چچن، اویغور و حالا میانمار: آشفتگی نظام تصمیم‌گیری در جمهوری اسلامی

پناهجویان روهینگیا که به بنگلادش گریخته اند

داستان رای جمهوری اسلامی به قطعنامهٔ توقف خشونت‌ها علیه مسلمانان روهینگیا از مواردی است که نشان از سرگیجهٔ حکومت جمهوری اسلامی و مشکلات ساختاری در تنظیم سیاست خارجی و داخلی و برهم خوردن نظام تصمیم‌گیری دارد.

قرار بود قیمت نان یکباره حدود ۱۵ درصد افزایش پیدا کند و این افزایش برای اول آذر ۹۶ ابلاغ شد اما درست قبل از اجرا تصمیم دولت تغییر کرد. در باب این قطعنامه نیز نخست جمهوری اسلامی در رای‌گیری شرکت نکرد و بلافاصله بعد از آن وزارت خارجه به توجیه درستی رای بر اساس «ابعاد فنی و کارشناسی» پرداخت. اما در کمتر از۴۸ ساعت تصمیم مقامات تغییر یافت و به قطع نامه با ارسال نامه پس از رای‌گیری رای مثبت دادند. چه اتفاقی در کشور افتاده‌است؟ آیا این تغییر رای‌ها در جمهوری اسلامی سابقه دارد؟

نظام تصمیم‌گیری

جمهوری اسلامی در یک دورهٔ نسبتاً طولانی در برابر نهادهای بین‌المللی سرکشی داشته است. البته با ارسال رای مثبت به قطعنامهٔ میانمار روزنه‌ای برای تغییر در این رفتار مشاهده نمی‌شود. مقامات جمهوری اسلامی به هیچ‌یک از تعهدات بین‌المللی خود وفادار نبوده و همواره یا در رعایت آنها کوتاهی کرده‌اند و نقض آنها را پنهان ساخته‌اند (موارد مربوط به رعایت حقوق بشر)، آنها را دور زده‌اند (موارد مربوط به ارسال سلاح)، یا با پرخاش گویی منتقدان را خاموش یا ناامید کرده‌اند. اما همهٔ این رفتارها به نحوی سازگار انجام می‌شده‌است.

اتفاقی که در مورد میانمار افتاد نشان از اختلافات جدی در تصمیم گیران سیاست خارجی کشور (وزارت خارجه، شورای راهبردی روابط خارجی، رئیس دولت و رهبر جمهوری اسلامی) نیز دارد. تغییر نظر در یک موضوع خاص بین‌المللی در فاصله‌ای کوتاه به پنج موضوع بنیادی تر در روابط خارجی جمهوری اسلامی راجع است: ۱) رهیافت یاغیگرایانهٔ جمهوری اسلامی در برابر نهادهای بین‌المللی، ۲) مدعای ام القرا بودن و رهبری جهان اسلام، ۳) سیاست‌های گاه متضاد و نامتلائم، ۴) نگرش به دیپلماسی به عنوان بازی با مجموع همیشه مثبت به نفع خود، و ۵) نظام انتظارات بی‌سابقه و بی‌دلیل.

تعامل با نهادهای بین‌المللی یعنی تحمیل و توجیه سرکشی

یکی از مقامات دادستانی زمانی که موریس کاپیتورن (یکی از گزارشگران ویژهٔ حقوق بشر سازمان ملل و مسئول پروندهٔ ایران بعد از آندرس آگوئیلار و رنالدو گالیندوپل و پیش از احمد شهید و عاصمه جهانگیر) به ایران آمده بود به سردبیر یکی از نشریاتی که من با آنها همکاری می‌کردم گفته بود «که با چند چلوکباب و یک قطعه فرش همهٔ رشته‌های دشمن را پنبه می‌کنیم.»

موضوع به این سادگی نبود اما چلوکباب و فرش را که با گروگانگیری شهروندان غربی، سلول‌های خفتهٔ تروریستی سپاه قدس در آمریکا و اروپا، معاملات اقتصادی و همراهی جریان‌های چپ غربی با نظام‌های ضد آمریکایی استبدادی همراه کنیم آنگاه برای چهل سال جمهوری اسلامی می‌تواند عضو سازمان ملل باشد و به نقض همهٔ تعهداتش هم ادامه دهد.

