یادداشتی از سام خسرویفرد: در حالی که فهرست جانوران در خطر انقراض ایران روزبهروز طولانیتر میشود، شماری از کشورهای خاورمیانه نه تنها حفاظت حیات وحش سرزمینشان را با جدیت بیشتری دنبال میکنند که برنامههای معرفی مجدد گونههای منقرضشده را نیز در دستور کار قرار دادهاند.
اسرائیل یکی از این کشورهاست با برنامههایی که از شصت سال پیش آنها را تدوین و بهتدریج اجرا کرده است. احیای نسل جانورانی که نامشان در تورات ذکر شده و سالها از انقراضشان میگذشت هدف اصلی بود.
اسرائیلیها جانوران منقرضشده را از کجا آوردند؟ نقش ایران در این برنامهها و میزان موفقیت اسرائیل چهقدر بود؟ اینها سؤالهایی است که این یادداشت قصد دارد به آنها پاسخ دهد.
کش رفتن گوزن در عملیاتی جیمز باندی
این است چارپایانی که میتوانید بخورید: گاو، گوسفند، بز. آهو، گوزن، و گوزن زرد، آنتیلوپ سفید، پازن و قوچ. (تثنیه ۱۴-۴و۵)
سرنوشت گوزن زرد ایرانی چه در ایران و چه انتقالش به اسرائیل فراز و فرود بسیاری دارد، مملو از جزئیات. تا حدود ۷۰ سال پیش تصور میشد این جانور که زمانی پراکندگی وسیعی در سوریه و عراق و ترکیه و ایران داشت، منقرض شده است. تا اینکه یک شکارچی آلمانی به نام ورنر ترنزه در ۱۳۳۶ در خوزستان یک گوزن زرد پیدا کرد و آن را به آلمان برد.
اسکندر فیروز، بنیانگذار سازمان حفاظت محیط زیست ایران، در کتاب خاطراتش نوشته است: «گوزن زرد را ابتدا نایب کنسول انگلیس در بصره بهاصطلاح دوباره در سال ۱۸۷۵ در بیشههای رود کارون کشف کرد، یعنی حدود ۸۰ سال قبل از ترنزه. زیستشناسان در آن زمان هم گوزن زرد را در خاورمیانه و خاورنزدیک منقرضشده میدانستند. باری، در دههٔ جنگ دوم جهانی دوم مراجع اصلی علمی نیز این جانور را منقرضشده اعلام کرده بودند.»
بیشتر در این باره: اسکندر فیروز از کانون شکاربانی تا پایهگذاری سازمان محیط زیستیک سال پس از سفر ترنزه به ایران، دو گوزن با هدف تکثیر در اسارت به باغوحش اپل در آلمان ارسال شد. کشف دوبارهٔ آن سبب شد در آذر ماه ۱۳۳۹ جنگلهای دز و کرخه تحت حفاظت قرار بگیرند. در سال ۱۳۴۲، کارشناسان و مأموران شکاربانی بهسرپرستی خسرو سریری، شکارچی پرآوازهٔ آن سالها و از مدیران پرتلاش شکاربانی، هشت رأس گوزن را برای تکثیر زندهگیری و به دشت ناز ساری ارسال کردند.
۵۵ هکتار از زمینهای دشتناز را شاهپور عبدالرضا، برادر محمدرضا شاه پهلوی که به شکار و حفاظت علاقه داشت، برای تکثیر گوزنها به کانون شکار (که بعدها شد سازمان شکاربانی و نظارت بر صید و در نهایت سازمان حفاظت محیط زیست) اهدا کرد. گرچه تعداد گوزنها بیشتر میشد و رهاسازی آنها در طبیعت از اهداف اولیهٔ مدیران آن زمان بود، اما در نهایت به نقاط محصور دیگر منتقل شدند. تنها استثنا جزیرهٔ اشک در دریاچهٔ ارومیه بود، احاطهشده با آب بهجای فنس و حصار.
دشتناز محل عملیات جیمز باندی است. اسرائیلیها در دیماه ۱۳۵۷ چهار گوزن را سوار هواپیما کردند و بردند. دو دهه پیش از این، دولت ایران توافق کرده بود دو گوزن به اسرائیل بدهد؛ توافقی که اجرای آن با مدتها تأخیر همراه شد. با آشوبهای اول انقلاب آخرین فرصت اسرائیلیها رقم خورد.
