۱۸ شهریور ۱۳۹۸ انتشار خبر جانباختن تراژیک سحر خدایاری یا همان «دختر آبی»، نه تنها برای ایرانیها که در جهان فوتبال هم خبری تکاندهنده و بهتآور بود.
در این گزارش به مناسبت پنجمین سالمرگ دختر آبی به چگونگی بازداشت و رنج چندماهه او، چرایی تصمیمش برای خودکشی و در نهایت نقش سحر خدایاری در پیگیری خواست ۴۰ ساله زنان ایرانی برای ورود به ورزشگاهها، برای دیدن فوتبال مردان، میپردازیم.
Your browser doesn’t support HTML5
«گریم مردانه» برای دیدن فوتبال
پنج سال است که سحر نیست تا ورزشگاه بزرگ آزادی و نمایش تیم محبوبش استقلال را بدون «لباس مبدل» و «گریم مردانه» ببیند.
در این پنج سال رنگ آبی، نه فقط یادآور رنگ و نشان باشگاه محبوب سحر خدایاری که یاد آور لقب او هم بود، دختر آبی.
۲۱ اسفند ۱۳۹۷، دختری ۲۸ ساله پنهانی و بدون اطلاع خانواده از قم به تهران آمد تا رقابت آسیایی و حساس تیم محبوبش استقلال را از نزدیک اما با ظاهر مردانه ببیند. بدون اطلاع و دور از چشم پدری که میگفت «درست نیست یک دختر به ورزشگاه برود و بین آن همه مرد بنشیند.»
سرانجامِ تلاش سحر خدایاری برای گذشتن از گیت ورزشگاه آزادی در واپسین روزهای اسفند ۹۷، چهار شبانهروز بازداشت بود.
در آن روزها بازداشت و زندان و تحقیر، تاوان تماشای فوتبال برای زنان در ورزشگاههای ایران بود، از جمله ورزشگاهی که نامش اندکی پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ «آزادی» نام گرفت.
دختر آبی هرچند آرزوی تماشای نمایش تیم محبوبش از سکوهای آزادی را با خود به گور برد، اما شاید اگر نبود همچنان درهای ورزشگاهها برای تماشای فوتبال مردان روی زنان ایرانی بسته میماند.
مریم شجاعی، فعال حقوق زنان که خود سالها بهدنبال حق ورود زنان به ورزشگاههای ایران بود، در این باره میگوید که تلاش کنشگران زن در ایران و فیفا از مدتها قبل از جانباختن سحر آغاز شده بود، اما نام سحر خدایاری، آنرا رسا و بیلکنت به گوش همه دنیا رساند.
سحر چگونه بازداشت شد؟
عصر۲۱ اسفند ۱۳۹۷، هنوز فوتبال شروع نشده بود که سحر به گیت ورودی ورزشگاه ۱۰۰ هزار نفری آزادی تهران رسید، مأموران و سربازان نیروی انتظامی به روال همیشه تماشاگران را میگشتند تا مبادا وسیله ممنوعهای را با خود به ورزشگاه ببرند یا زنی با چهره مردانه وارد ورزشگاه شود.
سحر خدایاری با پوششی مردانه پیش از آنکه دست مامور به بدنش بخورد، آنطور که خواهرش مریم بعدها به روزنامه «اعتماد» در تهران گفت به آن مامور می گوید «من زنم لطفا به من دست نزن.»
شاید وقتی سحر خدایاری به مامور ورزشگاه گفت «من زنم به من دست نزن»، تصور نمیکرد که او امیدش را برای رفتن به ورزشگاه ناامید کند، اما رویای سحر همینجا رنگ باخت.
به گفته مریم، خواهر سحر خدایاری، او در روز بازداشت خلاف حرکت دهها هزار مرد، کشانکشان به سمت خودرویی که برای بزهکاران و سارقان مهیا شده بود، برده میشود و از آنجا به بازداشتگاهی به نام وزرا، همان جایی که بعدها نامش دوباره پس از جانباختن «مهسا امینی» خبرساز شد.
روز واقعه چه گذشت؟
پس از آزادی موقت سحر خدایاری در شهریور ۱۳۹۸، یعنی حدود شش ماه بعد از نخستین بازداشت، او دوباره بیآنکه به خانواده خود اطلاع دهد، برای دریافت تلفن همراه و پیگیری پروندهاش به تهران میآید. یکی از دستیاران قاضی رسیدگی کننده به پرونده، به سحر میگوید که شش ماه تا یک سال حکم زندان خواهی گرفت، موضوعی که در آن روز و به گفته مریم خدایاری باعث عصبانیت شدید سحر و جدال لفظی او با آن فرد و در نهایت تهدید به خودسوزی میشود.