نگاه جمهوری اسلامی به نهادهای بین‌المللی نگاهی ابزاری است. مقامات به این نهادها به صورت تریبونی برای تبلیغ ایده‌های خود نگاه می‌کنند و هرجا مورد چالش قرار گیرند همین تریبون‌های مورد استفاده را با انتساب به «صهیونیزم جهانی» و «استکبار» بدنام می‌کنند. اصولاً هر ارکستری که برای جمهوری اسلامی ننوازد بد صداست.

ام القرای یک طرفه

جمهوری اسلامی در امور داخلی بسیاری از کشورها مستقیماً و بدون مجوز آنها با توجیه حمایت از مسلمانان مداخله می‌کند (از جمله بحرین، کویت، عربستان سعودی، اسرائیل و بسیاری از کشورهای آفریقایی) اما هنگامی که نوبت به خود آن می‌رسد حتی محکومیت نقض حقوق بشر مداخله در امور داخلی به حساب می‌آید. خامنه‌ای رسماً مداخله در امور دیگر کشورها را به عنوان سیاست خارجی جمهوری اسلامی اعلام کرده‌است: «با صراحت اعلام می‌کنیم جمهوری اسلامی ایران در هر جایی که برای مقابله با کفر و استکبار نیاز به حضور باشد کمک خواهد کرد و در بیان این موضوع ملاحظه هیچ‌کس را نمی‌کنیم.» (۲ آذر ۱۳۹۶) در همین موضوع قطعنامه‌های کمیتهٔ سوم مجمع عمومی، جمهوری اسلامی همیشه (بنا به منطق خودش) در امور اسرائیل به عنوان عضو سازمان ملل مداخله می‌کرده اما وقتی در نقض حقوق بشر محکوم می‌شده آن را مداخله در امور داخلی خود به حساب آورده و محکومیت‌ها را محکوم می‌کرده‌است.

جمهوری اسلامی با عدم شرکت در رای‌گیری در واقع این نگرش را منعکس می‌کرد که مقامات خود را همانند سوریه که شش سال است صدها هزار تن از مردم خود (از جمله ده‌ها هزار زن و کودک) را قتل‌عام کرده و علیه مردمش حمله شیمیایی انجام داده یکی می‌دانند. سوریه نیز با همان توجیهی که جمهوری اسلامی عرضه کرد در این رای‌گیری شرکت نکرده‌است.

دو سیاست نامتلائم

جمهوری اسلامی دو سیاست را با هم در عرصهٔ بین‌المللی دنبال می‌کند که گاه در تضاد با هم قرار می‌گیرند.

جمهوری اسلامی خود را حامی مسلمانان معرفی می‌کند و در عین حال می‌خواهد در سمت دولت‌های بزرگ و رقیب ایالات متحده باشد. این نظام در حمایت مسلمانان هم فرقه گرایانه و هم ضد غربی است. اما در تلاش برای نزدیکی به محور اقتدارگرایی و تمامیت‌خواهی (چین، روسیه و اقمار امپراطوری شر مثل کوبا و کره شمالی) صرفاً ضد غربی و ضد یهود است. در داستان قطعنامه مربوط به میانمار این دو سیاست روی هم افتادند و مشکل ایجاد کردند. از یک سو جمهوری اسلامی می‌خواست متحدان امروز خود یعنی روسیه و سوریه و چین را از خود ناراضی نکند ولی در عین حال نمی‌خواست از ترکیه و کشورهای عرب در حمایت از مسلمانان روهینگیا عقب بماند. نتیجه آن شد که در فاصله‌ای کوتاه به نفع هر دو سیاست تصمیم‌گیری شد اما تصمیم‌های متضاد.

ناسازگاری جمهوری اسلامی قبلاً در نیز در مواجهه با مسائل مسلمانان چچن، ایغور و کشمیر خود را نشان داده بود: سکوت به دلیل ملاحظات مربوط به روابط اقتصادی و سیاسی با چین و هند و روسیه. اما در داستان میانمار چنین اقتضایی وجود نداشت.

