یاسمین فهیمی؛ وقتی آلمان به نام‌های ایرانی عادت می‌کند

ایرانی‌ها در آلمان مجموعاً نام و آوازه‌ خوبی دارند. با توجه به ترکیب جمعیتی ایرانیان که به‌ویژه در چهار دور اول مهاجرت پس از انقلاب (تا سال ۱۳۹۰) از ایران به عنوان و پناهجو به آلمان آمده‌اند، شمار افراد تحصیل‌کرده و موفق کم نیست. این ویژگی‌ها به‌علاوه گرایش‌های عرفی و غیرمذهبی اکثر این جمعیت بستر مناسبی برای انتگره‌شدن (جذب) راحت‌تر آن‌ها در جامعه آلمان به شمار می‌رود.

تمایل به استقلال شغلی و کارمندِ دیگران نبودن هم خصلتی است که در بخشی از ایرانی‌های مقیم آلمان بارز است. در میان ۱۸۰ هزار نفر ایرانی ساکن آلمان (اغلب با تابعیت دوگانه و عمدتاً نسل اولی) سهم نیروی کار ساده‌ای که به بخش آسیب‌پذیر جامعه تعلق داشته باشد، چندان چشمگیر نیست و گرچه اجبارهای اجتماعی رایج در جامعه ایران که بچه‌ها باید حتماً دکتر و مهندس بشوند در آلمان کمتر عمل می‌کند، ولی باز هم سهم دکتر و مهندس در این جمعیت چشمگیر است.

نه در سطح گسترده ولی در مقیاسِ ولو محدود، موفقیت نسبتاً قابل‌اعتنای ایرانی‌ها این‌جا و آن‌جا به مقادیر متفاوت محملی برای تشدید احساس تافتهٔ جدابافته بودن در برخی از آن‌ها و نگاه نژادپرستانهٔ توأم با تبختر و تحقیرشان نسبت به سایر خارجی‌ها هم شده است.

البته با عمومی‌تر شدن مهاجرت از ایران و عوض‌ شدن نسبی ترکیب جمعیتی مهاجران و پناهجویان در ده سال اخیر، میزان انتگراسیون‌های ناموفق و بزهکاری و جرم و جنایت هم در میان ایرانیان مقیم آلمان رو به افزایش بوده است. حالا کمتر هفته‌ای است که در اخبار پلیس ایالات مختلف آلمان یک یا دو مورد خبر مربوط به بزهکاری و جرائم کوچک و بزرگ ایرانی‌ها دیده نشود، از شراکت در قاچاق و توزیع مواد مخدر گرفته تا قاچاق انسان و جعل اسناد یا درگیری‌ها و زدوخوردهای توأم با خشونت.

در نسل اول مهاجران پس از انقلاب، به‌رغم موفقیت شخصی و کاری‌شان، کمتر چهره شاخص اجتماعی و سیاسی بارزی برآمده است، که به دشواری‌های مربوط به آشنایی در بزرگسالی با زبان خارجی و عدم تسلط کامل بر زبان و البته به میزان آمادگی و پذیرش جامعه آلمان و دشواری کسب تابعیت (تا سال ۲۰۰۲) هم بی‌ارتباط نبوده است.

در آلمان تا همین ۱۰ سال پیش هنوز هم چهره‌های شاخص ایرانی عمدتاً فعالان دانشجویی و سیاسی دارای سابقه فعالیت در کنفدراسیون بودند یا برخی متخصصان که در گستره‌هایی مثل پزشکی صاحب نام شدند. انتخاب سال گذشته نرگس اسکندری، از مهاجران بزرگسال بلافصل بعد از انقلاب، به‌عنوان شهردار فرانکفورت از نمونه‌های کم‌مورد است.

برآمد در میان نسل‌‌های جدید

این کم و کسری حالا با نسل دوم و سوم ایرانی‌‌های مهاجر رو به تغییر است، از چهره‌هایی که در رسانه‌ها و محیط‌های آکادمیک نام و آوازه‌ای دارند، ولو که فارسی صحبت‌کردن‌شان روان و بی‌اشکال نیست، تا کسانی که خود را به مدارج بالای سیاسی و حزبی و مدنی برکشیده‌اند.

