودم اهل قم هستم و آن ضریح حضرت معصومه در قم و آینه کاری‌هایش شاهکار است به نظرم-، خودم را واقعاً در وسط آن فضا احساس می‌کنم.

من فکر می‌کنم هنر ایران یکی از درخشان‌ترین هنرمندان خودش را دیروز از دست داد ولی خوشحالیم که ۹۷ سال عمر بسیار فعال و خلاقی داشت، اما از دست رفتنشان برای ما بسیار باعث تأسف است. در تاریخ هنر معاصر و مدرن ایران، در دهه ۵۰ میلادی و حتی پیش از آن از دهه ۴۰ میلادی، برای نزدیک کردن هنر مدرن با روح ایرانی، تلاش‌های متعددی در حوزه هنرهای تجسمی شد.
این تلاش‌ها را می‌شود در دوره‌های مختلف به وضوح دید؛ مثلاً در آثار ارائه شئده به اولین بی‌ینال تهران در سال ۱۳۳۷، زمانی که خود خانم فرمانفرماییان هم به خاطر کاری که آنجا ارائه کرده بود مدال طلای بی‌ینال را گرفت و هم‌زمان در همان سال، کارهایش در بی‌ینال ونیز هم ارائه می‌شود. زمانی که خیلی جوان بوده هنوز، یا باز در همان دوره، ظهور مکتب سقاخانه،با کسانی چون زنده رودی و پیلارام ؛ یا بعدتر در دهه پنجاه خورشیدی زمانی که خود شما و نسل شما گروه نقاشان آزاد را شکل می‌دهید. مجموعاً تلاش‌های زیادی شد برای نزدیک کردن هنر مدرن غرب با روح ایرانی، با اِلِمان‌های ایرانی، با نشانه‌هایی از فرهنگ بومی و سنتی. جایگاه خانم فرمانفرماییان در میانه این تلاش‌ها کجاست؟

ببینید، به نکته خیلی خوب و مهمی اشاره کردید، و آن اینکه از سال‌های ۱۳۲۷ که در حقیقت فعالیت آقای جلیل ضیاپور شروع می‌شود و ایشان از فرانسه بر می‌گردد و در حقیقت مدرنیسم را اشاعه می‌دهد، خود آقای ضیاپور اولین کسی است که به اصطلاح به موتیف‌های بومی ایران توجه کرده. اتفاقاً در یک میزگردی که من پارسال در خانه هنرمندان داشتم، به این نکته اشاره کردم که همیشه می‌گویند مکتب سقاخانه تنها جریانی بوده که آمده و به هنرهای ایرانی و سنتی توجه کرده در عین نگاهی که به مدرنیسم داشته. در حالی که پیش از آنها، جلیل ضیاپور اولین کسی است که در کارهایش از فرم‌های ایرانی، مثل فرم‌های ایلیاتی و لباس‌های قشقایی استفاده می‌کند...

برای تلفیق کوبیسم با فرهنگ ایرانی؟

غلامحسین نامی

بله، ولی کوبیسم نبود؛ من روزی خودم از جلیل ضیاپور سؤال کردم آقاجان، شما می‌گویید من کوبیسم را آورده‌ام و به ایران معرفی می‌کنم، ولی کارهای شما چه ربطی به کوبیسم دارد؟ خودش گفت شکی نیست که من کوبیسم را درک کرده‌ام ولی کاری که ارائه می‌دهم، کوبیسمی است ایرانی. منظورش همین بود که من دارم نگاه ایرانی را در فلسفه کوبیسم ارائه می‌دهم. یعنی در حقیقت اولین کسی است که می‌آید و از فرم‌های ایرانی استفاده می‌کند.

تنها چیزی که از کوبیسم در کارهای ضیاپور دیده می‌شود، فرم‌های مربعی شکلی است که در زمینه کارهایش به چشم می‌خورد و خودش معتقد بود به دلیل کوب یا مربع‌هایی که استفاده کرده [کارهایش کوبیسم است]. تنها فرمی که استفاده کرده همین است ولی بقیه‌اش فرم‌ها و نقش و نگار لباس‌های زن و مردهای قشقایی و ایرانی و بومی ایران است.

