واکنش نویسندگان ایران به حکم دادگاه علیه سه نویسنده

از راست به چپ: کیوان باژن، بکتاش آبتین، رضا خندان (مهابادی)

صدور حکم زندان برای سه نویسنده در ایران با واکنش گسترده نویسندگان و فعالان مدنی مواجه شده است.

بنا به ابلاغیه شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، رضا خندان (مهابادی)، بکتاش آبتین و کیوان باژن به اتهام «تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت کشور» هر یک به شش سال زندان محکوم شده‌اند.

«کانون نویسندگان ایران» در بیانیه‌ اعتراضی خود اعلام کرده است که این نویسندگان صرفاً به دلیل عضویت در کانون و گردآوری اسناد و مدارک فعالیت‌های پنجاه ساله‌ کانون در قالب کتابی منتشرنشده و نیز حضور بر سر مزار نویسندگانی چون احمد شاملو، محمد مختاری و جعفر پوینده به زندان محکوم شده‌اند.

در بیانیه رسمی «انجمن صنفی داستان‌نویسان» نیز که امروز منتشر شد، ضمن ابراز نگرانی و اعتراض به این حکم، چنین آمده است: «انجمن صنفی داستان‌نویسان تهران ضمن ابراز تأسف شدید از این حکم، خواستار تجدیدنظر در حکم صادره است.»

علاوه‌بر این واکنش‌های صنفی، صدور حکم زندان برای این سه نویسنده شمار زیادی از نویسندگان و شاعران و مترجمان ایران را نیز به اعتراض واداشته است. ​از میان این واکنش‌ها که در شبکه‌های مجازی اغلب با هشتگ «جای نویسنده زندان نیست» منتشر شده، مهدی یزدانی‌خرم، نویسنده و روزنامه‌نگار، در صفحه شخصی خود نوشته است: «من چه بنویسم از این حکم؟ به کجا تظلم برم؟ هجده سال حبس برای سه نویسنده؟ به کدامین جرم؟ آدم کشته‌اند؟ دزدی؟ کمی اختلاس؟ قاچاق؟ چه؟؟؟ پاسخ روشن است، باورهای خود را به‌نحوی روایت و بیان کرده‌اند. و این امر قضاوت شده! چند روزی زنده‌باد می‌گوییم و شعار می‌دهیم و بعد این سه نفر هستند و دو هزار و نود روز زندان. و برای همین است که همه‌ی ما، فارغ از هر عُلقه و گرایش فکری باید هر چه توان داریم بگذاریم تا حکم بشکند. این‌که بنویسیم جای نویسنده زندان نیست و امثالهم خوب است اما تزیینی‌ست و مثل بخار محو می‌شود. باید عمل کرد، باید با استفاده از تمام ظرفیت‌ها کاری کرد تا این تراژدی رقم نخورد. و مهم‌ترین وجه این عمل نوشتن است بدون شعار دادن و قصه‌ بافتن.»

یزدانی‌خرم که عکسی از قلم‌های به‌یادگارمانده از احمد محمود را نیز در کنار یادداشت خود منتشر کرده، در پایان نوشته است: «مدادهای روییده بر جامدادی احمد محمود را فراموش نکنید. کلمه معجزه می‌کند و اگر رنج آن‌ها را رنج خود بدانیم قصه متفاوت می‌شود. در این ماجرا همه باید کمک کنند. و این "ما" هستیم که متهم می‌کنیم. هدف هم قهرمان‌بازی نیست، آزادی‌ست. آزادی مدادها و بدن‌ها...»

هنگامه هویدا، نویسنده و مترجم، نیز با انتشار عکسی از بکتاش آبتین بر بیهوده بودن واکنش‌های معمول به این‌ گونه رویدادها تأکید کرده و نوشته است: «آزاد کنید! جای شاعر زندان نیست! اعدام را متوقف کنید! اینها چه کسی را از زندان یا اعدام نجات داد. علیه فراموشی بودن یعنی روایت کردن به‌درستی. این جملات علیه فراموشی نیست، همراه فراموشی ا‌ست. با افعال امر تو خالی و پرداختن روایت میان‌تهی از عملی که میسر نمی‌شود. روایتی دیگر دادن از آنچه در حال رخ دادن است، خود عمل فراموشی‌ است. در این افعال امر چیزی جز روایتی نادرست وجود ندارد.»