یک مأمور موساد راهی ایران شد و با کمک جانورشناس هلندی بهنام مایک ون گرونبروک گوزنها را بیهوش کردند و آنها را با آخرین هواپیمایی که از تهران به تلآویو میرفت به اسرائیل فرستادند. دو گوزن دیگر نیز از باغوحشهای اروپایی به این جمع اضافه شد.
گوزنها ابتدا در اسارت تکثیر شدند و جمعیتشان تا سال ۱۳۷۵ به ۱۵۰ سر رسید. بعد از آن بود که بهتدریج در طبیعت رها شدند و تعداد گوزنهای رهاشده در طبیعت اسرائیل بر اساس آخرین آمارها به ۲۰۰ تا ۲۵۰ سر رسیده است.
گوزن زرد ایرانی در مجامع جهانی همچنان گونهای در خطر انقراض شناخته میشود.
گورخرهای ایرانیِ دردسرساز
كیست كه گورخر را رها كرده، آزاد ساخت، و كیست كه بندهای آن را باز نمود. كه من بیابان را خانهٔ او ساختم، و شورهزار را مسكن او گردانیدم. (ایوب ۳۹-۵)
گورخر ایرانی گونهای در معرض انقراض است. تا اواخر دههٔ پنجاه خورشیدی در شماری از دشتها و استپهای ایران دیده میشد. اما بر اثر شکار بیرویه و نابودی زیستگاه تنها در مناطقی محدود از استانهای سمنان و فارس باقی ماندهاند.
پیش از اجرای طرح معرفی مجدد، آخرین بار در ۱۳۰۶ خورشیدی گورخر (از زیرگونهٔ سوریهای) در اسرائیل و مناطق همجوار دیده شده بود. در این مناطق نیز شکار بیرویه جمعیت گورها را نابود کرد. در سال ۱۳۴۸ سه جفت گورخر از ایران به اسرائیل منتقل شد.
اطلاع دقیقی از نحوهٔ انتقال در دسترس نیست. روزنامه هاآرتص در ششم دیماه ۱۳۹۶ در مقالهای -که نیازمند راستیآزمایی است- نوشت که شاه ایران شش رأس گورخر ایرانی را در قبال بیست گوزن به اسرائیل داد.
در این مقاله با عنوان «هجوم گورخرها؛ تهدیدی دیگر از ایران که اسرائیل نمیتواند بمباران کند» آمده است: سازمان طبیعت و پارکهای اسرائیل برآورد کرده است جمعیت گورها به دویست سر رسیده باشد. اما مرکز پرورش گورها در فیسبوک جمعیت آنها را در صحرای نگب (یا نِقِب) سیصد سر اعلام کرده است. گورهای پرجمعیت بهدلیل آسیبی که به زمینهای کشاورزی و تاکستانها میزنند باعث اعتراض و عصبانیت کشاورزان شدهاند. برنامهٔ آزادسازی گورها به طبیعت از سال ۱۳۶۰ آغاز شد و به نظر میرسد نتیجهٔ آن تا امروز موفقیتآمیز بوده است.
شوکا؛ گوزن کوچک گریزپا
و سه پسر صَرُویه، یوآب و اَبیشای و عَسائیل، در آنجا بودند، و عسائیل مثل شوکای وحشی گریزپا بود. (دوم سموئل ۲-۱۸)
شوکا، کوچکترین گوزن ایران است که در جنگلهای شمال و غرب هنوز باقی مانده است. با مقایسهٔ آمارها و گزارشهای اخیر میتوان به این نتیجه رسید که جمعیت شوکا بهطرز چشمگیری در دهههای اخیر کاهش یافته و حتی در برخی مناطق غرب کشور بهکلی نابود شده است.
خوشبختانه شوکا در اروپا جمعیت قابلملاحظهای دارد و خطری گونهٔ آن را تهدید نمیکند (مطالعات اخیر گونهٔ شوکای اروپا را با همتایانش در برخی مناطق خاورمیانه متفاوت میداند).
شوکا آخرین بار در سال ۱۲۹۱ درون مرزهای کنونی اسرائیل دیده شد. برنامهٔ معرفی مجدد آن به طبیعت در سال ۱۳۵۷ با انتقال تعدادی شوکای وحشی از جنگلهای اروپا کلید خورد. این پروژه بهآسانی پیش نرفت و چند بار با شکست مواجه شد.