جمهوری اسلامی بعد از چند سال اول و ماجرای حمایت از «نهضت‌های آزادی بخش» جنبش‌های مسلمانان را رها کرد و صرفاً به دنبال یافتن حامی در میان شیعیان و نیز حمایت از فلسطین اشتغال داشت. به همین دلیل جمهوری اسلامی چند دهه است کلامی در مورد مسلمانان فیلیپین، کشمیر، روسیه و چین به زبان نیاورده است. موضوع میانمار مقامات را در نوع دوگانگی فرو برد. از یک سو اعلام می‌کردند که از هرگونه فعالیت به نفع مسلمانان روهینگیا در مجامع بین‌المللی حمایت خواهند کرد و از سوی دیگر در رای‌گیری در محکومیت خشونت‌ها شرکت نکردند.

دیپلماسی بدون دیپلماسی

کشورهایی که در دیپلماسی سابقه دارند دو حوزه را از هم جدا کرده و به موازات با هم به پیش می‌برند: هیچگاه در دیپلماسی را نمی‌بندند (سفارت اشغال نمی‌کنند و دیپلمات به گروگان نمی‌گیرند) و از سوی دیگر اگر لازم ببینند از مسیرهای غیر دیپلماتیک هم عمل می‌کنند. آنها در این دو قلمرو به نحو سازگار عمل می‌کنند. مشکل جمهوری اسلامی و دیگر رژیم‌های یاغی آن است که در حوزهٔ دیپلماسی نیز دیپلماتیک عمل نمی‌کنند. در هیچ کشوری (حتی سومالی و سوریهٔ درگیر جنگ داخلی) به اندازهٔ ایران به سفارتخانه‌های خارجی حمله نشده و خود دولت شهروندان دیگر کشورها را گروگان نگرفته‌است.

از موضع خدایی و بعد هبوط سراسیمه

مقامات جمهوری اسلامی تصور می‌کنند که همان‌طور که در ایران در مقام خدا قرار گرفته‌اند و دنیای مردم به تمامه در اختیار آنهاست در سطح بین‌الملل نیز چنین شانی دارند و مشکل فقط این است که جامعهٔ جهانی این موضوع را هنوز درک نکرده‌است. به همین دلیل با عملیات تروریستی و آتش‌افروزی و تبلیغات سیاسی و مذهبی تلاش می‌کنند این موضوع درک شود.

از همین جهت است که تصور می‌کنند با شرکت در یک رای‌گیری به قطعنامه‌های کمیتهٔ سوم مجمع سازمان ملل «مشروعیت» می‌بخشند. یکی از خشن‌ترین و فاسدترین و مستبدترین نظام‌های سیاسی در عالم تصور می‌کند که با شرکت در یک رای‌گیری به یک کمیتهٔ مجمع عمومی سازمان مشروعیت می‌بخشد. این «تصور از خود» و این «انتظار از دیگران» واقعاً حیرت‌انگیز است. رژیم‌هایی از جنس جمهوری اسلامی با همین تصور و القای این تصور است که عمری نسبتاً طولانی پیدا می‌کنند.

نکتهٔ جالب آن است که کمتر از ۴۸ ساعت بعد از ادعای عدم شرکت به خاطر مشروعیت بخشیدن جمهوری اسلامی، این رژیم به همهٔ قطعنامه‌های صادر شده علیه خود (با دادن رای مثبت به قطعنامهٔ میانمار) مشروعیت بخشید.

البته این اولین بار نبود که جمهوری اسلامی به این قطعنامه‌ها مشروعیت بخشیده‌است. بر اساس نگاه ابزاری‌ای که جمهوری اسلامی به نهادهای بین‌المللی دارد هرگاه در فعالیتی شرکت کند در جهت «حکمت، عزت و مصلحت» عمل کرده و هرگاه در همان عمل شرکت نکند نیز بر همان اساس عمل کرده‌است. منطق عمل به تکلیف (بقا به هر قیمت) مشکلی با عدم سازگاری ندارد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت‌ها و گفتارها نظرات و آرای نویسندگان خود را بازتاب می‌دهند. آن‌ها بیانگر دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.