اما منیر فرمانفرماییان، از زمانی که سراغ متریال آینه می‌رود، از همان زمان شروع می‌کند به استفاده‌های [متنوع] از این متریال و فرم‌های هندسی در نقش‌نگاره‌های آینه کاری ایرانی. ایشان در طول زندگی هنری‌اش تلاش بسیاری داشت تا تلفیقی درست از تکنیک‌های دنیای مدرن با فلسفه و فرم‌های ایرانی در کارش ارائه کند. [پیروان مکتب] سقاخانه هم همین کار را کردند اما سقاخانه به دلیل این که تعدادی از افراد عضو، به مسائل روبنایی شکل‌های سنتی پرداختند و به عمق حرکت نکردند -جز چند نفر، و چون فرم‌های روبنایی نمی‌توانست اصالت داشته باشد و نیاز به نگاه عمیق‌تری به مسائل سنتی داشت، در نتیجه نتوانست ادامه پیدا کند وگرنه می‌توانست به عنوان یک مکتب ایرانی خودش را در دنیا مطرح کند.

و البته این را بگویم که در این میان، از این بچه‌های سقاخانه، دو سه نفر هستند که نگاه عمیق‌تری به هنر ایران داشته اند: اولی‌اش پرویز تناولی است، که از ادبیات غنی ایران استفاده و به فرم‌های بومی ایران توجه بسیاری کرد.او با نگاهی مدرن، کارهای بسیار زیبایی ساخته که اکنون در دنیا به عنوان یک هنرمند پیشرو مورد احترام است. بعد از او منصور قندریز بود. قندریز، در عمر کوتاهش، بسیار صادقانه و بسیار عمیق، به فرم‌ها و شکل‌های مذهبی و سنتی ایرانی و بومی توجه کرد بدون اینکه به فرم‌های پیش‌پا افتاده توجه کند. و هنرمند بعدی فرامرز پیلارام بود که در «نقاشی‌خط»، جایگاه بسیار بالایی در زمینه فرم‌های ایرانی به دست آورد.

خانم فرمانفرماییان در این موج و جنبشی که به خصوص در دهه ۵۰، ۶۰ و ۷۰ میلادی، سی،چهل و پنجاه خورشیدی، در ایران میان هنرمندان جوان‌تر ایرانی قوت گرفت، این بازگشت به ریشه‌ها، چه قدر الهام‌بخش شد؟

من ندیدم کسی در هنر معاصر‌مان که دنباله‌رو خانم منیر فرمانفرماییان باشد. استفاده از متریال آینه و فرم‌های هندسی به این شکلی که خانم فرمانفرماییان استفاده کردند، کسی دنبال آن نرفت. علتش را هم من می‌دانم. برای اینکه از نظر اجرایی کار بسیار سخت و پیچیده‌ای است. کار هر کسی نبوده، و شاید به همین دلیل پیروانی نیافت. چون خانم فرمانفرماییان هم خودتان می‌دانید که ایشان چند استادکار اصفهانی را درآتلیه‌اش در اختیار داشت که اجرای آثار را اینها برعهده داشتند. البته (ایده و) طراحی و نظارت کامل از خانم فرمانفرماییان بود.

من یادم هست روزی در کارگاه‌شان بودم، حتی با یکی از این استادکارها یکی به دویی هم داشتند بر سر اینکه فلان‌جا را من به تو اینقدر اندازه داده بودم و تو چرا آنقدر کوچک گرفتی و زود خرابش کن و درستش کن و ....؛ ایشان نظارت خیلی دقیقی داشت ولی اجرا با استادکارهایی بود که آیینه‌کار بودند و گچ‌بری می‌کردند، او این‌ها را در اختیار داشت و کارها را می‌ساخت. علت اینکه کسی سراغ پیروی از آثار منیر نرفت، به عقیده من سختی اجرای این کارها بود و این‌که کسی شاید حوصله تحمل این سختی و علاقه به این اجراهای دشوار را نداشت. البته این خودش نکته مثبتی است. منیر در حقیقت تنها کسی است در هنر معاصر ایران، که از متریال آینه و فرم‌های اسلامی و ایرانی استفاده کرده و لذا آثارش واقعا منحصر به فردند.

فکر می‌کنید چرا جهان اینقدر به او توجه کرد؟ آخرینش همین دو سه سال پیش (۲۰۱۵) بود که موزه گوگن‌هایم نیویورک نمایشگاهی اختصاصی برای ایشان برگزار کرد. در نمایشگاه‌های مهمی در جهان آثارش دیده شده است، از جمله موزه هنرهای مدرن نیویورک (موما)، متروپولیتن، بوستون، لندن، پاریس، بیروت، سائوپائولو، تهران، دوحه، دبی و... علت توجه دنیا به کار خانم فرمانفرماییان از نظر شما چیست؟

