درست شبیه یک پیمان نانوشته است؛ فتح سنگر به سنگر پستهای کلیدی دولت توسط فارغالتحصیلان دانشگاه امامصادق، آنهم چهار دهه بعد از انقلاب ایران. اگر در آغاز راه، این سه نفر یعنی، علی صالحآبادی، احسان خاندوزی و حجتالله عبدالملکی حلقه فکری امامصادقیهای دولت سیزدهم را تشکیل میدادند، حالا دانشآموختههای امامصادق اکثریت پستهای کلیدی سیاستگذاری و اجرایی وزارتخانهها مهم را قبضه کردهاند.
انتصاب داود منظور به ریاست سازمان برنامه و بودجه که ۲۷ فروردین امسال انجام شد، تیر خلاص به حامیان برنامهریزی نوین در ایران بود. منظور که از سازمان امور مالیاتی به سمت ریاست سازمان برنامه و بودجه منصوب شده، در اولین اقدام بنیانهای این سازمان را به هم ریخته است؛ از تغییر در چارت سازمانی گرفته تا انتصاب و استخدام فارغالتحصیلان دانشگاه امامصادق در بخشهای کلیدی و استراتژیک سازمان.
حالا دیگر «امامصادقیها» استرتژیستهای اقتصاد ایران شدهاند، تا با تلفیقی از آموزههای دانشگاهی و فقهی-اسلامی که محمدرضا مهدوی کنی پایههای آن را بنا نهاد، مسیر اقتصاد ایران را کاملاً «اسلامی» کنند؛ آرزویی که میگفتند به دلیل نفوذ لیبرالها در نظام برنامهریزی ایران، چهار دهه محقق نشده بود.
دانشگاه امامصادق، یکی از دانشگاههای «خاص» در ایران است. از نوع پذیرش دانشجو که با گزینشهای بسیار ویژه -اعم از مصاحبه و گزینش محلی- انجام میشود، تا سیستم آموزشی که متفاوت با سایر دانشگاههاست. در این دانشگاه، نه فقط استادها بلکه سرفصل دروسی که به دانشجویان تدریس میشود هم با دیگر دانشگاهها متفاوت است. استادان این دانشگاه از طیف سیاسی نزدیک به روحانیت مبارز و محمدرضا مهدوی کنی انتخاب میشوند.
شاگردان مهدوی کنی
هرچند دانشگاه امامصادق، در ظاهر عنوان غیردولتی را یدک میکشد، ولی متعلق به ستاد اجرایی فرمان امام است. پیش از انقلاب و مصادره توسط ستاد اجرایی فرمان امام، شعبهای از دانشگاه هاروارد تحت عنوان «مرکز مطالعات مدیریت ایران» بود که توسط حبیب لاجوردی و محمدتقی برخوردار، برای تربیت نسل جدید مدیران تأسیس شد. بعد از انقلاب و مصادره، نامش از مؤسسه هاروارد به دانشگاه امام صادق تغییر کرد.
از زمان مصادره تا پیش از مرگ محمدرضا مهدوی کنی، مدیریت این دانشگاه بر عهده او بود. پس از مرگ او با دستور علی خامنهای این دانشگاه به صورت هیئت امنایی توسط محمدباقر باقری کنی، صادق لاریجانی، سید احمد علمالهدی، محمدسعید مهدوی کنی، احمد واعظی، سید عباس موسویان، سیدمصطفی میرلوحی، عباس حقانی، سید علا میرمحمدصادقی، علی رضائیان و محمدهادی همایون اداره میشود.
مهدوی کنی تا زمانی که زنده بود، تلاش کرد فارغالتحصیلان این دانشگاه را در مناصب دولتی بگمارد. تلاشی که هنوز هم توسط حامیان و حلقه فکری نزدیک به او ادامه دارد.
