با گذشت پنج روز از اعدام محمد حسینی، رادیو فردا به جزئیات تازهای از زندگی و اعدام او دست یافته است؛ مرد ۳۹ سالهای که یک ستاره در آسمان زندگی نداشت و حالا نامش تبدیل به نمادی از تنهایی و مظلومیت، در مقابل یک حکومت شده است.
معترضان به حکومت جمهوری اسلامی، مزارش را گلباران میکنند، به نام و یادش، غذا توزیع میکنند و اعلامیه پخش میکنند، برایش حجله و میز گل یادبود درست میکنند، او را قهرمان میخوانند و میگویند که همه، خانواده او هستند.
جمهوری اسلامی اما او را یکی از عاملان قتل یک بسیجی، روحالله عجمیان معرفی میکند. یک «مفسد فی الارض» که ۱۷ دی ماه اعدامش کرد.
اما محمد حسینی که بود و در چه شرایطی اعدام شد؟
سیدمحمد حسینی، متولد دوم اسفند ۱۳۶۱ در کرج بود. پدرش حسن و مادرش صغری، اهل تنکابن بودند و سالها پیش فوت کردهاند. یک خواهر و یک برادر، و یک برادر ناتنی دارد که سالهای زیادی، رابطه چندانی با آنها نداشت و در کمال شهر کرج در یک خانه استیجاری، تنها زندگی میکرد.
او تا مقطع سیکل (راهنمایی) درس خوانده بود و در شرکت «جوجهکشی» مرغک قزوین، کارگر بود؛ کارگری با درآمد ماهانه حدوداً شش میلیون تومان.
محمد حسینی در چند رشته رزمی، از جمله کونگفو و ووشو، حکم قهرمانی داشت. رزمیکاری که به گفته کسانی که او را از نزدیک میشناختند، شمشیرها و همه آن چیزی که از خانهاش، در صداوسیما و خبرگزاریهای حکومتی به عنوان مستندات جرم علیه او به نمایش درآمد، وسایل ورزش رزمیاش بود. خودش هم در فیلمهای تقطیعشدهای که از «دادگاه» و همچنین «بازسازی صحنه قتل عجمیان» توسط رسانههای حکومتی منتشر شده میگوید که این ابزار «برای ورزش بود».
کسانی که محمد حسینی را از نزدیک میشناسند میگویند که دست به خیر بود، به فرزندان فقیر، رایگان ورزش رزمی میآموخت، خیررسان بود و بامعرفت و با تصویری که حکومت از او ارائه میدهد هیچ نسبتی نداشت.
او ۱۳ آبان، یک روز بعد از مراسم چهلم حدیث نجفی، از کشتهشدگان اعتراضات به جان باختن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد، بازداشت شد. بیش از ۱۲ مأمور برای بازداشت او رفته بودند و «به شدت کتکش زدند، فحش میدادند، تهدید میکردند که با همان شمشیرها، حسابش را میرسند».
بیش از دو ماه بعد، در ۱۷ دی ماه در حالی اعدامش کردند که تا پیش از دیدن چوبه دار، خبری از اجرای حکم نداشت: «معمولاً زندانی را که میخواهند اعدام کنند یک شب قبل به انفرادی میبرند اما 'سید' را انفرادی نبردند. عمداً میخواستند هیچ کسی متوجه نشود که میخواهند اعدامش کنند. یک روز قبل به وکیلش هم زنگ زده بود. امیدوار بود. نمیدانست میخواهند اعدامش کنند. یکباره صدایش میکنند و میبرند و بعد خبر اعدامش را منتشر کردند».
در طول ۶۵ روز بازداشت تا اعدام، محمد حسینی تنها یکبار ملاقات داشت؛ علی شریفزاده، وکیل انتخابی او، که بعد از ملاقات، در ۲۸ آذر ماه، در توئیتی نوشت با او در زندان کرج ملاقات کرده است: «روایتش همه اشک بود از شکنجه، ضرب وشتم با چشم و دست و پای بسته تا لگد به سر و بیهوشی، از میله آهنی به کف پا و شوکر در قسمتهای مختلف بدن، مردی که اقرارهایش تحت شکنجه بوده و هیچ وجاهت قانونی ندارد.»
آقای شریفزاده پیشتر خبر داده بود که شعبه اول دادگاه انقلاب کرج، برخلاف قانون آیین دادرسی کیفری، اجازه تنظیم وکالتنامه ومطالعه پرونده موکلش را به او نمیدهد. او بعد از صدور حکم اعدام و تایید حکم از سوی دیوان عالی کشور موفق شد وارد پرونده شود و موکلش را ملاقات کند.
نام وکیل تسخیری محمد حسینی در هیچ یک از گزارش ها و خبرهای مرتبط با او و دادگاه او در هیچ یک از رسانههای حکومتی منتشر نشده است. خود او هم نام وکیل تسخیریاش را نمیدانست و او را فقط در دادگاه دیده بود و گفته است که «وقتی در سالن، آقای شریفزاده را دیده بغضش ترکیده، در تمام طول ملاقات، گریه کرده و بارها تکرار کرده که چاقو نزده، قسم خورده که ضربه نزده و تعریف کرده که چطور شکنجهاش کردهاند و او را مجبور کردهاند که بگوید چاقو زده.»
