یادداشت: زمین‌لرزه‌زدگان جان‌باخته و بحران مزمن مدیریت بحران

کودکی که خانه‌اش را در زمین‌لرزه از دست داده‌است؛ سرپل ذهاب

جان باختن تعدادی از ساکنان مناطق زمین‌لرزه‌زده به‌خصوص کودکان در استان کرمانشاه از رویداد‌های تلخ و تکان دهنده در روز‌های اخیر بود. متاسفانه واکنش مسئولان در این زمینه به نوعی بود که گویا رویدادی عادی به‌وقوع پیوسته‌است. در سطحی دیگر این اتفاق دستمایه رقابت‌های جناحی در درون بلوک قدرت نیز شد و برخی از اصول‌گرایان سعی کردند از این مسئله حربه‌ای علیه دولت روحانی بسازند.

مرگ از سرما محصول عدم دسترسی برخی از زمین‌لرزه‌زدگان به کانکس و نداشتن سرپناه و سیستم حرارتی مناسب در فصل سرما بود. با توجه به کاهش هوای دما در هفته‌های پیش رو و پیشبینی بارش برف و باران این خطر وجود دارد که جمع بیشتری قربانی ضعف مدیریت بحران و توزیع امکانات شوند.

درگذشت چندین نفر از زمین‌لرزه‌زدگان به دلیل سرما ابتدا از سوی استاندار کرمانشاه تکذیب شد اما در ادامه ‌این خبر ناگوار از سوی شهاب نادری نماینده پاوه و قاسم جاسمی نماینده کرمانشاه تایید شد. آنها همچنین با انتقاد از عملکرد نهادهای مسئول در خدمات رسانی و بازسازی نقاط آسیب دیده اظهارداشتند که «مردم امکانات و سیستم گرمایشی ندارند و بسیاری از این افراد در حالی در چادر مستقر هستند که برف اطراف آنها را فراگرفته و وسایل گرمایشی ندارند.» همچنین کمبود سیستم‌های بهداشتی نیز مردم و به‌خصوص زنان را رنج می‌دهد.

جان باختن محمد صیفوری، نوزاد چند ماهه و سارینا دختر دوساله از دو واقعیت تلخ پرده برداشت. نخست اهمال نهاد‌های رسمی و در سطحی کلان نظام سیاسی نسبت به جان باختن شهروندان ایرانی است. آمارها نشان می‌دهد به طور متوسط در سال ۱۶ هزار نفر در تصادفات جاده‌ای و در حدود ۴۵۰۰ نفر در سوانح درون شهری جان می‌بازند. تقریبا ۴۸۰۰ نفر در تهران به دلیل آلودگی هوا جان خود را از دست داده‌اند، همچنین ۵۱۸ نفر به دلیل آتش‌سوزی در سال ۱۳۹۴ در ایران کشته شده‌اند و تقریبا ۱۵۰۰ نفر از کارگران به دلیل فقدان ایمنی در محیط‌های کاری.

به‌این فهرست می‌توان موارد دیگری نیز افزود که ناشی از سوانح طبیعی است یا فرود آمدن ابزار و آلات ساختمانی بر سر رهگذران و غیره. گسترش ریزگرد‌ها و طوفان‌های شنی به دلیل فرسایش خاک و خشک شدن تالاب‌ها دیگر حوزه‌ای است که تبعات سنگین و جبران ناپذیری بر سلامت بخش زیادی از شهروندان داشته و می‌تواند غیر مستقیم به مرگ برخی از آنها منجر شود.

دریک برآورد کلی می‌توان مشاهده کرد که در سال تقریبا ۲۹ هزار نفر به دلایل مختلف ناشی از سهل‌انگاری و ضعف ساختار مدیریتی و فنی کشور، فقدان زیر ساخت‌های ایمنی جان خود را از دست می‌دهند. این آمار بالای مرگ نابه‌هنگام به خوبی بی قدر بودن جان انسان‌ها و حساسیت پایین نسبت به حفاظت از حق حیات در ساختار حکمرانی کشور را نشان می‌دهد که در آسیب‌شناسی کشور یکی از دلایل نارضایتی‌های گسترده را بازتاب می‌دهد.