در دو نوبت (سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۶۰) تعداد ۱۴ شوکا از هلند به اسرائیل منتقل شد که همگی آنها پیش از رهاسازی مردند. در ۱۳۷۶ بار دیگر رهاسازی در طبیعت انجام شد؛ ابتدا شش ماده و دو نر، سال بعد یک جفت نر و ماده و در نهایت چهار شوکای دیگر در سال ۱۳۷۸ در پارک رمات هنديف در کوهستان کارمل آزاد شدند.
آخرین آمار در دسترس (سال ۱۳۸۳) نشان میدهد که ۲۸ شوکا در این منطقه زندگی میکنند.
اوریکس عربی؛ جواهر بیابان
شکوه او ماننده است به نخستینزاده گاو نرش، شاخش همچون شاخهای تکشاخ... (تثنیه ۳۳:۱۷)
اوریکس عربی (در فارسی، تیزشاخ) آنتیلوپی سفیدرنگ است با شاخهایی درازتر از شاخ تکشاخ افسانهای. پراکندگی تاریخی آن در دشتها و استپهایی سنگلاخ از عربستان، فلسطین، سوریه تا عراق ادامه داشت و سال ۱۳۰۹ برای آخرین بار در سرزمینی که امروز اردن نامیده میشود دیده شد.
در دههٔ ۴۰ خورشیدی تعدادی اوریکس رو به انقراض پس از زندهگیری باقی عمر را در باغوحش فینیکس در آمریکا گذراندند. این جانور یکی از جذابیتهای مناطق کویری است، میتواند سالانه در عرصهای حدود دو هزار کیلومتر مربع پرسه بزند و در مناطقی با بارندگی کمتر از پنجاه میلیمتر در سال زندگی کند. زیبایی منحصربهفردش باعث شکار بیش از حد آن شد.
اسرائیل در سال ۱۳۵۶ هشت اریکس عربی (چهار نر و چهار ماده) را از باغوحش فینیکس خریداری کرد. در سال ۱۳۷۶ تعدادشان به هشتاد سر رسید. یک سال بعد، ۲۱ رأس و سال بعد از آن ۱۱ اوریکس در وادی عربه (حدود هشتاد کیلومتری جنوب بحرالمیت و نزدیک مرز اردن) و سپس چهل اوریکس دیگر بین سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۱ در دشت پاران (نزدیک محل قبلی) به طبیعت راه یافتند.
پس از پنج سال جمعیت اوریکس در منطقه اول به حدود پنجاه سر رسید، اما در منطقهٔ دوم فقط ۱۴ جانور باقی ماند. بر اساس تنها برآورد موجود و در دسترس به نظر میرسد جمعیت اوریکسها در اسرائیل بین نود تا صد رأس باشد.
حفاظت سایر گونهها
اسرائیل علاوه بر برنامههای معرفی مجدد جانوران منقرضشده از این سرزمین، حفاظت گونههای موجود را نیز با جدیت دنبال کرده است. برای مثال پازنهای نوبی که زمانی تعداد اندکی از جمعیتشان باقی مانده بود، امروز به بیش از هزار سر رسیدهاند. همچنین در سال ۱۳۶۸ مرکز تکثیر کرکس صحرای نگب، که زیرگونهای در خطر انقراض است، راهاندازی شد.
گزارشهای دقیقی از سرنوشت این مرکز و دستاوردهای آن منتشر نشده است. با این حال، در اردیبهشت امسال، دیده شدن دوبارهٔ این پرنده بعد از سی سال در طبیعت در رسانهها بازتاب پیدا کرد. حفاظت گرگ و پلنگ عربی نیز با جدیت دنبال میشود.
مقایسهٔ طرحهای معرفی مجدد و کاهش شدید جانوران در ایران که بیش از شش دهه سابقه در مدیریت حیات وحش دارد، با کشوری نوپا چون اسرائیل واقعیت تلخی را نمایان میکند: با روند فعلی واگذاری اراضی حفاظتشده، تخریب زیستگاهها، کمبود نیروی انسانی آموزشدیده برای حفاظت مناطق، فقدان مدیریت پایدار و نیروی متخصص برای پایهگذاری و پیگیری پروژههایی از این دست، به نظر نمیرسد ایران بختی برای احیای نسل جانوران وحشی داشته باشد.
بیشتر در این باره: غریبِ آشنای محیط زیست ایران