چرا زنان سیاسی در رقابت‌ انتخاباتی ریاست جمهوری وارد نمی‌شوند؟

اعظم طالقانی (در تصویر با واکر) تنها چهره شناخته شده از میان زنانی است که برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری امسال ثبت نام کرد

فرصت ثبت‌نام در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی به پایان رسید و رئیس ستاد انتخابات کشور اعلام کرد که مجموع ثبت‌نام شده‌ها به ۱۶۳۶ رسید. بر اساس این خبر در مجموع ۱۳۷ زن و ۱۴۹۹ مرد در این انتخابات ثبت‌نام کرده‌اند.

اما در میان ۱۳۷ زن ثبت‌نام کننده در این انتخابات تنها یک زن نام‌آشنا بود: «اعظم طالقانی». از سال ۱۳۷۶ که اعظم طالقانی گفت برای تعیین تکلیف رجل سیاسی به میدان آمده، تا امسال که برای سومین بار در رقابت‌های انتخاباتی ثبت نام کرد، هیچ اتفاقی نیافتاده است؛ نه رجل سیاسی تفسیر شده و نه اعظم طالقانی و نه هیچ زن دیگری تایید صلاحیت. امسال هم بار دیگر عباسعلی کدخدایی آب پاکی را بر روی دست همه زنان ریخت و گفت شورای نگهبان فرصت تفسیر واژه رجل سیاسی را نداشته است.

با این همه از روز اول ثبت نام انتخابات، بودند زنانی که به شعبه‌های وزارت کشور رفتند و نامشان را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری ثبت کردند، از دکترای حقوق تا معلم بازنشسته و مادر خانه‌دار و شخصیت سیاسی.

اعظم طالقانی در دو دوره‌ای که تاکنون ثبت نام کرده هر دو بار رد صلاحیت شده و به گفته او هیچگاه دلیل رد صلاحیتش توضیح داده نشده است. رفعت بیات نیز دیگر زنی است که کاندیدای ریاست جمهوری شده و او نیز بدون ارائه دلیل رد صلاحیت شده است.

همین شیوه رد صلاحیت آنها سبب شده که تاکنون هیچ تفسیری از عنوان رجل سیاسی وجود نداشته باشد. این در حالی است که تعداد زنان کاندیدا در انتخابات نیز هیچ‌گاه به تعداد انگشتان دست نرسیده است.

در گفت‌وگو با فرنوش امیرشاهی خبرنگار ساکن پراگ و مرتضی کاظمیان تحلیل‌گر سیاسی ساکن فرانسه از دلایل پیش‌قدم نشدن زنان برای شرکت در رقابت انتخاباتی ریاست‌جمهوری پرسیدیم.

خانم امیرشاهی، خانم شهیندخت مولاوردی گفته که هیچ زنی در جمهوری اسلامی به دلیل رجل سیاسی نبودن رد صلاحیت نشده. آیا زنانی که در سال‌های گذشته کاندیدا شده‌اند، اساسا رجل سیاسی محسوب می‌شدند؟

فرنوش امیرشاهی: بحث رجل سیاسی بحث کشداری است که از ابتدای انقلاب تا حالا وجود داشته. مساله ابهام در مورد رجل سیاسی است که آیا به معنی شخصیت سیاسی یا مرد سیاست است. واژه‌ای است که در اصل ۱۱۵ قانون اساسی آمده است. براساس این ماده قانون اساسی رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی وسیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد: ایرانی‌الاصل ، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوا، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور. تا جایی که من خاطرم هست چندین دوره خانم اعظم طالقانی آمدند و یک دوره خانم رفعت بیات و هر دو رد صلاحیت شدند.