اما مشکل بزرگ دیگر ضعف مدیریت بحران است که نه تنها در حوزه‌های پیشگیری، امداد و کمک‌های اولیه و کاهش تلفات انسانی و مالی در جریان موج سراسری زلزله‌های اخیر نمایان شد، بلکه در فاز بازسازی نیز کماکان سایه منفی آن بر مناطق آسیب‌دیده از زمین‌لرزه، سنگینی می‌کند.

در روز‌های اولیه بعد از زمین‌لرزه ادعا‌های زیادی از مسئولان وزارت کشور، مقام‌های ارشد ارتش و سپاه پاسداران انجام شد که نه تنها به اندازه کافی کانکس بین زمین‌لرزه‌زده‌های توزیع می‌شود بلکه بازسازی به سرعت انجام خواهد شد. اسماعیل نجار، رئیس سازمان مدیریت بحران کشور در تاریخ ۲۹ آذر ۱۲۹۶ مدعی شد که ده هزار کانکس از سوی سپاه و ارتش تامین خواهد شد. پیشتر از آن رمضان شریف، سخنگوی سپاه، در تاریخ ۵ آذر گفته بود که سپاه روزانه ۴۰۰ کانکس برای آسیب دیدگان زمین‌لرزه می‌سازد. بخش خصوصی و نهاد‌های مردمی نیز در این مدت مبالغی را برای ساخت کانکس و چادر و توزیع آن اختصاص دادند. اما بعد از گذشت دوماه از زمین‌لرزه سنگین در استان کرمانشاه، هنوز تعداد زیادی از زمین‌لرزه‌زدگان از اقامت موقت در کانکس محروم هستند. چادر‌ها توان مقاومت در برابر سرما و باران و برف را ندارند. حال پرسش اینجا است که علاوه بر ضعف مشهود در بازسازی و جبران صدمات به قربانیان زمین‌لرزه در قالب تامین کافی و به موقع امکانات اسکان، مشکل عمده‌ای در توزیع کانکس‌ها نیز وجود دارد که باعث شده امکانات به صورت نامتوازن تقسیم شود. در این اتفاق رد پای فساد نیز قابل مشاهده‌است. همچنین به نظر می‌رسد برخی آسیب دیده‌ها نیز توزیع عادلانه کمک‌ها را برنتافته و با استفاده بیشتر از امکانات حق دیگران را تضییع کرده‌اند. البته این مشکل نقص ساختار نظارتی را نیز نشان می‌دهد.

با توجه به تداوم زمین‌لرزه در مناطق مختلف ایران، ناتوانی مزمن سازمان مدیریت بحران کشور تهدیدی بزرگ را متوجه جامعه وکشور کرده‌است. در واقع وضعیت بحران‌زده ساختار مدیریت بحران کشور حداقل سازی تلفات انسانی و مادی غیر مترقبه را از این مجموعه سلب کرده‌است. چاره اندیشی در این خصوص با توجه به آسیب پذیری تهران و دیگر کلان شهر‌ها به زلزله‌های شدید، نیازی راهبردی برای کشور و به‌خصوص حفظ حق حیات و صیانت ذات شهروندان است. از سوی دیگر قدر نهادن به جان آدم‌ها و تقویت فرهنگ آن باعث می‌شود تا اصلاح ساختار مدیریت بحران کشور جدی تر مورد توجه واقع شود. اما این مهم نیازمند تغییرات گسترده در ساختار قدرت و ارج نهادن به موازین انسانی و حقوق بشری است که بعید به نظر می‌رسد در درون بافت حکمرانی جمهوری اسلامی امکان‌پذیر باشد.

—————————————
آرا و نظرات بیان‌شده در این یادداشت، بازتاب‌دهنده دیدگاه نویسنده خود هستند و نه بازتاب دیدگاهی از سوی رادیو فردا.