جشنواره بینالمللی کارلوویواری در جمهوری چک که مهمترین جشنواره سینمایی اروپای مرکزی و شرقی محسوب میشود، امسال پنجاه و چهارمین دورهاش را بین ۲۸ ژوئن تا ۶ ژوئیه جشن گرفت؛ اما بدون سینمای ایران.
از میان صد و هشتاد فیلم برگزیده این جشنواره، سینمای ایران هیچ سهمی نیافت، در حالی که شنیدهها حاکی است دهها فیلم ایرانی متقاضی شرکت در این جشنواره بودهاند. وقتی در گپی خودمانی از کارل اوخ، دبیر جشنواره میپرسم که چرا برخلاف سالهای قبل فیلمی از سینمای ایران در جشنواره پذیرفته نشده، میگوید فیلمهای ایرانی امسال مورد توجهشان قرار نگرفت و اشاره میکند که سینمای ایران در جشنواره کن هم حضور نداشت و در برلین هم حضور بسیار کممایهای داشت. فیلمهای منتخب جشنوارههای لوکارنو، ونیز و تورنتو هم به زودی اعلام خواهد شد و اگر این سه جشنواره بزرگ هم روی چندان خوشی به سینمای ایران نشان نداده باشند، قطعاً سینمای ایران یکی از کمفروغترین سالهای حضور خود در جشنوارههای جهانی طی سه دهه اخیر را رقم خواهد زد.
فیلمهای بخش مسابقه
جشنواره کارلوویواری معمولاً فیلمهای دیدنیای را در بخش مسابقه خود عرضه میکند که بسیاری از آنها لیاقت شرکت در بخشهای مختلف کن و ونیز و حتی دریافت جایزه را دارند. امسال هم بسته دوازده فیلمی این بخش، بجز یکی دو فیلم سفارشی، مجموعه جذابی بود که غالب فیلمهای آن نمره قبولی میگیرند.
«لارا» ساخته یان اوله گرستر از آلمان، کنکاش قابل توجهی است درباره دنیای یک زن ۶۰ ساله که در صبح روز تولدش میخواهد خودکشی کند، اما سیر اتفاقات مختلفی که میافتد، روز و شب متفاوتی را برای او رقم میزند. فیلم مفهوم خلق هنری و موفقیت یا عدم موفقیت را در رابطه پرتنش یک مادر و فرزند پیانیست به تصویر میکشد، در حالی که مفهوم حسادت، ابعاد تازهای از شخصیت این زن را با ما قسمت میکند؛ در فضایی به شدت سرد اما با شخصیتهایی ملموس که به راحتی تماشاگر را با خود همراه میکنند.
این فیلم موفق به دریافت سه جایزه از جشنواره شد: از جمله جایزه ویژه هیئت داوران، جایزه بهترین نقش زن. «پدر»، فیلمی از کریستینا گروزوا و پتار والاچانوف، از بلغارستان و یونان، نیز برنده جایزه اصلی جشنواره یعنی «گوی بلورین» شد.
سینمای ترکیه معمولا حضور پررنگی در بخش مسابقه کارلوویواری دارد و فیلم امسال این کشور در بخش مسابقه هم مخاطبان را نومید نکرد: «بی علاقگی زیبا» ساخته کیوانج سزر، داستان مردی را دنبال میکند که از کار اخراج میشود. تاثیر این اخراج را در زندگی روزمره او با همسرش میبینیم که رفته رفته به تنشهای زیادی میانجامد. فیلم طبقه متوسط امروز ترکیه را در بحران اقتصادیاش میکاود، اما بیش از آن فیلمی است درباره یک رابطه ساده یک زوج که رفته رفته پیچیدگیهای بیشمارش را آشکار میکند؛ با پرداختی هرچند نه کامل، اما قابل اعتنا.
