سخنان رهبری در یک ماه گذشته بیش از همه چیز تمایل به مدیریت فضای پس از انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری را بازتاب میدهد. برنامه خامنهای از سخانش در سالروز درگذشت آیتالله خمینی علنی گشت. او به مانند سالیان گذشته نسبت به تحریف دیدگاههای آیتالله خمینی هشدار داد و اصلاحطلبان و خانواده آیتالله خمینی را به صورت تلویحی متهم کرد که چهره ای از آیتالله خمینی ترسیم میکنند که با موضعگیری و نظرات تاریخی بنیانگذار جمهوری اسلامی مغایرت دارد. تفاوت در تفسیر مواضع آیتالله خمینی یکی از پایههای شکاف بین دو جناح اصلی نظام و به طور مشخص رهبری با اصلاحطلبان و جناح چپ سابق است. این شکاف در دوران حیات آیتالله خمینی نیز وجود داشت. اما بعد از فوت وی به موازات گسترش شکاف در بلوک قدرت، تعمیق یافت. اینک وجهی از شکاف بین مدافعان چهره کلاسیک نظام و تجدیدنظر طلبان در تفسیرهای متفاوت از دیدگاه های آیتالله خمینی بروز یافته و جریان دارد.
اما خامنهای در ضیافت افطار با مقامات نظام خیلی صریح روحانی را آماج انتقاد و طعنه زدن قرار داد و تلویحا به وی هشدار داد که مسیر ابوالحسن بنیصدر را در پیش نگیرد. صدور فرمان آتش به اختیار به دانشجویان بسیجی و نیرو های همسو دیگر عمل تحریکآمیز خامنهای بود که بدون پرده پوشی اراده نهاد ولایت فقیه برای جلوگیری از اجرای برنامههای اصلاحی دولت در حوزههای سیاسی و فرهنگی را آشکار ساخت. روحانی نیز سکوت نکرده و در سخنرانیهای متعدد بر ضرورت پذیرش مردم به عنوان مبنای مشروعیت حکمرانی مانور داد. نزدیکان خامنهای، مجلس خبرگان رهبری و برخی از مراجع تقلید به میدان آمده و علیه روحانی موضعگیری کردهاند. اما روحانی عقب ننشسته و صریحتر بر روی نظرش و مخالفت با تقابل نهاد ولایت فقیه با مطالبات مردم ایستادگی کرده است. وی در سخنانی که بیش از همه کس مخاطبش رهبری به نظر میرسد اظهار داشت:
«شما که بالاتر از پیغمبر و حضرت علی نیستید! دو قطبی بودن جامعه نتیجه صبور نبودن شماست! تحملتان را بالا ببرید و مخالف را تحمل کنید!»
انتشار کلیپی در خصوص عزل بنی صدر در حساب اینستاگرام رهبری و پخش سخنان روحانی که بنیصدر را به توطئه علیه جمهوری اسلامی متهم میکند، اقدامی هدفمند است که تشدید منازعه را بازتاب میدهد.
اینک روحانی رادیکالتر از اصلاحطلبان میانه به رهبری سید محمد خاتمی است. او به جای مصالحه و تسلیم و رقابت بر سر نزدیکی به رهبری، مسیر ایستادگی و پاسخگویی انتقادی به نظرات و مداخلات فراقانونی ولی فقیه را در پیش گرفته است.
اصولگرایان تندرو و نیروهای موسوم به ولابتمدار با شبیهسازی روحانی به بنیصدر در قالبهای مختلف نوشتاری، رسانهای و گرافیکی حملات علیه رئیس دولت دوازدهم را شدت بخشیدهاند.
اوج حملات میدانی تاکنون که یادآور تخریب خاتمی، موسوی، کروبی و احمدینژاد بعد از مخالفت با مواضع رهبری است، در راهپیمایی روز قدس رخ داد. برخی از نیروهای موسوم به ولایتمدار در محل حضور روحانی در راهپیمایی ظاهر شده و شعار هایی چون "روحانی، بنیصدر پیوندتان مبارک"، "مرگ بر منافق" و "مرگ بر آخوند آمریکایی" سر دادند.