مریم خدایاری میگوید که سحر از قبل به مادرشان گفته بود اگر دوبار زندانی شود و پدر بفهمد به زندگیاش پایان خواهد داد.
در هر حال آنچه نباید اتفاق میافتاد اتفاق افتاد و خودکشی، پایان زندگی دختر آبی بود؛ آن چند روز بازداشت کار خودش را کرد و اثر شدیدی در زندگی زنی ۲۹ساله گذاشت که فقط میخواست فوتبال را از نزدیک ببیند. حالا پنج سال از ۱۸ شهریور ۱۳۹۸ میگذرد و دختر آبی در روستای پدریاش در چهارمحالوبختیاری آرمیده است.
کاپیتان وریا، یاد یک نام
بعد از بر ملا شدن ماجرا، باشگاه استقلال در بیانیهای یاد سحر را گرامی داشت اما ۲۴ شهریور سال ۹۸ و در نخستین رقابت استقلال پس از جانباختن سحر که در شهر مسجدسلیمان برگزار شد رویدادی تاریخی و ماندگار در حافظه فوتبالدوستان ثبت شد.
وریا غفوری، کاپیتان استقلال، پیشاپیش همتیمیهای خود با لباس ورزشی مشکی که روی آن نام دختر آبی و یک قلب بزرگ هک شده بود به زمین مسابقه آمد و بقیه بازیکنان هم با همان لباس بهدنبال او پای در مستطیل سبز گذاشتند. موضوعی که برای کاپیتان معترض آبیها با پیامدها و فشارهای امنیتی همراه بود و شرایط برای او دیگر عادی نشد.
پس از آن وریا غفوری درباره جانباختن سحر گفت: «آنچه ما شنیدیم یک فاجعه تکاندهنده بود و این ظلم هیچگاه فراموش نمیشود؛ اینکه زنی نتواند وارد استادیوم شود، بازداشت شود و بعد چنین فاجعهای رخ دهد.»
جهان نگریست، سحر ماندگار شد
۱۸ شهریور ۹۸، انتشار خبر جانباختن سحر خدایاری که پیش از آن با نام «دخترآبی» شناخته میشد، در بیمارستان سوانح سوختگی مطهری تهران، به سرعت فراگیر شد. خبر تلخی که آغازگر موج جهانی اعتراض در حمایت از او و حق ورود زنان ایرانی به ورزشگاه برای دیدن فوتبال هم بود.
مهمترین باشگاههای اروپا برای سحر پیام تسلیت منتشر کردند یا جایگاهی نمادین را برای او در ورزشگاههای خود در نظر گرفتند.
برخی فعالان مدنی و چهرههای سیاسی سرشناس در خارج از ایران هم در دفاع از حق زنان ایرانی و بهیاد دختر آبی در شبکههای اجتماعی گفتند و نوشتند.
در نهایت پرونده بازداشت و مرگ سحر خدایاری آنطور که خانواده او اعلام کردند مختومه شد و چند نفر هم بهدلیل بدرفتاری در دوران بازداشت، به گفته پدر سحر مجازات شدند، اما این مرگ تراژیک سحر خدایاری بود که تلاشها برای حضور زنان در ورزشگاههای ایران را جدیتر کرد و مسئولان و مقامهای جمهوری اسلامی از سوی فدراسیون جهانی فوتبال، فیفا، تحت فشار قرار گرفتند.
دقیقا یک ماه پس از جانباختن سحر، دیدار تیمهای ملی فوتبال ایران و کامبوج از رقابتهای مقدماتی جامجهانی ۲۰۲۲ قطر، در ورزشگاه آزادی تهران با حضور گزینشی و اندک زنان برگزار شد. پس از آن زنان هر چند به شکل محدود و دور از مردان، ولی توانستند قفل ورود به ورزشگاه را بشکنند.
موضوعی که همچنان در جمهوری اسلامی با اما و اگر رو به روست، تا شاید روزی وضعیت حضور زنان ایران در ورزشگاهها برای تماشای فوتبال عادی و بدون گزینش و تبعیض شود. روزی که شاید، «دختر آبی» نام یک ورزشگاه زیبا شود.