وکیل تسخیری او اما بر اساس گزارش مرکز رسانهای قوه قضاییه، در «دفاعیه» خود در دادگاه گفته است که موکلش نادم و پشیمان است و «اگر مصلحت میدانید در هنگام صدور مجازات با رأفت و مصلحت اسلامی با وی برخورد شود.»
محمد حسینی در فیلمی که از «بازسازی صحنه قتل عجمیان» از سوی رسانههای حکومتی منتشر شده میگوید که «رفتم جلوتر دیدم یک جوانی افتاده، یک نگاه کردم چون ناراحتی اعصاب دارم فرار کردم رفتم.»
او در فیلم دیگری که رسانههای حکومتی منتشر کردهاند گفته است که جزو آخرین نفراتی بوده که به محل حادثه رسیده: «تمام زمانی که در محل بودم کمتر از ۱۰ ثانیه بود. در آن محل یک خانم بود، پنج نفر آقا بودند که در دست یک نفر کارد بود و به شهید اهانت میکرد که بعد از دیدن این صحنهها از محل رفتم و در آنجا نماندم.»
او همچنین در جلسه دادگاه براساس فیلمی که رسانههای حکومتی منتشر کردهاند، گفته است که آن روز قصد داشته به بهشت سکینه، مزار پدر و مادرش برود و آنجا گل بکارد که متوجه بسته شدن اتوبان تهران-قزوین شده است. او در دادگاه گفته چاقویی که به همراه داشت برای کاشتن گل بر مزار والدینش بود و بعد از اینکه متوجه بسته شدن اتوبان میشود به محل وقوع حادثه میرود.
به ادعای نماینده دادستان و سیدموسی آصفالحسینی، قاضی شعبه اول دادگاه انقلاب استان البرز، محمد حسینی، متهم ردیف دوم پرونده، چند ضربه چاقو به بدن بسیجی کشته شده وارد کرده است. آقای حسینی در دادگاه گفته است که «به اندازه دو بند انگشت دو مرتبه چاقوی خود را به بدن شهید عجمیان فشار دادم و در مرتبه سوم کمی به داخل بدن وی وارد کردم.»
در ویدئوهای منتشر شده از اعترافات اجباری دیگر متهمان این پرونده، چند تن از آنها علیه سید محمد حسینی شهادت دادهاند. به استناد قوانین جزایی جمهوری اسلامی اعتراف متهمان یک پرونده علیه یکدیگر فاقد وجاهت قانونی است.
در تصاویر و فیلمهایی که از صحنه قتل روحالله عجمیان، توسط رسانههای حکومتی منتشر شده، محمد حسینی در حالی دیده میشود که سنگ در دست دارد اما هیچ تصویری از ادعای حکومت مبنی بر چاقو زدن توسط آقای حسینی دیده نمیشود.
حکم اعدام محمد حسینی توسط سیدموسی آصفالحسینی، قاضی شعبه اول دادگاه انقلاب استان البرز صادر شد. این حکم عیناً از سوی شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور در حالی تأیید شد که به وکیل انتخابیاش اجازه مطالعه رأی و ارائه لایحه داده نشد و قاسم مزینانی، رئیس شعبه ۹ دیوان عالی کشور با توقف حکم بعد از ثبت اعاده دادرسی توسط آقای شریفزاده مخالفت کرد.
پیکر محمد حسینی به شرطی به برادر او تحویل داده شد که «به هیچ کسی، هیچ چیزی نگوید و در سکوت به خاک بسپارد». حالا او در قطعه ۶۰ بهشت علی اشتهارد به خاک سپرده شده است اما وکیلش، علی شریفزاده، از سوی شعبه ۷ بازپرسی دادسرای کرج به تبلیغ علیه نظام متهم شده، با قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی آزاد است و «حکم نظارت قضایی یک سال ممنوعیت در فضای مجازی» علیه او صادر شده است.
در سه جلسه دادگاه رسیدگی به «پرونده عجمیان» ظرف شش روز، احکام اعدام و زندانهای طولانیمدت برای ۱۶ نفر به اتهام محاربه و«نقش داشتن» در قتل صادر شده است.
محمد حسینی یکی از این ۱۶ نفر بود. مردی که هرچند ستارهای در آسمان زندگی نداشت اما حالا نامش با مبارزات معترضان به حکومت جمهوری اسلامی گره خورده است و عکسهای صفحات اینستاگرامش جایگزین تصاویر او در دادگاه، در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود.
صفحات اینستاگرامی او که یکی آخرین بار در اسفند ۹۶، و دیگری آخرین بار در اسفند ۹۷ بهروز شده، از او تصویر مردی عاشق ایران، ورزشکار و دوستدار خاندان پهلوی ارائه میدهند.