می‌تواند چند عامل باشد. به عقیده من عامل اول کاملاً مسئله ویژوال است. آثار خانم فرمانفرماییان به خاطر آن تلألو و آن تکنیک بسیار دقیق و زیبایی که برای کنار هم قرار دادن تکه‌های حساب‌شده ریاضی آینه اجرا می‌شود، آن هم از طرف یک زن؛ ببینید این خیلی مسئله مهمی است؛ خیلی کارهای سخت و دشواری را خیلی‌ها انجام داده‌اند، ولی وقتی یک زن ایرانی با این دقت چنین آثار زیبا و پرتلألو و تأثیرگذاری را به وجود بیاورد، این قابل توجه خواهد بود. عامل دوم اینکه منیر فرمانفرماییان همان طور که شما هم قبلاً اشاره کردید، روابط بسیار خوبی با هنرمندان روز نیویورک داشته. با همه آنها بده بستان و معاشرت‌هایی داشته و این نکته را نباید فراموش کنیم که به هرحال در دنیای امروز، روابط نقش مهمی -برای دیده شدن- ایفا می‌کند و البته نمی‌خواهم تأکید کنم که رابطه نبوده، نه، علت (اصلی) اثر هنری بوده، کیفیت آثار هنری‌اش آنقدر خوب و کارش آنقدر چشمگیر و جذاب بوده که به عنوان یک زن ایرانی، که ایرانی بودنش هم مخصوصاً در دوران معاصر خودش مهم است، جلب توجه می‌کرده.

در دنیا موقعی که یک هنرمند ایرانی کار برجسته‌ای را انجام می‌دهد، برای دنیای غرب این مسئله پر اهمیت می‌شود و علاقه به وجود می‌آید که تا به نهایت درجه، آن را نشان بدهند و حمایت کنند. مجموعه این مسائل باعث شد منیر مورد توجه قرار بگیرد و در موزه گوگن‌هایم که از موزه‌های با اهمیت آمریکاست و هر کسی آنجا راه پیدا نمی‌کند، نمایشگاهی برجسته [برگزار شود] و از منیر تجلیل به عمل بیاورند که واقعاً باعث افتخار همه ما و همه ایرانیان است.

بنابراین من فکر می‌کنم چند عامل با هم و در کنار هم این توجهات را به وجود آورد؛ ما خیلی آرتیست ایرانی داریم که شاهکارهای زیبایی می‌آفرینند، کارهایی که خیلی اهمیت دارد. ولی کسی اصلاً توجه نمی‌کند. عنصر رابطه و عنصر کیفیت اثر هنری و اینکه یک زن ایرانی [آفریننده آن آثار است]، این سه عامل باعث شد منیر مورد توجه در دنیای غرب قرار بگیرد.

اجازه بدهید این گفت‌وگو را با جمله‌ای از فرانک استلا، آرتیست بزرگ آمریکایی درباره منیر فرمانفرماییان به پایان ببریم، جایی که می‌گوید «هندسه، به خودی خود روشی است برای منظم کردن اشیا، اما در آثار منیر، به نوعی بازنمایی و بیان شخصی عواطف و احساسات درونی شده‌ی انسان و هنرمند تبدیل می شود».

جمله بسیار زیبایی است، آن هم از فرانک استلا، برای این که وقتی فرانک استلا از کار منیر چنین برداشتی دارد، به عقیده من برداشت درستی است. اینکه فرم‌های هندسی برآمده از ذهنیت ویژه منیر فرمانفرماییان است، این را من واقعاً می‌پذیرم، علتش هم داستانی است که قبلاً گفتم، که از کجا ایشان با هوشمندی متوجه این قضیه شد، و این واقعاًدر وجودش و در خونش رفته.

بعد هم یادمان نرود که منیر فرمانفرماییان بسیار بسیار ایرانی است. ما سال‌ها با هم معاشرت‌ها داشته‌ایم. وقتی به خانه‌اش می‌رفتی، بر در و دیوار خانه‌اش پر از آثار همین بزرگان نیویورکی بود که به او هدیه داده بودند. خانه‌ای مجلل داشت، ولی رفتارش رفتار یک زن اصیل ایرانی با تمام خصوصیات ایرانی بود که اصلاً آدم باور نمی‌کرد که این شخص یک هنرمند بزرگ و روشنفکر است.

حرف فرانک استلا از این جهت مهم است که بله، این هندسه و ریاضی که در کارهای منیر فرمانفرماییان هست، در حقیقت در وجود او به عنوان یک اصل موجود است. آن اصل هم به خاطر آن علاقه‌ای بود که آن دوران با انتخاب آینه و رفتن به طرف نقش های ایرانی، از همان‌جا در وجودش رخنه کرد و ماند و پرورش یافت و جزیی از شخصیت‌اش شد. این است که من حرف فرانک استلا را بسیار بسیار قبول دارم و خیلی هم راجع به منیر درست گفته.

از حضورتان در این گفتگو متشکرم آقای نامی.

لطف دارید، از شما هم ممنونم آقای قاسمفر عزیز.