اما فرجام این منازعه چه خواهد شد؟ آیا همنشینی و همکاری خامنهای و روحانی بعد از قریب به چهار دهه به پایان خود نزدیک میشود؟ یا هر دو طرف بنا به مصلحتسنجی به رویه کج دار و مریز ادامه میدهند؟
گمانهزنی در این خصوص در مسیر مبهم سیاسی کنونی ایران دشوار است و تابعی از عوامل و متغیرهای مختلف است که عمده آنها وضعیت نامشخص و متغیری دارند. فعلاتقریبا با ضریب اطمینان بالا میتوان گفت که روحانی از منطقه سفید رهبری و حلقه معتمدان وی خارج شده و در هسته سخت قدرت، عنصری مسئلهساز قلمداد میشود که کنترل وی در تحکیم وضعیت موجود سیاسی ضرورت دارد.
بیان صریح خامنهای و پاسخ بیابهام روحانی هر دو نشان از اراده برای پیگیری برنامه دارد. اما رصد کردن مدل رفتاری خامنهای و بخصوص نحوه برخورد وی با نافرمانی احمدینژاد متاخر، تقدم استراتژی مهار بر ناتمام گذاشتن دوره متعارف ریاست جمهوری را به نمایش میگذارد. در واقع خامنهای در دوران رهبریاش ترجیح داده هر چقدر روسای جمهور با خطوط ترسیمی وی برای مدیریت کلان نظام زاویه داشهاند، آنها را مدیریت کرده تا از طریق اعمال محدودیت و خنثیسازی توان تغییر خواهی، عمرشان به پایان برسد.
اما این الگوی رفتاری تضمینی ایجاد نمیکند که روحانی سرنوشتی مشابه بنیصدر پیدا نکند. به نظر میرسد پیام هشدار خامنهای چنین هدفی را دنبال میکند که صبر و تحمل وی نامحدود نیست و اگر صلاح بداند تا آخر خواهد رفت.
حسن روحانی تاکنون با گفتار درمانی کار خود را جلو برده و در حوزه عمل از خطوط قرمز نهاد ولایت فقیه عدول نکرده است. اما شرایط جدید تداوم این رفتار را با مشکل مواجه ساخته است. اولین عامل تغییر موضع و شخصیت روحانی است. روحانی از نیمه دوم تبلیغات انتخاباتی دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تغییر چهره داد. این رویداد بیش از همه چیز محصول فشار اجتماعی و دو قطبی شدن فضای انتخابات بود که روحانی را به این سمت سوق داد تا فاصله بیشتری با وضعیت موجود سیاسی پیدا کند. روحانی در جریان انتخابات ۹۶ فراتر از انتظار ظاهر شد و از محدوده مورد نظر نظام خارج شد. او اکنون در میانه خاتمی و موسوی و کروبی ایستاده است. پذیرفتن روحانی در انتخابات ۹۲ با این هدف صورت گرفت که اعتدال ادعایی وی نه تنها پرونده جنبش سبز را ببندد بلکه اصلاحطلبی را نیز به سمت چرخش بیشتر به سمت نظام ترغیب کند. روحانی ۹۲ که میکوشید حد وسط ریاضی اصو گرا و اصلاحطلب باشد، در سال ۹۶از این سمت گیری فاصله زیادی گرفت و از موضع جدید اصلاحطلبان پارلمانتاریستی عبور کرد.
حسن روحانی تاکنون با گفتار درمانی کار خود را جلو برده و در حوزه عمل از خطوط قرمز نهاد ولایت فقیه عدول نکرده. اما شرایط جدید تداوم این رفتار را با مشکل مواجه ساخته. اولین عامل تغییر موضع و شخصیت روحانی است. روحانی از نیمه دوم تبلیغات انتخاباتی دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تغییر چهره داد.
اینک روحانی رادیکالتر از اصلاحطلبان میانه به رهبری سید محمد خاتمی است. او به جای مصالحه و تسلیم و رقابت بر سر نزدیکی به رهبری، مسیر ایستادگی و پاسخگویی انتقادی به نظرات و مداخلات فراقانونی ولی فقیه را در پیش گرفته است. اگرچه این برخوردها هنوز در سطح گفتمانی و کلامی است اما ظرفیتهای بالقوه و بالفعل آن نگرانیهای جدی در بخش مسلط قدرت ایجاد کرده است.