ورای راهیابی شش ایرانی-آلمانی به مجلس فدرال آلمان در سپتامبر گذشته، در سه چهار ماه اخیر صحنه سیاسی و اجتماعی آلمان شاهد حضور و برآمد قابل‌اعتنای چهر‌ه‌هایی با نام و ریشه ایرانی بوده است.

امید نوری‌پور که سال ۱۹۸۸ در سن ۱۳ سالگی با پدر و مادر خود به آلمان آمده، از سال ۱۹۹۶ عضو حزب سبزهاست و از سال ۲۰۰۲ دارای تابعیت آلمانی هم شده و در عین حال به عضویت رهبری حزب هم درآمده است.

امید نوری‌پور

او از سال ۲۰۰۶ نماینده مجلس آلمان شد و به‌تدریج در حزب مقام و مرتبتی بالاتر یافت. در جریان تشکیل دولت جدید آلمان در اواخر سال گذشته، مرکب از سوسیال دموکرات‌ها، سبزها و دموکرات‌های آزاد (لیبرال)، نام نوری‌پور که در مجلس سابقه‌ای از عضویت در کمیسیون سیاست خارجی را داشت و سخنگوی مسائل بین‌المللی حزب سبزها بود، به‌عنوان یکی از گزینه‌ها برای وزارت خارجه مطرح شد. قرعه اما نهایتاً به نام خانم آنالنا بربوک افتاد.

نوری‌پور اما این امکان را یافت که خود را برای رهبری حزب نامزد کند. او در اواخر ژانویه سال جاری در کنگره حزب سبزها با بیشتر از ۸۲ درصد آرا همراه با خانم ریکاردا لانگ رهبری حزب سبز را که باید متشکل از یک زن و یک مرد باشد به عهده گرفت. نوری‌پور به جناح میانه‌رو حزب منتسب است و خانم ریکاردا سهم جناح چپ حزب شمرده می‌شود. حزب سبزها حالا ستون دوم دولت ائتلافی سه حزبی فدرال با شرکت سوسیال‌دمکرات‌ها و دمکرات‌های آزاد را تشکیل می‌دهد.

دموکرات‌های آزاد (لیبرال‌ها) هم به‌تازگی دبیرکلی حزب خود را به بیژن جیرسرایی، یک ایرانی-آلمانی، سپرده‌اند. جیرسرایی هم از سال ۱۹۸۷ و هنگامی که ۱۱ ساله بوده به آلمان آمده، در شرایط عدم آشنایی با زبان آلمانی و برای زندگی با عمویی که تا آن موقع او را ندیده بود. او حدود ۲۰ سالی می‌شود که با حزب دموکرات‌های آزاد است و در سه دوره‌ای که برای این حزب در مجلس فدرال حضور دارد، در زمینه مسائل سیاست خارجی فعال بوده است.

بیشتر در این باره: نماینده ایرانی‌تبار دبیرکل حزب دموکراتیک‌ آزاد آلمان شد

او زمانی به عنوان عضو گروه پارلمانی ایران و آلمان (حدود یک دهه پیش) به ایران هم سفر می‌کرد و خواهان کاهش تحریم‌ها علیه این کشور بود، حالا بیش از پیش به این نظر رسیده است که با توجه به تحولات در ایران و منطقه باید ملاحظات امنیتی غرب و اسرائیل را جدی‌تر گرفت و در همین راستا باید «برجام را سخت‌گیرانه‌تر کرد و متمم‌‌هایی درباره محدودسازی فعالیت‌های منطقه‌ای و موشکی جمهوری اسلامی به آن افزود».

در حزب دموکرات‌های آزاد سهم خارجی‌تباران به شش درصد هم نمی‌رسد، که به لحاظ این سهم در انتهای جدول احزاب آلمان و یک پله بالاتر از حزب محافظه‌کار دموکرات مسیحی است. احزاب سبز و سوسیال دمکرات و چپ به خاطر دفاع و حمایت صریح‌تر و معین‌ترشان از حقوق مدنی و سیاسی و اجتماعی خارجی‌ها و خارجی‌تباران بیشتر برای این بخش از جامعه آلمان جذاب بوده‌اند و از میان آن‌ها نیرو گرفته‌اند.