«خواهر ناتنی» ساخته دامین کوزول از اسلوانی، رابطه پیچیده و توام با نفرت دو خواهر ناتنی را به تصویر میکشد که مجبور میشوند با هم در یک خانه زندگی کنند. فیلم به مضمون عشق و نفرت نگاه متفاوتی دارد وفیلمساز در فضایی سرد اما توام با شوخیهای جذاب، سعی دارد با فاصله بایستد و شخصیتهایش را در فضایی خشن به تصویر بکشد، در حالی که در طول زمان، به شکلی غیرشعاری، عشق و محبت برتری خود را به رخ میکشد.
دبیر جشنواره میگوید آنها تم مشخصی برای انتخاب فیلمهای هر سال ندارند، اما حالا وقتی که به فیلمهای برگزیده امسال نگاه میکند، مایه مشترک بسیاری از آنها، نگاه یک فیلمساز مرد به شخصیتهای زن است. از این حیث، «باکره ماه اوت» ساخته یوناس تروبا از اسپانیا هم چنین مشخصاتی دارد؛ فیملی که از سوی هیئت داوران نیز مورد «توجه ویژه» قرار گرفت و «جایزه منتقدان بینالمللی» را دریافت کرد. «باکره ماه اوت» فیلمی کاملاً زنانه درباره دو هفته از زندگی یک زن تنها در مادرید تابستانی و داغ است. ما چیزی درباره گذشته این شخصیت نمیدانیم، تنها او را روز به روز در وقایع سادهای که برایش اتفاق میافتد دنبال میکنیم و رفته رفته با روحیات و حسهای زنانه او -و جستوجویش برای عشق- آشنا میشویم؛ جستوجویی که پایانی خوش اما غیر کلیشهای را برای فیلم رقم میزند، هرچند فیلم در روند رسیدن به این مرحله گاه دچار لکنت میشود و پیش نمیرود.
اما به مانند تمامی جشنوارههای دیگر، گاه با فیلمهایی هم روبرو میشویم که پیدا کردن حتی یک نکته مثبت در آنها غیرممکن به نظر میرسد. «فصل بارانهای موسمی» (Monsoon) ساخته هونگ خائو از بریتانیا از این نوع فیلمهاست که داستانی بسیار تکراری را با پرداختی سطحی به تصویر میکشد، بی آن که فیلمساز قدرت خلق حتی چند تصویر زیبا و به یادماندنی را داشته باشد.
سایر بخشها
امسال جولین مور و کیسی افلک، مهمانان ویژه جشنواره بودند و مورد تقدیر قرار گرفتند و فیلمهایی از آنها هم در بخشهای مختلف به نمایش درآمد. «نور زندگی من» آخرین فیلم کیسی افلک که در آن کارگردانی را هم خودش به عهده دارد، داستانی است در آخرالزمانی در آینده که در آن همه زنان بر اثر بیماری مرموزی ظرف دو هفته مردهاند، و حالا پدری سعی دارد از دختر زنده ماندهاش محافظت کند. هرچند مقدمه ابتدایی طولانی است، اما از زمانی که داستان اصلی آغاز میشود، تماشاگر به راحتی با رابطه این پدر و دختر همذاتپنداری میکند و با آنها در سفر پرمخاطرهشان همراه میشود؛ با بازیهای دیدنی و کارگردانی قابل توجه که ازاستعداد فیلمسازی این بازیگر شناخته شده خبر میدهد.
اما در بخش افقها، یکی از دیدنیترین فیلمهای امسال در کارلوویواری نمایش داده شد: «یک روز سپید سپید» ساخته هلینور پالماسون از ایسلند که با فیلم درخشان «برادران زمستانی» در جشنواره کن درخشیده بود. این بار هم با فیلمی به شدت «ایسلندی» روبهرو هستیم که محیط و شخصیتها در رابطهای تنگاتنگ با هم، روایتی جذاب را درباره مرگ و زندگی پیش میبرند؛ با بازیها و فیلمبرداری خارقالعاده و فضایی نفسگیر که در آرامشی ظاهری شکل میگیرد؛ آرامشی پیش از توفان.