هنگامه هویدا همچنین با یادآوری قتل‌های زنجیره‌ای و «آن‌ چه بر سر نویسندگان آمده است» در پایان یادداشت خود چنین آورده است: «روایت من از این سال‌ها این است که نتوانسته‌ام هیچ قدم موثری در برابر این اقدام‌های حاکمیت بردارم. نه کسی را از زندان نجات داده‌ام و نه از اعدام رهانیده‌ام و شاهد زندانی شدن و از بین رفتن بسیاری از دوستانم به دست این حکومت بوده‌ام و از سر عجز من نیز همیشه تسلیم جمله‌های امر بوده‌ام و از روایت درست ناتوان و از خود شرمسار. اما این گرگ است، با زبان میش با آن نمی‌توان سخن گفت.»

زهرا عبدی، دیگر نویسنده ایرانی، نیز با مخاطب قراردادن حکومت ایران به «یادآوری سرکوب سیاسی پیش از انقلاب ۵۷» پرداخته و نوشته است: «وقتی عقل در زندان بود، بی‌اخلاق‌ترین آدم‌ها دم از اخلاق زدند. کل جامعه افتاد در مسیر جریانِ اعتراضیِ عوام‌زده. جریانی که می‌خواست فقط بسوزاند و بپاشد و بترکاند و در توهم، فوری از نو بسازد. نتیجه‌اش هم فراری شدنِ بسیاری از سرمایه‌های عقلی و مادی جامعه بود. بعدش را دیگر همه چهل سال است که به خون و خناق همه می‌دانیم. حالا هم داریم به همان راه می‌رویم. چرا؟ چون دوباره صدای تعقل را در زندان می‌کنیم. فعالان محیط زیست، نویسندگان و معلمان و... را در زندان کرده و راه بر اعتراض کور باز می‌کنیم تا بیگانه راحت‌تر قدم بر فتح ما بگذارد. ما به جان هم می‌افتیم و آنها در منطقه آتش جنگ می‌گیرانند و سلاح می‌فروشند و بساط عیش خود مهیا می‌کنند و ما همچنان به خون هم تشنه. ما با زندانی کردنِ منتقدان دلسوز،خودمان اسبِ تروای خویش هستیم.»

محمدحسن شهسواری، نویسنده و مدرس رمان، نیز با انتشار تصویری از «ولتر»، فیلسوف اخلاق‌گرای فرانسوی، و اشاره به تغییر هولناکی که به‌مرور در مفهوم اصل «انصاف متقابل» در علم اخلاق پدید آمده نوشت: «هنر از نظر من حتماً متعهد است. متعهد به اخلاق. به اصل انصاف متقابل. یعنی زمانی که سیاستمداران، "دیگران" را به بهانه‌های به ظاهر محکمه‌پسند از حقوق اولیه محروم می‌کنند، هنر یادآوری می‌کند. یادآوری می‌کند ایرانی بودن، مذهبی بودن، لیبرال بودن و... هیچ دلیل نمی‌شود «دیگرانی» که چنین نیستند از حقوق اولیه‌شان محروم شوند.»

شهسواری در پایان یادداشتش ضمن اشاره به نوع رفتار سیاستمداران با «دیگران» نوشته است: «فرق سیاست‌مدار بی‌اخلاق با "ولتر" آزاداندیشِ اخلاق‌گرا در همین‌ جا نهفته است؛ درست زمانی که در برابر مخالف خود قرار می‌گیرند. سیاستمدار می‌گوید: حاضرم جانت را بگیرم تا حرفت را نزنی. اخلاق‌گرا می‌گوید: «حاضرم جانم را بدهم تا حرفت را بزنی.»