در چنین شرایطی انتخاب جیرسرایی در ماه پیش به‌عنوان دبیرکل حزب دموکرات‌های آزاد نشانه دیگری از تحول فضا و شرایط و نگاه به خارجی‌ها در آلمان به طور عام و در حزب دموکرات‌های آزاد به طور خاص است.

نقطه عطفی با اما و اگر

چهره‌هایی هم در میان ایرانیان هستند که نسبتی با مهاجران بعد از انقلاب ندارند و عمدتاً از افراد و خانواده‌هایی برخاسته‌اند که قبل از انقلاب به آلمان آمده‌اند یا در این کشور خانواده تشکیل داده‌اند. ایزابل شایانی و ناتالی امیری که در شبکه اول تلویزیون آلمان مجری و برنامه‌سازند، از این دسته‌اند. گلینه عطایی البته پدر و مادری ایرانی دارد و در پنج سالگی و در سال ۱۹۸۰ از ایران خارج شده، ولی او هم حالا یکی از چهره‌های نسبتاً آشنا در شبکه اول تلویزیون آلمان است.

چهره‌های آکادمیک، فرهنگی و رسانه‌ای مانند نوید کرمانی یا کتایون امیرپور هم از افراد یا خانواده‌های ایرانی‌تبار مهاجر مربوط به قبل از انقلاب هستند.

امیرپور که از پدری ایرانی و مادری آلمانی ۸ سالی پیش از بروز انقلاب در ایران در کلن زاده شده، همچون همسر سابقش، کرمانی، در شرق‌شناسی، اسلام‌شناسی معاصر و الهیات تخصص دارد و در باب نسبت اسلام، ایران و حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا با چالش‌ها و مسائل معاصر می‌نویسد.

او از اوایل ماه میلادی گذشته مدیریت نهادی در دانشگاه کلن را به عهده گرفت که وظیفه‌اش بررسی، شناخت و رفع ساختارهای مبتنی بر تبعیض نژادی در خود دانشگاه، محتوای درس‌ها و آموزش‌های آن و نیز در مناسبات میان دانشگاه و جامعه است، نهادی که در دانشگاه‌های آلمان بی‌سابقه است و امیرپور ورای مقالات و آثار بعضاً بحث‌انگیز متعدد حالا به خاطر مدیریت این نهاد هم نامش مطرح است.

کتایون امیرپور و نوید کرمانی در مراسم اهدای جایزه صلح ناشران آلمان به کرمانی در سال ۲۰۱۵

روز ۹ مه امسال با انتخاب یاسمین فهیمی به ریاست اتحادیه کارگری بزرگ آلمان (بزرگ‌ترین تشکل کارگری و صنفی در کشورهای دموکراتیک) بار دیگر یک نام ایرانی در عرصه سیاسی و اجتماعی این کشور برجستگی یافت.

زیست‌نامه یاسمین فهمیی از جهاتی بی‌شباهت به زیست‌نامه زارا واگن‌کنشت نیست. خانم واگن‌کنشت که از معروف‌ترین چهره‌های چپ آلمان به شمار می‌‌رود، پیش از انقلاب از پدری ایرانی و مادری آلمانی در شرق آلمان زاده شده، منتها در همان دوران کودکی پدر خانواده را ترک کرده و رد و اثری از او بر جای نمانده است. فامیلی او اما که فامیل مادر است، نشانه‌ای از این نیست که او پدری ایرانی داشته است. موضوعی که در مورد فهیمی متفاوت است، هر چند به خاطر ندیدن یا غیبت پدر از همان اوان هستی هر دو سرنوشتی مشابه داشته‌اند.