اما واقعیت اینجاست خانم امیرشاهی، نه خانم اعظم طالقانی و نه خانم رفعت بیات جزو شخصیت‌های سیاسی ـ مذهبی ایران محسوب نمی‌شوند. خانم اعظم طالقانی همیشه در حد یک فعال سیاسی باقی مانده و هیچگاه سمت‌های مدیریتی در کشور به عهده نداشته است. خانم رفعت بیات هم تا آنجا که به خاطر دارم فقط یک دوره نمایندگی مجلس را در پیشینه خودشان دارند. اما واقعیت اینجاست که درسال‌های اخیر زنان در دولت پست‌هایی را به عهده داشتند. از معاونت رییس جمهور تا مشاورت رییس جمهور و یا حتی مدیریت سازمان‌های کلان اقتصادی و نفتی کشور. شاید بشود این افراد را با توجه به سابقه کاری و حضورشان در دولت‌های مختلف رجل سیاسی محسوب کرد. چرا هیچوقت این دسته از زنان به میدان نیامدند؟ چرا تنها وزیر زن جمهوری اسلامی تمام شایعاتی را که در مورد وارد شدنش به انتخابات مطرح می‌‌شود، تکذیب می‌کند. مخصوصا در حوزه زنان اصلاح‌طلب فعال ما هرگز هیچکسی را حتی شایعه‌اش را هم نشنیدیم؟

بله درست است. بسیاری از زنان سیاست هم خودشان کاندیدا نمی‌شوند و خودشان را در معرض تصمیم‌گیری شورای نگهبان قرار نمی‌دهند تا به شورای نگهبان فشار بیاورند که در مقابل آن تصمیمی که می‌گیرد پاسخگو باشد. مثلا همین خانم وحید دستجردی که با رای بسیار بالایی در مقایسه با دیگر اعضای هیئت مرکزی جبهه مردمی نیروهای انقلاب رای اول را ‌آورد، این شخص وجهه کاملی دارد برای اینکه بیاید و کاندیدای ریاست جمهوری شود. اما این کار را نمی‌کند. به دلیل اینکه نمی‌خواهد نظام را در فشار قرار دهد که در مورد رجل سیاسی موضع‌گیری آشکاری کند که به هر حال برخلاف آن ساختار کلی حکومت است که از صف سنتی می‌آید و مدیریت زنان را به هیچ وجهی جایز نمی‌داند.

اما خانم امیرشاهی، چرا هیچگاه زنان بدنه جامعه ایران هم نخواستند که یک رییس جمهور زن داشته باشند؟ چرا هیچوقت از سوی زنان زنی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری مطرح نشده و از زنی نخواستند که در این عرصه حضور پیدا کند؟

تا به حال مواردی بوده که زنها تشویق کردند تا در صحنه سیاست مشارکت کنند، به ویژه در انتخابات مجلس و شوراهای اسلامی شهر و روستا. اما خب بسیاری از این تشکل‌ها و کمپین‌ها با فشارهای زیادی از سوی حکومت مواجه شدند، گروهی از آنها بازجویی شدند و گروهی حتی بازداشت شدند، در نهایت این کمپین‌ها به سرانجامی نرسیده است. اما نکته این است که در انتخابات ریاست جمهوری به خاطر همین ابهامی که در مورد رجل سیاسی وجود دارد، خیلی فعالیتی در این حوزه نمی‌شود به دلیل همین ابهام قانونی و به دلیل اراده‌ای که وجود ندارد برای اینکه تکلیف این موضوع در مورد زنان روشن شود.

اما آقای کاظمیان، چرا هیچگاه نه اصول‌گرایان و نه اصلاح‌طلبان از حضور زنان در عرصه انتخابات ریاست جمهوری حمایت نکردند؟

مرتضی کاظمیان: من فکر می‌کنم متاسفانه این مشکل محدود به اصول‌گرایان یا اردوگاه محافظه کاری و یا کسانی که گرایش راست داشتند در دهه شصت به تعبیری،‌ نمی‌شود. یعنی در حوزه گفتمان چپ یا اصلاح‌طلبان یا تحول‌خواهان هم متاسفانه یک چنین مشکلی وجود داشته و وجود دارد که البته ریشه در علت‌ها و دلایل مختلف دارد. یکی از مهمترین‌هایش برمی‌گردد به آن منع قانونی که وجود دارد در جمهوری اسلامی و یا با تعریف شورای نگهبان تعریف شده برای مفهوم رجال سیاسی که یک سد بزرگی است در برابر ورود خانم‌ها به حوزه رقابت‌های انتخاباتی ریاست جمهوری.

