مهدی نوید ادهم، دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش، اعلام کرده است که تدریس زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی دولتی و غیر دولتی در ساعات رسمی یا غیررسمی ممنوع است و در صورت مشاهده برخورد خواهد شد. سعید پیوندی، جامعه شناس و استاد دانشگاه در پاریس به پرسشهای رادیو فردا پیرامون این تصمیم وزارت آموزش و پرورش پاسخ داده است.
چرا وزارت آموزش و پرورش تصمیم به ممنوع کردن آموزش زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی گرفته است ؟
دلیل رسمی که دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش برای توجیه این تصمیم به میان کشیده مسئله تقویت زبان فارسی و فرهنگ ایرانی اسلامی دانش آموزان است. . ایشان همزمان گفته است که آموزش زبانهای خارجی در دوره ابتدایی به هیچ عنوان توصیه نشده است.
این سخن ایشان البته چندان دقیق نیست چرا که هم اکنون زبان عربی از همان سال اول دبستان در چهارچوب درس قرآن تدریس می شود. هر چند در نگاه مسئولین زبان عربی زبان قرآن است و "خارجی" به حساب نمی آید اما برای بخش بسیار عظیمی از دانش آموزان و خانوادههای آنها زبان عربی یک زبان خارجی است. به این ترتیب می توان این گونه فهمید که از نظر وزارت آموزش و پرورش این زبان انگلیسی است که مانع یادگیری زبان فارسی و یا فرهنگ ایرانیاسلامی می شود.
یادگیری زبان انگلیسی تا چه اندازه در مدارس ابتدایی ایران گسترده است ؟
زبان انگلیسی در برنامه درسی رسمی ایران برای ۶ سال دوره ابتدایی وجود ندارد. اما مدارس گوناگون غیر دولتی، نیمه دولتی و یا بخش کوچکی از مدارس دولتی انگلیسی را بصورت فوق برنامه به دانش آموزان درس می دهند و این کلاسها اجباری نیستند. به این ترتیب باید گفت در شمار کمی از مدارس ابتدایی ایران زبان انگلیسی تدریس می شود.
آیا یادگیری یک زبان خارجی می تواند مانع از یادگیری زبان مادری و یا اصلی آموزش شود ؟
خیر، هیج رابطهای میان یادگیری یک زبان خارجی و زبان مادری و اصلی آموزش وجود ندارد. اگر مشکلی در یادگیری زبان فارسی وجود دارد باید بیشتر به سراغ شیوه و کیفیت آموزش و نیز نوع آموزش معلمان و یا محتوای کتابهای درسی رفت.
خیر، هیج رابطهای میان یادگیری یک زبان خارجی و زبان مادری و اصلی آموزش وجود ندارد. اگر مشکلی در یادگیری زبان فارسی وجود دارد باید بیشتر به سراغ شیوه و کیفیت آموزش و نیز نوع آموزش معلمان و یا محتوای کتابهای درسی رفت.
در بسیاری از کشورهای دنیا آموزش زبان یا زبانهای خارجی بسیار زود و از همان دوره ابتدایی آغاز می شود چرا که پژوهشهای آموزشی نشان داده اند که کودکان تا سن ۱۱ یا ۱۲ سالگی از ظرفیت زیادی برای یادگیری زبانهای مختلف برخوردارند و یادگیری زبانی غیر از زبان اصلی آموزش به گسترش و پویایی دنیای ذهنی و تواناییهای شناختی و فراشناختی بچهها کمک می کند. همزمان یادگیری خوب و عمیق یک زبان از جمله با سن یادگیرنده ارتباط دارد. برای مثال یادگیری بسیار خوب یک زبان خارجی بدون لهجه تا سن ۱۴ سالگی بسیار آسانتر است.
پس آیا می توان گفت که انگیزه اصلی مسئولین شاید دلایل غیر آموزشی باشد ؟
این امکان وجود دارد که دلیل مطرح شده برای ممنوع شدن زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی بیشتر یک بهانه باشد. چرا که هم اکنون نه تنها زبان عربی از همان سال اول ابتدایی تدریس می شود که حدود یک سوم مطالب درسی دوره ابتدایی به گونهای به آموزش دینی ارتباط دارند.
بنابراین اگر قرار بود بطور واقعی به زبان فارسی و یادگیری آن در وجه کمی و کیفی اهمیت بیشتری داده شود می بایست بیشتر از حجم این همه مطالب دینی که جذابیت کمی برای بچهها دارند و حتی فهم آنها هم برای سنین پائین مشکل است کم کرد.
به نظر من مانع اصلی یادگیری مطلوب زبان فارسی همین محتوای دشوار و گذشته گرای کتابهای درسی دوره ابتدایی و فقر کیفی آموزشی است که بچه را بیانگیزه و دلزده می کند. مطالب درس قرآن و یا کتاب "هدیههای آسمانی" که همان درس دینی است بیشتر به جزوات تبلیغاتی برای شستشوی مغزی جوانان می مانند و گاه از نظر روانشناسی برخی از دروس آنها ضد آموزشی و ضد تربیتی هستند. اگر قرار است چیزی در آموزش عوض شود نخست باید سراغ این کتابها و دروس خسته کننده و سنگین و نامفهوم برای کودکان رفت.
