یادداشت: دست دوستی ظریف به سوی عربستان با میانجیگری اسلام‌آباد؟

از روابط ایران و عربستان در دوره محمد خاتمی که دو کشور حتی قرارداد همکاری امنیتی امضا کردند تا دوران کنونی که محمد بن سلمان گفته «توپ را به زمین ایران می‌اندازیم»، سال به سال ساختمانی که «معمار» روابط روابط تهران–ریاض ( نامی که اکبر هاشمی رفسنجانی بر خود نهاده بود) بنا نهاده بود، بیشتر فرو ریخته است. در حمله اعضای داعش به مجلس شورای اسلامی و مقبره آیت‌الله خمینی در خرداد ۱۳۹۶، سپاه پاسداران مشخصاً انگشت اتهام را به سوی عربستان گرفت. در حوادث دی ماه سال جاری که اعترضات خیابانی بیش از هشتاد شهر ایران را در نوردید، آیت‌الله خامنه ای این بار افزون بر «شیطان بزرگ» و «انگلیس خبیث» انگشت اتهام را به سوی یک «دولت خر پول» گرفت.

دو بال اسلام (توصیفی که یکی از سفیران ایران در دوران گرمی روابط دو کشور استفاده کرده بود) چند سالی است که سینه در سینه در برابر هم صف آرایی کرده‌اند. اینک کمتر جایی را در منطقه می‌توان یافت که این دو کشور پنجه در پنجه هم نیافکنده باشند. در هر یک از کشورهای یمن، بحرین، قطر، سوریه و لبنان دو کشور در برابر هم ایستاده‌اند. در سازمان همکاری اسلامی مطلقا ریاض موجبات انزوای جمهوری اسلامی را فراهم آورده است. به ابتکار عربستان این سازمان در بیانیه سیزدهمین اجلاس سران، حزب‌الله لبنان را در کنار داعش یک سازمان تروریستی و جمهوری اسلامی را «حامی تروریسم» توصیف کرده است.

در چنین شرایطی و در حالی که مناسبات سیاسی دو کشور از دی ۹۴، در پی اعدام شیخ نمر (روحانی شیعه عربستانی) و حمله به مراکز دیپلماتیک عربستان در ایران، به قطع روابط منتهی شده، محمد جواد ظریف اخیراً طی سخنانی متفاوت از لفاظی‌های تند دو کشور علیه یکدیگر گفته: «اگر روزی عربستان سعودی با هرگونه تجاوز خارجی مواجه شود، ایران نخستین کشور است که برای کمک به این کشور وارد عمل می‌شود». او همچنین افزود: «امنیت و ثبات کشورهای منطقه -مثلاً عربستان- همان امنیت و ثبات جمهوری اسلامی ایران است».

در حالی که در پی اعدام شیخ نمر به سفارت عربستان در تهران و کنسوگری آن در مشهد حمله و تعرض شد و نام خیابان منتهی به سفارت عربستان در تهران به «شهید آیت الله باقر النمر» تغییر داده شده، چنین لحن دوستانه‌ای از ظریف را چگونه باید تفسیر کرد؟ آیا تغییری اساسی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی در حال رخ دادن است یا این جز یک «لفاظی دیپلماتیک» بیش نیست؟ آیا این سخنان «مبالغه‌آمیز» را باید تغییر تاکتیک جمهوری اسلامی در برابر عربستان دانست یا تغییر استراتژی آن؟

از سوی دیگر آنچه قابل توجه است سکوت مقامات سعودی‌ست که نه تنها تاکنون به این سخنان واکنش نشان نداده‌اند، بلکه ولیعهد عربستان چند روز پیش از این سخنان، جمهوری اسلامی، ترکیه و گروه‌های شبه‌نظامی [اشاره به حزب‌الله] را «مثلث شر» نامیده بود.

