۴۰ سال پيش، در شامگاه ۱۹ بهمن، ۱۳ مرد مسلح به تفنگ، مسلسل و نارنجک به پاسگاه ژاندارمی سياهکل در شمال ایران حمله و آن را تصرف کردند، حملهای که از سوی نيروهای ژاندارمری، ارتش و نيروهای امنيتی با رديابی و محاصره اين مردان و جنگ و گريز با آنان تا چند روز بعد ادامه يافت.
در اين روز، چند بازمانده اين حمله بازداشت و در روزهای پايانی اسفندماه همان سال اعدام شدند.
اين حمله آغازگر دوره فعاليت مسلحانه گروهی شد که بعدها خود را سازمان چريکهای فدايی خلق ايران ناميد.
اين سازمان از ادغام دو گروه معتقد به مبارزه مسلحانه، معروف به گروه جزنی و گروه احمدزاده در اواخر فروردين سال ۱۳۵۰ تشکيل شد. اين دو گروه از چند سال پيش از عمليات سياهکل فعاليت خود را آغاز کرده بودند.
فرخ نگهدار، از اعضای گروه جزنی، که پس از انقلاب بهمن ۵۷، برای چند سال رهبری سازمان چريکهای فدايی خلق ايران و سپس سازمان فداييان خلق ايران - اکثريت را بر عهده داشت، درباره مهمترين دليل ايجاد این سازمان به راديوفردا میگويد: «موسسان سازمان چريکهای فدايی خلق میگفتند به دلیل آن که حکومت تمام راههای مبارزه مسالمتآميز را به روی مردم بسته است، چارهای جز اعمال قهر وجود ندارد.»
وی میافزايد: «اين استدلال گروه جزنی بود و گروه احمدزاده استدلال میکرد که اساسا هر گونه تحول بنيادينی که بخواهد در جامعه صورت بگيرد، يک نوع قهر با آن در آميخته است. آنها به قول انگلس اشاره میکردند که میگفت قهر مامای تاريخ است.»
آقای نگهدار میافزايد: «برای گروه احمدزاده، يک جنبه ايدئولوژيک قوی وجود داشت که گذر به زندگی بهتر همراه با درد است و نمیتوان از اين درد اجتناب کرد.»
مسعود فتحی، از کميته مرکزی سازمان اتحاد فداييان خلق، نيز در گفتوگو با راديوفردا، ضمن اشاره به دلايل داخلی، به دليل خارجی در شکلگيری سازمان چریکهای فدایی خلق ايران اشاره میکند و میافزايد: «انقلاب کوبا که در آن، يک گروه کوچک موفق به برپايی انقلاب شده بود، توجه موسسان سازمان را جلب کرد.»
او جنگ ويتنام و پيدايش گروههای چريکی در کشورهای ديگر جهان، به خصوص آمريکای لاتين را از ديگر دلايل ايجاد سازمان چريکهای فدايی خق ايران ذکر میکند.
علی کشتگر که در ابتدای انقلاب سخنگوی سازمان چريکهای فدايی خلق ايران بود، در گفتوگو با راديوفردا به نکته ديگری در اين مورد اشاره میکند: «يکی از دلايل به وجود آمدن جنبش فدايی، اين بود که چپ مستقلی در ايران به وجود آيد که از شوروی و چين استقلال داشته باشد.»
سازمان چريکهای فدايی خلق تا زمان انقلاب بهمن ۵۷، دهها تن از رهبران و کادرهای خود را در درگيریهای مسلحانه، زير شکنجه يا اعدام پس از محاکمه از دست داد.
در عين حال، شماری از اعضای اين سازمان چريکی چپگرا با سيانور خودکشی کردند تا به دست ماموران ساواک يا شهربانی نيفتند و گروه ديگری از آنان، از جمله بيژن جزنی، در فروردين ۱۳۵۴ در تپههای اطراف زندان اوين توسط ماموران ساواک و تحت عنوان جلوگيری از فرار اين گروه کشته شدند.
دهها عضو و هوادار سازمان چريکهای فدايی خلق ايران نيز بازداشت و زندانی شدند.
در همين حال، اين سازمان در حالی که کادرهای خود را از دست میداد، اعضای جديدی را جذب میکرد يا گروههای مسلح کوچک به آن میپيوستند.
سازمان چريکهای فدايی خلق به جز سياهکل، عمليات ديگری را تا زمان پيروزی انقلاب بهمن ۵۷ انجام داد که از جمله میتوان به حمله بهکلانتری قُلهک، ترور رئيس اداره دادرسی ارتش و بمبگذاری در دفاتر شرکتهای نفتی آمريکايی اشاره کرد.
عمليات اين سازمان، بر فعاليت گروهها و سازمانهايی با گرايش مارکسيست-لنينيستی يا اسلامی شد، که معروفترين آنها سازمان مجاهدين خلق ايران بود.
در عين حال، جنبش فدايی در دهه ۵۰ خورشيدی تاثيراتی بر جامعه گذاشت.
فرشين کاظمینيا، تحليلگر در پاريس، در اين خصوص به راديوفردا میگويد: «در دهه ۵۰ و حتی پس از آن، چريکهای فدايی خلق الهامبخش بسياری از هنرمندان، نويسندگان و شاعران، موسيقيدانان و خوانندگان و هنرمندان تئاتر شدند.»
وی بر اين باور است که اين موضوع بايد در ساختارشناسی جامعه ايران مورد توجه و بررسی قرار بگيرد.