در دولت محمود احمدینژاد، راه برای حضور فارغالتحصیلان امامصادق در پستهای میانی دولت باز شد. با بازنشستگی و برکناری مدیران دهه اول انقلاب، امامصادقیها به تدریج به جای آنها نشستند. اما دیدگاههای فکری آنها به دلیل مقاومت طیف سیاسی مقابل آنها چندان فرصت بروز و ظهور نمییافت.
ابراهیم رئیسی، آرزوی دیرینه بنیانگذاران دانشگاه امامصادق را به واقعیت تبدیل کرد و با انتصاب داود منظور، حلقه فکری-اجرایی تیم اقتصادی دولت رئیسی، تکمیل شد تا همه بخشهای کلیدی اقتصاد، از گمرک گرفته تا بودجهریزی کشور، به طور کامل در اختیار امامصادقیها قرار بگیرد. دیگر نه اثری از حامیان اقتصاد آزاد در برنامهریزیهای اقتصادی ایران دیده میشود و نه نهادگراها و چپهای اسلامی.
گروه جدید، قرائت تازهای از اقتصاد دارد. هدف آنها تغییر اساسی در همه سیاستگذاریهای اقتصادی است. کار را هم شروع کردهاند. مخالفانشان میگویند، امامصادقیها میخواهند چرخ اقتصاد را از اول اختراع کنند، به همین دلیل هم تورم ۵۰ درصدی را بر اقتصاد ایران تحمیل کردهاند.
اقتصاد منحصراً اسلامی
اگر در چهار دهه گذشته، اقتصادخواندههایی در مناصب مدیریتی ایران پیدا میشدند که مبنای فکری خود را تلفیقی از علم اقتصاد و جزوه معروف «اقتصادنا» محمدباقر صدر معرفی میکردند، تعدادشان انگشتشمار بود و البته قدرت چانهزنیشان برای اثرگذاری در تصمیمهای اقتصادی هم کم؛ تنها در دو مقطع زمانی حواریون محمدباقر صدر این روحانی عراقیتبار که جزوهای در نقد نظریههای اقتصادی مارکسیسم و سرمایهداری دارد، توانستند بر تصمیمهای اجرایی دولتها تأثیر بگذارند.
دوره اول بعد از تورم ۴۹ درصدی که با اجرای سیاستهای تعدیل در دولت اول هاشمی رفسنجانی پدید آمد. نتیجه آنکه چپها و اقتصاددانان اسلامگرا علیه سیاستهای اقتصاد آزاد در دولت هاشمی متحد شدند. این اتحاد که از سوی لیبرالها نامبارک خطاب میشد، دستکم دو دهه محل تضارب آرا دو گروه اقتصاددانان لیبرال و چپهای اسلامگرا شد. در واقع، اقتصاد اسلامی در این دوره رسماً به عنوان یک دیدگاه مستقل خود را به اقتصاد ایران معرفی کرد.
دوره دوم، مربوط به دولت اول محمود احمدینژاد است که با انتصاب پرویز داودی به عنوان معاون اول و محمدناصر شرافت جهرمی در پشت صحنه، رگههایی از اقتصاد اسلامی در تصمیمگیریهای اقتصادی ظاهر شد. پس از آن راه برای حضور امامصادقیها در برنامهریزیهای اقتصادی باز شد.
تا پیش از دولت احمدینژاد، برنامهریزیهای اقتصادی عمدتاً توسط دو گروه از اقتصاددانان آزاد و نهادگرا انجام میشد. از دولت احمدینژاد به بعد به تدریج امامصادقیها توانستند، فرصتی برای بروز و ظهور در بدنه اجرایی کشور پیدا کنند و حالا بعد از چهار دهه از انقلاب اسلامی، آنها یکهتاز سیاستگذاری در ایران شدهاند. هرچند مهدوی کنی دیگر زنده نیست که ماحصل تلاش هایش را ببیند،اما خانواده او و همفکرانش مثل علمالهدی به آرزویشان رسیدهاند.