وزارت خارجه جمهوری اسلامی به این مواضع تند محمد بن سلمان واکنش سختی نشان نداد، بلکه در کمتر از یک هفته ظریف از در مسالمت‌جویی وارد شده و گفته که امنیت عربستان امنیت ایران است. این سخنان دوستانه در حالی‌ست که عربستان امنیت خود را در اعدام شیخ نمر می‌دانست و ولیعهد این کشور در حمله لفظی بسیار تندی به رهبر جمهوری اسلامی با مقایسه او با هیتلر گفته بود: «درسی که از اروپا آموختیم این است که مماشات نتیجه نمی‌دهد. ما نمی‌خواهیم که هیتلر جدید در ایران آنچه را در اروپا رخ داد در خاورمیانه تکرار کند».

رهبر جمهوری اسلامی نیز در حمله لفظی به عربستان کم نگذاشته بود. او عربستان را «رژیمی مرتجع» نامیده بود که «قطعاً دچار و زوال و سقوط خواهد شد». او همچنین آل سعود را بدتر از «کفار قریش» توصیف کرده‌است.

برای درک این همه تفاوت میان لحن مسالمت جویانه ظریف و لحن پرخاشگرانه علی خامنه ای، تنها یک پاسخ وجود دارد و آن اینکه در تحولی تازه پاکستان به عنوان کشوری دوست که حد وسط ایران و عربستان ایستاده، اخیراً پیشنهاد میانجیگری میان تهران–ریاض را داده است. در همین سخنرانی در موسسه مطالعات راهبردی اسلام‌آباد، ظریف پرده از این ابتکار پاکستان برداشت و در پاسخ به خبرنگاران بر آمادگی ایران برای حل اختلافات با عربستان تاکید کرد. او گفت: «ما آمادگی خود را برای آغاز مذاکرات با عربستان سعودی اعلام کرده‌ایم و از اقدامات نواز شریف نخست‌وزیر سابق پاکستان نیز برای آغاز این گفت‌و‌گوها نیز استقبال کرده ایم.»

در این بستر، ظریف با چنین «لفاظی‌های دیپلماتیک» و به رغم همه حملات بن سلمان به جمهوری اسلامی ترجیح داده ابتکار پاکستان را عقیم نکند تا بلکه راهی برای کاهش تنش‌ها به ابتکار اسلام آباد یافت شود.

چنین رویکردی نه تنها فرصت دادن به میانجیگری پاکستان است بلکه اساساً در راستای شعار «سیاست تعامل سازنده» به عنوان الگوی سیاست خارجی حسن روحانی است. بر اساس این الگو، او توافق هسته‌ای را با غرب و تنش‌زدایی با کشورهای عرب را در سر می‌پروراند.

پس از خوشبینی‌های اولیه از موفقیت مذاکره با ۵+۱ در پرونده هسته‌ای، روحانی امید داشت که مذاکره با شش کشور عرب شورای همکاری خلیج فارس نیز نتیجه مشابه دهد. بی دلیل نبود که ظریف پس از فراغت از برجام نامه‌ای را با عنوان الجار ثم الدار (اول همسایه و سپس خانه) در چند روزنامه عربی منتشر کرد تا فتح بابی باشد برای مذاکره با همسایگان عرب خلیج فارس که اینک به استثنای عمان و قطر، روابط ایران با امارات در حد کاردار و با عربستان، بحرین و یمن (به اضافه مصر و سودان) قطع است.

در سایه این «تنش جمعی» در روابط ایران با بیشتر کشورهای عرب، روابط بیشتر این کشورها با اسرائیل چنان به گرمی نهاده که نتانیاهو گفته: «سطح و حجم کنونی این روابط کاملا بی‌سابقه است» به گونه ای که تهران اینک دشمن مشترک کشورهای عربی و اسرائیل به‌شمار می‌رود.

ناگزیر چاره‌ای باید اندیشه شود و آن لحن مسالمت‌جویانه وزیری است که هر اندازه او بر طبل «تعامل» می‌نوازد، خامنه ای بر طبل «تقابل» نواخته است. افزون بر اینکه معلوم نیست این همه موضوعات ملتهب میان تهران–ریاض (اعدام شیخ نمر، اختلاف در بحرین، سوریه، لبنان و..) قرار است به سرپنجه کدامین میانجیگر گشوده شود.

--------------------------------------------
یادداشت‌ها و مقالات بیانگر نظرات و آرای نویسندگان خود هستند و نه بازتاب دیدگاهی از رادیو فردا.