شاید هیچ آهنگساز فیلمی بهاندازهٔ انیو موریکونه، آهنگساز ایتالیایی، در جهان شناختهشده نباشد. فیلم مستند تازهٔ جوزپه تورناتوره، یکی از معروفترین فیلمسازان سینمای ایتالیا، با نام «انیو» دربارهٔ این نابغهٔ موسیقی فیلم گواه این مدعاست؛ جایی که شماری از بزرگان موسیقی فیلم، از جان ویلیامز تا هانس زیمر، با ستایش دربارهٔ موریکونه حرف میزنند.
تورناتوره که در معروفترین ساختهاش، سینما پارادیزو، با موریکونه همکاری کرده، در فیلمی دو ساعت و پنجاه دقیقهای که برای اولین بار در جشنوارهٔ ونیز امسال به نمایش درآمد، به زندگی و آثار این اسطورهٔ موسیقی فیلم پرداخته است، با جزئیات مختلف و داستانها و حواشی جذاب.
فیلم ترکیبی است از مصاحبهای مفصل با موریکونه و گفتوگو با افراد گوناگون با بخشهای جذابی از فیلمهای جاودانهای که موریکونه موسیقی آنها را ساخته، که در نهایت مجموعهٔ کاملی از جهان موریکونه را به تماشاگرش هدیه میدهد: از آغاز کار موسیقی و علاقهٔ او به رشتهٔ پزشکی که با مخالفت پدر ترومپتنوازش روبهرو میشود و او بهزور به کلاس ترومپت فرستاده میشود تا آخرین کنسرتهایش پیش از مرگ.
فیلم در بخشهای مختلف اطلاعات جذابی را با تماشاگر قسمت میکند، از اینکه موریکونه آخرین ترومپت عمرش را در مراسم عروسی جیلو پونته کوروو نواخته تا اینکه هنگام شروع جدی کارش در دههٔ شصت چهطور با مخالفتهای متعدد روبهرو بوده که موسیقی فیلم را جدی نمیگرفتهاند و حتی استادش، گوفردو پتراسی، موسیقی فیلم را نوعی فاحشگی میخوانده است.
اما موریکونه با جدیت تمام این حرفه را دنبال میکند و خودش در فیلم میگوید که همیشه به همسرش میگفته در پایان این دهه از این کار دست خواهد کشید، اما دهههای هفتاد و هشتاد و پس از آن آمدند و رفتند و او کماکان به این حرفه مشغول بوده، با یک نتیجه شگفتانگیز: ساخت موسیقی حدود پانصد فیلم در طول چند دهه کار (۲۱ فیلم تنها در سال ۱۹۶۹) و البته در کنار آن علاقهاش به موسیقی تجربی.
بیشتر در این باره: موریکونه، خالق به یادماندنیترین ملودیهای تاریخ سینمابرناردو برتولوچی در فیلم میگوید که نمیداند چهطور یک آهنگساز فیلم در کنار سینما میتواند اینقدر موسیقی تجربی هم کار کرده باشد. در نمای بعدی موریکونه به ما میگوید زمانی که برای خودش مینویسد (و نه برای فیلم) اساساً یک نفر دیگر است! حاصل این موسیقیهای شخصی فضای شگفتانگیزی است که آثار استراوینسکی را به خاطر میآورد.
اما هانس زیمر، دیگر آهنگساز چیرهدست عالم سینما، هم اشارهٔ درستی دارد: «در اولین نت میفهمی که کار موریکونه است!» این ویژگی کمنظیری است که از وسترنهای اسپاگتی تا آثار شگفتانگیزی چون موسیقی فیلمهایی مثل روزی روزگاری در آمریکا و مأموریت ادامه یافته است.
عجیب اینکه فیلم با ستایش از معروفترین موسیقیهای موریکونه برای وسترنهای سرجیو لئونه آغاز نمیشود و اتفاقاً طولانیترین بخشهای فیلم دربارهٔ این موسیقیها نیست. تنها در دقیقهٔ چهل و پنجم به مجموعهٔ بینظیر موسیقی او برای این وسترنها میرسیم، با مقدمهای از دیدار موریکونه و لئونه، و اینکه آنها متوجه میشوند در مدرسه همکلاس بودهاند.
موریکونه به ما میگوید که چهطور لئونه بخشی از موسیقی ریوبراوو (هوارد هاکس) و پازولینی قطعهای از موسیقی باخ را در فیلمهایشان میخواستهاند تکرار کنند اما موریکونه با هر دو مخالفت کرده و خواسته به او برای ساخت قطعهای تازه اعتماد کنند.
در عین حال در طول مصاحبه موریکونه از روند خلق موسیقیهای متفاوتش میگوید و برخی را هم با دهانش مینوازد که صدا در فیلم به طرز جذابی با موسیقی ساختهشدهٔ فیلم میآمیزد و جهان ذهنی آهنگساز را به واقعیت پیوند میزند.
اما موریکونه از یک حسرت هم در زندگی اش یاد میکند؛ اینکه استنلی کوبریک میخواسته با او در فیلم پرتقال کوکی همکاری کند، اما لئونه به کوبریک گفته موریکونه گرفتار است و در نتیجه این همکاری منتفی شده است.
اما فیلم دو ایراد آشکار هم دارد. بخشهای مربوط به دو فیلم روزی روزگاری در آمریکا و مأموریت، هرچند به بررسی دو تا از مهمترین آثار موریکونه اختصاص دارند، بسیار طولانیاند و میشد بهراحتی کوتاهتر شوند.
مورد دوم اما غریبتر است؛ ستایشهای بیحدوحصر از فیلم سینما پارادیزو که با توجه به اینکه سازندهٔ آن فیلم کارگردانِ همین مستند است، این جملات تحسینآمیز و نوع پرداخت به آن فیلم عجیب به نظر میرسد.
بیشتر در این باره: انیو موریکونه؛ مرگ اسطوره موسیقی فیلم