عمران خان، نخستوزیر پاکستان، در سفرش به ایران در آوریل امسال، هنگامی که در مصاحبه مشترک مطبوعاتی با حسن روحانی نیازمند مترجم از انگلیسی به فارسی شده بود گفت: «اگر استعمارگران اروپایی به شبهقاره نیامده بودند، ما امروز در اینجا به زبان فارسی صحبت میکردیم.»
این سخن او صرفاً برای خوشایند میزبانش نبود، بلکه حکایت از نفوذ فرهنگی ایرانی طی سدهها در شبه قاره هند داشت، از جمله در کشوری که بعداً پاکستان نام گرفت. با چنین درکی که او از نفوذ فرهنگی ایران در شبهقاره دارد، جالب است که اینک او فاش ساخته دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا و محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان، هر دو از او خواستهاند تا میان آمریکا و ایران از یک سو و عربستان و ایران از سوی دیگر میانجیگری کند.
به این ترتیب، به نظر میرسد افزون بر وساطت ژاپن و فرانسه باب جدیدی برای میانجیگری بین ایران و آمریکا گشوده شده، همچنانکه به نظر میرسد تحولاتی پشت پرده برای میانجیگری پاکستان میان تهران و ریاض نیز در جریان است.
اینکه بن سلمان از نخستوزیر پاکستان درخواست کرده بود تا در مسیر خود به نیویورک توقفی کوتاه در ریاض داشته باشد و از او خواسته است تا برای رفع تنش با ایران تلاش کند، سیگنال مهمی است. بهویژه اینکه درخواست محمد بن سلمان از نخستوزیر پاکستان پس از آن صورت میپذیرد که در ۱۴ سپتامبر تأسیسات نفتی عربستان در بقیق و خریص مورد حمله گروه حوثی مورد حمایت ایران قرار گرفت که در نتیجه آن تولید نفت عربستان از رقم تقریبی ده میلیون بشکه در روز به نیم تقلیل یافت.
اینکه عربستان دولتی را برای وساطت فعال کند که به نفوذ فرهنگی ایران در شبهقاره اعتراف میکند و از سوی دیگر روابط حسنهای با عربستان سعودی دارد تا جایی که اخیراً در سفر محمد بن سلمان به پاکستان تا رقم ۲۰ میلیارد دلار در آن کشور سرمایهگذاری کرده، خود پیام مهمی را در بحبوحه تنشهای فزاینده خاورمیانه مخابره میکند. اما، در شرایط حال حاضر منطقه، میزان موفقیت عمران خان چه اندازه میتواند باشد؟ آیا میتوان برای نقش میانجیگرانه پاکستان موفقیتی تصور کرد؟
پاسخ به این پرسش در نقشی که عمران خان میخواهد بین ایران و آمریکا از یک سو و ایران و عربستان از سوی دیگر ایفا کند، متفاوت است. پرونده خصومت ایران و آمریکا عمری به درازای عمر جمهوری اسلامی دارد در حالیکه ایران و عربستان گاه تا سرحد امضای قراردادهای همکاری امنیتی (در دولت خاتمی) نیز پیش رفته بودند.
بهرغم قطع رابطه ایران و عربستان از ژانویه ۲۰۱۶، ریاض جز در سال اول، موجبات سفر حج زائران ایرانی را فراهم آورده است. در حج امسال گزارشها حاکی از رفتار احترامآمیز عربستان با حجاج ایرانی بود.
ریاض تهران را عامل پشت پرده حمله به تأسیسات نفتیاش معرفی کرده، ولی به وضوح روشن است که لحن تندی علیه تهران اتخاذ نکرده است. این در حالی است که چند سال پیشتر محمد بنسلمان در مصاحبهای رهبر جمهوری اسلامی را هیتلر زمان توصیف کرده بود و گفته بود توپ را به زمین ایران خواهد انداخت؛ سخنی که نشانهای از اقدامات عربستان برای خرابکاری در ایران توسط مقامات ایرانی تفسیر شد.
اما، بهرغم این موضعگیریها، در چهاردهمین اجلاس سازمان همکاری اسلامی که به میزبانی عربستان در مکه برگزار شد، بیانیه نهایی برخلاف اجلاس سیزدهم در استانبول مطلقاً خالی از هرگونه تعریض و کنایه و حتی نام بردن از ایران بود. در چنین فضایی اگر بخواهیم شانس موفقیت عمران خان را برای میانجیگری میان تهران و ریاض ارزیابی کنیم، اگرچه دشوار بتوان گفت که تلاش او بهزودی به ثمر میرسد، اما ضریب موفقیت او صفر نیست.
موقعیت و اعتبار بینالمللی عربستان، بهویژه جایگاه ولیعهد پرنفوذ آن، در سالگرد قتل فجیع جمال خاشقجی (که بنا به جدیدترین اخبار محمد بن سلمان مسئولیت غیرمستقیم آن را بر عهده گرفته)، بهمراتب در درجات پایینتر از یک سال پیش است.
ولیعهد عربستان به اندازه کافی از درایت برخوردار است که نگذارد اعتبار بینالمللی کشورش به خاطر جنگ بیحاصل یمن از این بدتر شود، بهویژه اینکه اینک شکاف میان عربستان و امارات در جنگ یمن نیز نمایان شده است.
در ائتلاف نظامی که عربستان با مشارکت ۱۰ کشور در سال ۲۰۱۵ تشکیل داد و از پاکستان نیز برای پویستن به آن دعوت کرد، درخواست عربستان با مخالفت پارلمان پاکستان مواجه شد که به اتفاق آرا به ریاض اعلام کردند پاکستان در جنگ یمن «بیطرف» باقی خواهد ماند. نتیجه درایتی که پاکستان در ۲۰۱۵ به خرج داد اینک نمایان شده، بهگونهای که ولیعهد عربستان از این کشور بخواهد بین تهران و ریاض میانجیگری کند.
اینکه ولیعهد پرنفوذ عربستان از عمران خان خواسته تا واسطه میان تهران و ریاض شود قطعاً مورد حمایت بنزاید، ولیعهد امارات، نیز قرار خواهد گرفت. با این وصف، اگر برای تلاش عمران خان شانس موفقیتی قائل باشیم، دو تن از گروه ب (گروهی که محمدجواد ظریف به عنوان اعضای مخرب رابطه ایران و آمریکا نام برده بود، شامل بنسلمان، بنزايد، بولتون و بنیامین نتانیاهو) از این گروه خارج شدهاند. بولتون نیز پیشتر توسط ترامپ از حلقه پیرامونی رئیسجمهور آمریکا حذف شده است.
با این اوصاف، شانس به نتیجه رسیدن تلاشهایی که عمران خان برای کاهش تنش بین تهران و واشنگتن صرف خواهد کرد چندان اندک نیست، اگر چه بسیار دشوار است. در غیاب بولتون، بنزائد و بنسلمان و در شرایطی که دونالد ترامپ بهتدریج وارد کارزار تبلیغات انتخاباتی خود میشود و از تمرکزش بر سیاست خارجی کاسته خواهد شد، از قضا «شاید» راه کاهش تنش تهران- واشینگتن، نه از پاریس بلکه از اسلامآباد بگذرد. اینکه نه تهران، نه ریاض و نه واشینگتن اراده و عزم جنگ ندارند خود عامل مهمی برای موفقیت تلاش میانجیگرانهای است که انجام آن هم از سوی دونالد ترامپ و هم از سوی محمد بنسلمان به عمران خان، نخستوزیر پاکستان، خواسته شده است.