دادگاه حمید نوری روز سهشنبه ۲۷ مهر در استکهلم سوئد ادامه یافت و در جریان آن لاله بازرگان، خواهر بیژن بازرگان، به عنوان شاکی در دادگاه گفت ساکی که بعد از اعدام برادرش در زندان گوهردشت به خانواده او دادند متعلق به برادرش نبوده است.
خانم بازرگان در محاکمه حمید نوری به اتهام مشارکت در اعدام چند هزار زندانی سیاسی ایران در سال ۱۳۶۷، گفت که حمید نوری میداند پیکر اعدامشدهها کجاست و باید بازمانده آن پیکرها پیدا شود.
حمید نوری متهم است که در مقام دادیار پیشین زندان گوهردشت کرج در اعدامهای دستهجمعی زندانیان سیاسی مشارکت داشته است؛ اتهامی که خود آن را رد میکند. او روز ۱۸ آبان ۹۸ با یک پرواز مستقیم از ایران وارد فرودگاه استکهلم شد و بلافاصله دستگیر شد.
وکیل مشاور لاله بازرگان در جلسه بعدازظهر روز سهشنبه دادگاه حمید نوری گفت بیژن بازرگان در ۱۷ سالگی برای ادامه تحصیل به انگلیس رفت ولی وقتی شاه سرنگون شد به ایران برگشت. او یک فعال سیاسی چپ و عضو و مسئول بخش انتشارات سازمان اتحادیه کمونیست بود که ۲۳ تیر ۱۳۶۱ دستگیر و به دلیل اینکه نشریه این سازمان را میفروخت و کمک مالی به این سازمان میکرد به ده سال زندان محکوم شده بود.
به گفته وکیل مشاور، بیژن از بیماری مفاصل رنج میبرد که در صورت عدم درمان می توانست به فلج شدن او منجر شود و خانوادهاش در این مورد خیلی تلاش و پیگیری کرده و با (حسینعلی) نیری صحبت کرده بودند، با ناصریان(محمد مقیسه) هم غیرمستقیم صحبت کرده بودند.
بیشتر در این باره: دادگاه اعدامهای ۶۷: یک شاکی خواست نوری بگوید مقصد کامیونهای یخچالدار کجا بود؟لاله بازرگان، خواهر بیژن بازرگان که هنگام دستگیری برادرش ۱۲ سال داشت در دادگاه گفت که برادرش عضو کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور بود که بعد از انقلاب دچار انشعاب شد و تعدادی از آنها، اتحادیه کمونیستها را تشکیل دادند.
او گفت که در سال ۱۳۶۱ بعد از تماس تلفنی مسئول انتشارات اتحادیه کمونیستها، برادرش از خانه خارج و دستگیر شد: «در خیابان گاندی قرار گذاشتند چون ارتباطات قطع شده بود برادر من نمیدانست مسئول انتشارات بازداشت شده. قرار سوخته بود. پاسدارها سر قرار آمده بودند و ما تا مدتها بیخبر بودیم تا یک نفر از زندان آزاد شد. برادرم به او گفته بود به خانواده من بگو من زندان اوین هستم».
بیژن بازرگان در زندان دو سال و نیم بلاتکلیف بوده و در سال ۶۳ برای او دادگاه تشکیل میشود. خواهر او در دادگاه گفت: «در زندان بود و جواب نمیدادند. ما با رژیم فاشیستی طرف هستیم که جواب نمیدهد».
حمید نوری وسط حرفهای لاله بازرگان با صدای بلند گفت: «اجازه توهین به رژیم جمهوری اسلامی ندارید. فاشیست جد و آبادت است».
قاضی دادگاه توضیح داد: «هرکسی اینجا صحبت میکند باید احترام دادگاه را نگهدارد. امنیت قضایی و حرمت دادگاه این را ایجاب میکند که در محیطی بنشینیم که آرامش برقرار باشد. هیچکسی نباید در این سالن احساس کند که مورد اهانت قرار میگیرد. از طرفین قضیه طلب میکنم».
لاله بازرگان گفت: «من به شخصی توهین نکردم من به رژیم جمهوری اسلامی گفتم».
قاضی دادگاه اما گفت «کسی که در این سالن تصمیم میگیرد من هستم. طبیعی است اصطلاحی که شما استفاده کردید از جانب کسی دیگر برداشت بد شد و ناراحتش کرد. از تمام اصطلاحاتی که میتواند باعث این مسئله شود خودداری کنید».