سازمان چريکهای فدايی خلق ايران خود را سازمان پيشاهنگ طبقه کارگر میدانست که بايد به جای حزب توده ايران که اين سازمان با نگاهی انتقادی، آن را انقلابی و حزب طراز نوين طبقه کارگر ايران نمیدانست فعاليت میکرد.
اما آيا اين سازمان که مشی مسلحانه را برگزيده بود و در عين حال، تحت فشار شديد دستگاه امنيتی شاه قرار داشت، توانست به ميان طبقه کارگر برود و از آن طبقه عضوگيری کند؟
فرشين کاظمینيا پاسخ میدهد: «در همان زمان، عدهای از کارگران به هستههای چريکی اين سازمان پيوستند و عدهای از آنان بازداشت و تعدادی نيز کشته و اعدام شدند، اما اين که شمار چشمگيری به اين سازمان نپيوستند، دلايل متعددی دارد.»
وی يکی از اين دلايل را بالا نبودن سطح آگاهی عمومی اجتماعی میداند و میگويد: «افرادی که در هرم اوليه اجتماعی قرار دارند، دغدغه معيشت گاهی اوقات آنها را از انديشيدن به مسائل ديگر باز میدارد.»
آقای کاظمینيا همچنين سرکوب شديد پليسی در آن دوران را عامل ديگر در اين خصوص میداند.
در همين ارتباط، مسعود فتحی اشاره میکند که سازمان چريکهای فدايی خلق ايران، بيشتر در ميان روشنفکران، دانشجويان، جوانان و بخشهای مدرن جامعه نفوذ داشت و در همين چارچوب تاثير گذاشت.
صفوف درونی سازمان چريکهای فدايی خلق ايران پس از چند سال، به تدريج شاهد بحثها و ترديدهايی در مورد جنگ مسلحانه شد، يعنی همان که در ابتدا از سوی امير پرويز پويان، «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» و توسط مسعود احمدزاده «مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتيک» نام گرفته بود.
اين بحثها و ترديدها، به ويژه پس از کشته شدن حميد اشرف در سال ۱۳۵۴، افزايش يافت و سرانجام با انشعاب گروهی به رهبری تورج حيدری بيگوند در سال ۱۳۵۵ به اوج خود رسيد. اين گروه که رهبر خود را به دليل درگيری خيابانی با ماموران ساواک، در همان سال از دست داد به حزب توده ايران پيوست.
فرخ نگهدار در مورد اين گروه و نيز کسانی که با تئوری مبارزه مسلحانه مخالفت کردند میگويد: «آنها از زاويه مسائل نظری و با مطالعه تئوریهای انقلابی که توسط لنين و احزاب کمونيست و کارگری تا آن زمان عرضه شده بود، به اين نتيجه رسيده بودند که تئوری مبارزه مسلحانه، آن چيزی نيست که پيشگامان نهضت کمونيستی و کارگری عرضه کرده بودند.»
با فرا رسيدن انقلاب بهمن ۵۷، سازمان چريکهای فدايی خلق ايران نيز همانند ساير سازمانها و گروههای مخالف شاه به حمايت از آن پرداختند. پس از انقلاب، سازمان چريکهای فدايی خلق ايران، مشی مسلحانه را کنار گذاشت.
علی کشتگر در اين خصوص میگويد: «پس از انقلاب، اين مسئله مطرح شد که حکومتی در ايران به وجود آمده است که ديگر مانند زمان شاه نمیتوانيم بگوييم که وابسته است، مردم راهشان را از آن جدا خواهند کرد و میتوان مبارزه مسلحانه را ادامه داد.»
وی میافزايد: «به عبارت ديگر، بر اساس تحليل سياسی از شرايط آن زمان گفته میشد که يک حاکميت ملی به جای حکومت بورژوازی کمپرادور روی کار آمده است که به خارج وابسته نيست و در اين شرايط، ما بايد ميان توده مردم برويم و کار سياسی را بدون سلاح انجام دهيم.»
سازمان چريکهای فدايی خلق ايران پس از انقلاب به خاطر تشديد بحثها و اختلافات درونی چند بار دچار انشعاب شد.
نخستين انشعاب، از سوی گروه اشرف دهقانی، معروف به چريکهای فدايی خلق، در اوايل سال ۵۸ بود که همچنان به ادامه خط مشی مسلحانه و شعار «تنها ره رهايی جنگ مسلحانه، اعتقاد داشتند.
پس از آن، تقسيم سازمان چريکهای فدايی خلق ايران به دو بخش اکثريت و اقليت پيش آمد و سپس جدايیها و انشعابها رو آمد. ضمن آن که سازمان چريکهای فدايی خلق ايران – اکثريت نام خود را به سازمان فداييان خلق ايران – اکثريت تغيير داد.
در دهه ۶۰ خورشيدی و همزمان با محدود شدن بيش از پيش آزادیهای سياسی در ايران، تمامی سازمانهايی که خود را ادامهدهنده جنبش فدايی میدانند، تحت فشار دستگاههای امنيتی جمهوری اسلامی ايران قرار گرفتند و شماری از اعضای آن بازداشت و اعدام و گروهی نيز مجبور به ترک ايران شدند.
امروزه نيز چند سازمان، خود را ادامهدهنده جنبش فدايی میدانند و با نامهای مختلف فعاليت میکنند.
با اين همه، آقايان نگهدار، کشتگر و فتحی با اشاره به ماندگاری جنبش فدايی در اين ۴۰ سال معتقدند که اين جنبش باز هم شکوفا خواهد شد.