اما آقای کاظمیان به نظر می‌رسد که معرفی نکردن هیچ زنی از سوی هیچکدام از این اردوهای انتخاباتی نشان می‌دهد که به نوعی مردانی که دست اندرکار این گروه‌های فکری هستند هم بها می‌دهند به تفسیر شورای نگهبان در مورد رجل سیاسی نبودن زنان. چون به نظر می‌رسد اگر هرکدام از این گروه‌ها یک یا دو زن را به عنوان کاندیدای نهایی خودشان معرفی کنند و حمایت کنند قاعدتا شورای نگهبان هم باید به طور رسمی تفسیر خودش را از رجل سیاسی ارائه دهد؟

کاملا همدل هستم با شما. این خیلی ملاحظه مهمی است. اما اساسا جناح‌های سیاسی یا به طور مشخص در جمعیت‌های سیاسی حاکم در کشور یا فعال در حوزه نظام سیاسی یک دستی بالا از آن مردها هست. اکثریت مجمع یا شورای مرکزی در اختیار آقایان است و فراتر اینکه متاسفانه مطالبه‌گری هم نه در مردان و نه زنان وجود ندارد در این حوزه مشخصا نامزدی خانمها در انتخابات ریاست جمهوری. اگر این مطالبه محوری مطرح می‌شد یا این تلاش برای تغییر وضعیت به طور جدی‌تری پی‌ گرفته می‌شد، و نوعی تمکین به وضعیت غالب رخ نمی‌داد، شاید دست کم این تناقض و مشکل جدی که وجود دارد در جمهوری اسلامی به شکل برجسته‌ تری خودش را مطرح می‌کرد. اما هم تفکر مردسالارانه یا دست کم اینکه اکثریت داشتن آقایان در جمعیت‌های سیاسی یک مانع است. هم اینکه متاسفانه رویکرد مطالبه‌گرانه‌ای وجود ندارد یا به تعبیری جمعیت‌های سیاسی تلاش نمی‌کنند که وضعیت موجود را به طور جدی به چالش بکشند.

اما فکر نمی‌کنید آقای کاظمیان اگر بر فرض خانم وحید دستجردی در جناح اصول‌گرایی و مثلا خانم شهیندخت مولاوردی در جناح اصلاح‌طلبان اعلام می‌کردند که می‌خواهند وارد رقابت انتخابات ریاست جمهوری شوند، چقدر مردان اصلی این دو جناح حمایت می‌کردند زنان را و پشتشان می‌ایستادند؟

بخشی از مشکل برمی‌گردد به برآوردی که خانمهای عضو جمعیت‌های سیاسی دارند از عدم یک نوع حمایت جدی از طرف بدنه تشکیلاتی یا شورای مرکزی یا مجمع. و این متاسفانه یک نوع عدم اعتماد به نفس به اینها داده. و البته یک وجه مهمتر دیگر ماجرا برمی‌گردد به اینکه حتی کنشگران زن مستقل در ایران که در جامعه مدنی فعال هستند اعم از روزنامه نگار، استاد دانشگاه یا حقوقدان و یا کسانی که پیشینه فعالیت مدنی داشتند به نوعی اعلام نامزدی‌شان را مساوی می‌دانند با مخاطرات جدی. به عنوان نمونه کسی مثل خانم مرضیه مرتاضی لنگرودی از اردوگاه نیروهای ملی مذهبی به خاطر حکمی که گرفته از دادگاه انقلاب اساسا امکان ورود به این حوزه را ندارد. یا کسانی مثل خانم ناهید توسلی که استاد دانشگاه هستند و اینها کسانی هم با پیشینه چند دهه حوزه فعالیت مدنی این پتانسیل را دارند. اما متاسفانه تهدیدهایی که متوجه این دسته از کنشگران هست خودش یک عامل و فاکتور مهمی است برای اینکه مصلحت اندیشی پیشه کنند و تن بدهند به آن واقعیت.