انتظار خامنهای و نیرو های همسو این بود که ریاست جمهوری روحانی دورهای برای جهش سیاستزدایی در جامعه باشد، اما روحانی در سال ۹۶ بستر طرح دوباره سیاست به عنوان مطالبه اصلی اقشار مختلف جامعه ایران شده و دولت دوم او طلیعه شکلگیری فصل دیگری از تلاش برای تغییر موازنه قوا برای تضعیف ساختار مطلقه قدرت و تقویت کنشهای اجتماعی معطوف به تغییر وضع موجود است. نوع حضور اسحاق جهانگیری در انتخابات نیز روند مشابهی با روحانی داشت که نشاط سیاسی و میل برای تغییر را افزایش داد.
این شرایط و بخصوص برجسته شدن کنش سیاسی معطوف به تغییر خوشایند رهبری نیست. توان روحانی در دوره اول ریاست جمهوری عمدتا در زمینه تحقق برجام گذشت که با رهبری در این حوزه اشتراک کلان داشت و اصطکاکها در سطوح خرد و تاکتیکی بود. اما اینک حوزه منازعه عرصههای سیاسی، فرهنگی و تا حدی امنیتی است. از این رو رهبریمیکوشد تا فضا را مدیریت کرده و دولت را از فعالیت در مسیر تحول در عرصههای سیاسی و فرهنگی دور ساخته و برنامههایش را در حوزه اقتصادی محصور سازد.
خامنهای ابزارهایش را فعال کرده است. بعید به نظر میرسد اقدامات کنترلی او از ابتدا با حذف و یا برخورد مستقیم با روحانی شروع شود. وی گروههای فشار و جامعه تودهای سرکوبگر را آماده ساخته و به آنها مجوز داده تا با اقدامات خودسرانه در مسیر فعالیتهای اصلاحی دولت ایجاد اختلال کنند. از سوی دیگر میتوان انتظار داشت، سپاه و قوه قضائیه به اذیت و آزار نزدیکان و حامیان روحانی پرداخته و درختدولت را با زدن شاخهها و برگها سترون سازند. از این زاویه چه بسا هشدار خامنهای و شبیهسازی با بنیصدر هدف مرعوبسازی نیرو های همکار و همسو با روحانی را نیز دنبال میکند. نوع عمل و واکنش نیرو های حامی روحانی عنصری مهم در فرجام منازعه کنونی است.
تجربه دوران سازندگی و اصلاحات همچنین گوشزد میسازد که نهاد ولایت فقیه در دوره دوم بر روسای جمهور ناهماهنگ سختگیری بیشتری کرده و حلقه محاصره را تنگتر میسازد. موازنه قوا در درون ساختار حقیقی و حقوقی قدرت به نفع ولی فقیه است. رئیس جمهور تنها با استفاده از قدرت بسیج افکار عمومی توانایی دفاع و پاسداری از اراده ملت را دارد.
در مجموع میتوان گفت فصل دیگری از حیات حاکمیت دوگانه در جمهوری اسلامی شروع شده و بار دیگر شکاف ولایت- جمهوریت در قالب تکیه بر جنبههای آسمانی و زمینی مشروعیت حکمرانی فعال شده است. عامل مهمی که میتوان بر اساس آن فرجام فعال شدن شکاف دولت- ملت را گمانهزنی کرد، ترکیب کابینه دوم روحانی است. اگر وزرای جدیدی بخصوص وزارت خانههای سیاسی از افرادی باشند که با مطالبات رای دهندگان و بخصوص تاکید بر رفع حصر تناسب داشته باشند و اهل ایستادگی در برابر تهاجم نهاد ولایت فقیه باشند، آنگاه فصل داغ سیاست در ایران و زورآزمایی جمهور ناجمهورولایتمداران در برابر جمهور مردم شکل خواهد گرفت. مردم و نیروهای معترض به وضع موجود اعم ازنیروهای عادی و فعالان، نقشی مهم در این شرایط خواهند داشت. اما اگر کابینه جدید کمابیش در سطح هیات دولت کنونی باشد وواکنشها و سخنان انتقادی رئیس جمهور در حد حرف باقی بماند، آنگاهبه احتمال زیاد تجربه دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی و احمدینژاد تکرار شود که هر دو علیرغم مخالفت با نظرات ولی فقیه از زوایای مختلف در نهایت در عمل مقهور فرادستی وی و فشار ساختار سرکوب شدند.
-----------------------------------------------------------------------------------
یادداشتها، آرا و نظرات نویسندگان خود را بیان میکنند و بازتاب دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.