در ادامه دادگاه روز سهشنبه، لاله بازرگان گفت که برادرش در ملاقات با مادرش گفته است: «توی یک اتاقی بردند اجازه ندادند حرف بزنم من آمدم حرف بزنم گفتند خفه شو. آنجا مشخص شد که دادگاه است و به جرم هواداری از اتحادیه و فروش روزنامه اتحادیه و فعالیت در انتشارات، ده سال حکم دادند».
خانم بازرگان گفت که برادرش از این حکم تعجب کرده و انتظار چنین حکمی را نداشت: «بدتر از همه گفتند این دو سال و نیمی که زندان ماندی جزو این ده سال حساب نمیشود».
بیژن بازرگان در سال ۱۳۶۴ به زندان گوهردشت منتقل میشود: «قبل از آن ما اجازه ملاقات نداشتیم و فقط به پدر و مادرم ملاقات میدادند. بعد یکبار در سال اجازه داشتیم پشت شیشه، ده دقیقه برادرم را ببینیم».
بعد از چند ماه ممنوعالملاقاتی و پیگیریهای خانواده، ۱۳ آذر ۶۷ به مادر بیژن بازرگان تکه کاغذی میدهند که روی آن نوشته بود پدرش ۱۵ آذر به در اطلاعات برود. لاله بازرگان در دادگاه گفت: «پدرم که رفت، یک ساک دادند. گفتند پسرت را کشتیم. مرتد بود. جایش در جهنم است. جسد هم نمیدهیم. پدرم میگوید به چه جرمی؟ چرا؟ جواب نمیدهند. میگویند حق سوگواری ندارید».
او درباره ساکی که به پدرش تحویل داده بودند توضیح داد: «ساک دادند اما مال بیژن نبود محتویاتش هم مال بیژن نبود. ساعت بیژن خیلی برای ما مهم بود چون خیلی نظم داشت از روی ساعت کار میکرد ما میخواستیم ساعتش را داشته باشیم. پسر خیلی منظمی بود من نمیدانم شاید وقتی صدایش کردند وقت نکرد ساکش را ببندد».
لاله بازرگان در پاسخ به سوال دادستان که از کجا میگویی برادرت گوهردشت بود گفت: «ما نامههایی از برادرم داریم که آدرسش از گوهردشت است. در این زندان او را ملاقات کردیم و دوستانش گفتند که پنج شهریور بیژن را نزد هیات مرگ و بعد انفرادی بردهاند. دوستانش گفتند که از سلول انفرادی هم شنیدهاند که مشت زده و گفته که دارند میکشند».
خانم بازرگان گفت: «وقتی ساک بیژن را دادند گفتند بیایید شناسنامه را باطل کنید. گفتیم باید به ما مدرک بدهید که اعدامش کردهاید. گفتند نمیدهیم. ما هم شناسنامه را نبردیم. میخواستند بگویند مرگ طبیعی بوده و شناسنامه را باطل کنند. ما ۲۱ سال نگرفتیم بعد از فوت پدرم برای انحصار وراثت، مجبور شدیم با وکیل رفتیم. گفتند مدرک نمیدهیم که اعدام کردیم وکیل گفت یک چیزی بدهید که نشان دهد زندان بوده که یک کاغذ دادند».
در دقایق پایانی دادگاه حمید نوری در روز سهشنبه، لاله بازرگان گفت: «تمام این سالها ما شکنجه شدیم، ما جوانی نکردیم از ۱۹ سالگی رفتیم خاوران. هزاران نفر را روی هم دفن کردهاند و جرات ندارید روی آن خاک پا بگذارید. مادر من یک درخت کاشته بود، کندند. هیچ گیاهی را نمیگذارند بکاریم بولدوزر میاندازند خراب میکنند. اینها ناپدیدشدگان قهری هستند و این سوگواری تمام نمیشود وقتی جنازه ندارید».
خواهر بیژن بازرگان گفت: «من دنبال بازمانده پیکر برادرم هستم. این آقا (حمید نوری) میداند که آن پیکرها کجاست. باید بازمانده آن پیکرها پیدا شود و با احترامی که شایستهاش هستند دفن شوند تا ما کمی به آرامش برسیم. حتی در خاوران را به روی ما میبندند نمیگذارند برویم».
حمید نوری اتهامات مطرح شده را رد کرده است. به گفته وکیل او، موضع حمید نوری این است که «این اعدامها هرگز رخ نداده است و نمیتواند اتهامات را بپذیرد».
وکیل حمید نوری مدعی است که موکلش در زمان اعدامها در مرداد و شهریور سال ۱۳۶۷ به خاطر تولد فرزندش در مرخصی بوده است.