سیاست و ایدئولوژی چگونه در امور آموزشی و تصمیماتی که بیشتر باید کارشناسی باشند دخالت می کنند؟
قدرت سیاسی به آموزش به عنوان ابزاری برای ترویج فرهنگ و دنیای ارزشی خود در میان نسل جوان و کنترل جامعه نگاه می کند. در کشورهای دمکراتیک سازمانهای مدنی، بازیگران اصلی نظام آموزشی بویژه معلمان، و نمایندگان مردم و پژوهشگران موفق شده اند نظام آموزشی را بتدریج از دست دولت بیرون آورند و نظارت بیشتری بر آن اعمال کنند تا دولتها هر کاری خواستند با آموزش و نسل جوان نکنند.
دولتها وظیفه تامین مالی آموزش از بودجه عمومی را دارند و دخالت آنها باید حداقلی باشد چرا که شیوهها و گفتمان آموزشی مسائلی هستند که با تربیت و زندگی نسلهای آینده و فرهنگ و تواناییهای علمی یک کشور ارتباط دارند و جامعه باید بر سر آنها به یک تفاهم ملی برسد.
. شاید مهمترین بیماری آموزش ایران هم دخالتهای بیحد و مرز دولت و تحمیل یک سیاست دینی و ایدئولوژیک از بالا به نظام آموزشی است.
در ایران دولت نگاه انحصاری به آموزش دارد و به آن بصورت ابزاری برای شستشوی مغزی و تربیت نسل جوان با نظام ارزشی و ایدئولوژی خود نگاه می کند. شاید مهمترین بیماری آموزش ایران هم دخالتهای بیحد و مرز دولت و تحمیل یک سیاست دینی و ایدئولوژیک از بالا به نظام آموزشی است. همین ممنوع شدن تدریس زبان انگلیسی نمونه آسیب شناسانه برخورد آمرانه و سیاسی با آموزش است. از نظر نمادین شاید این ممنوع شدن نوعی مبارزه با "تهاجم فرهنگی" و غرب به شمار رود و این نوع برخورد به آموزش به کیفیت، اعتبار، مشروعیت و جذابیت آن لطمه فراوان زده است.
آیا ممنوع شدن تدریس انگلیسی در مدارس ابتدایی می تواند شروعی برای محدودیتهای جدید برای زبان اگلیسی باشد بویژه آنکه چندی پیش آیت الله خامنهای هم از آموزش زبان انگلیسی انتقاد کرده بود و آنرا میرات حکومت گذشته دانسته بود ؟
من امیدوارم که این گونه نباشد. هم اکنون بیش از ۶۰ درصد مطالب علمی در دنیا به انگلیسی منتشر می شود و این زبان به اصلیترین وسیله ارتباطی گویشی و نوشتاری بین المللی تبدیل شده است. محدود کردن یادگیری زبان انگلیسی به پویایی ارتباط ما با دنیای کنونی و حضور ایران در جهان امروز لطمه می زند. به نظر من زبان انگلیسی باید زبان اصلی خارجی مدارس باقی بماند و کیفیت آموزشی آن هم ارتقا داده شود. همزمان در نظام آموزشی ایران باید به زبانهای دیگر هم توجه کرد. چرا دانش آموزان ما از همان دوره ابتدایی نباید سایر زبان هایی که در ایران استفاده می شود را یاد بگیرند؟
چرا نباید بچه هایی که به زبان فارسی صحبت نمی کنند زبان مادریشان را در مدرسه در کنار زبان فارسی یاد بگیرند؟ چرا نمی توان زبانهای مهم دیگر مانند چینی، اسپانیایی، فرانسه را در مدرسه یاد گرفت. حتا بچهها زبان عربی را هم بخاطر هم آمیحتگی آن با آموزش دینی و ایدئولوژیک خوب یاد نمی گیرند. شما چند جوان ایرانی را سراغ دارید که بتوانند پس از ۱۲ سال آموزش عربی چند کلمهای به این زبان صحبت کنند؟ نظام آموزشی ایران از نظر یادگیری زبان (فارسی و زبانهای دیگر) بسیار فقیر و توسعه نیافته است و راه حل بهبود اوضاع هم ممنوع کردن انگلیسی نیست.
آیا با توجه به مشکلات مادی بسیاری از خانوادهها این ممنوع شدنها در مدارس به تشدید تبعیض آموزشی در جامعه منجر نخواهد شد؟ کسانی که دارای امکانات هستند می توانند از کلاسهای خصوصی استفاده کنند و بقیه افراد جامعه هم از یادگیری زبان خارجی باز می مانند
تبعیض آموزشی در ایران روز به روز بیشتر می شود چرا که کیفیت بخش دولتی عادی رو به کاهش است و طبقات مردمی راهی به مدارس پولی یا مدارس نخبه گرای دولتی ندارند. بچههای خانوادههای تهیدست گاه به گونهای زود رس عطای درس و مدرسه را به لقایش می بخشند و برخی از آنها به کودکان کار تبدیل می شوند. در برابر خانواده هایی هستند که می توانند حتا اگر انگلیسی را از مدارس حذف کنند امکانات دیگر را برای یادگیری در اختیار کودکان خود قرار دهند. آنچه در این میان جای تاسف دارد این است که با پیشرفت فن آوری جدید یاد گیری زبان از طریق شیوههای زنده و متنوع و جذاب با هزینه بسیار کم ممکن شده است. اما به نظر می رسد نظام آموزشی ما از این دنیا بسیاردور باشد.