سال ۱۹۶۷ پیش از آن که یاسمین فهیمی به دنیا بیاید، پدرش در یک تصادف رانندگی در ایران کشته می‌شود و مادر باردار به آلمان برمی‌‌گردد و نام فامیلی شوهر هم کماکان بر خانواده باقی می‌ماند. فهیمی حالا به یک معنا آلمانی تام و تمام است و در بیوگرافی‌هایی هم که از او منتشر می‌شود، کمتر تأکید و اصراری دارد که به ریشه‌های ایرانی و مهاجرتی خود اشاره شود. برای خود او آنجا که بحث مهاجرت به میان می‌آید، سرنوشت و گشت و واگشتی را که خانواده مادری‌اش در پایان جنگ جهانی دوم در فرار از پروس شرقی و در کوران سرما و رنج و مشقت تجربه کرده، دامنه‌دارتر و تأثیرگذارتر می‌داند.

یاسمین فهیمی دوران کودکی را در خانواده‌ای گذرانده با امکانات مالی محدود، رفاهی نابرابر در قیاس با همسایگان و با نامی غیرآلمانی و چهره‌ای نسبتاً متفاوت با همسن و سالانش در کودکستان و مدرسه، و همین باعث شده که «مقاومت و دفاع از خود» بیاموزد، روحیه و رفتاری اعتراضی و مطالبه‌‌جو داشته باشد و دائم در چالش و ایستادن بر حق و حقوق خود باشد. خودش می‌گوید که اگر آن تجربه کودکی و نوجوانی و جوانی را طی نکرده بود سخت‌کوشی و ارتقا و برآمدش هم شاید این نمی‌شد که شد.

یاسمین فهیمی در نقش دبیرکلی حزب سوسیال دموکرات در کنار سیگمار گابریل رئیس وقت این حزب در سال ۲۰۴/ گابریل چند سال بعد عهده‌دار وزارت خارجه آلمان شد

فهیمی لیسانس شیمی است، هم در صنایع کار کرده و هم از فعالان سندیکایی (سندیکای معدن و صنایع شیمیایی) در این زمینه بوده است. او در ۱۷سالگی به عضویت سازمان جوانان حزب سوسیال دموکرات درآمده و بعدتر هم عضو حزب شده. به جناح چپ این حزب متمایل است و مدافع همکاری با نیروهای چپ‌‌تر از سوسیال‌دموکرات‌ها.

نام یاسمین فهیمی سال ۲۰۱۴ به یکی از تیترهای سیاسی روز در آلمان بدل شد، چرا که تصمیم در حزب سوسیال دموکرات بر این قرار گرفت که دبیرکلی حزب (مقامی که حالا جیرسرایی در حزب دموکرات‌های آزاد دارد) را به او واگذار کنند. رسانه‌ها در توضیح این رویکرد نوشتند که «هوشمندی، جدیت و پیگیری قابل‌اعتنای فهیمی و توان بالای او در امر سازمان‌دهی» از جمله دلایل انتخاب او بوده است.

فهیمی دو سالی در این مقام بود، اما با توجه به روحیات و رویکردهایش همکاری بدون چالش‌گری و پرسشگری با رهبر حزب (زیگما گابریل) پیش نمی‌رفت. او از جمله با «سیاست غیرقاطع» رهبر حزب در این یا آن مسئله و رویکرد مبتنی بر دیالوگش با بدنه جنبش راست‌گرای افراطی پگیدا سر سازگاری نداشت و نهایتاً این مسئولیت را واگذاشت و به عنوان معاون وزارت کار به این وزارتخانه رفت، مسئولیتی که آن‌جا هم با رویکردهای فهیمی بدون چالش و چون و چرا نبود.

سال ۲۰۱۷ با رأی مستقیم مردم هانوفر (و نه به اعتبار حضور در فهرست انتخاباتی حزب) به‌عنوان یکی از نمایندگان این شهر برای حزب سوسیال دموکرات به مجلس فدرال آلمان وارد شد و در انتخابات سال ۲۰۲۱ هم دوباره همین وکالت را از حوزه نمایندگی‌اش گرفت.

فهیمی و ریاست اتحادیه‌ای رو در رو با چالش‌های غیرمتعارف

دو ماه پیش که بحث جایگزینی رئیس اتحادیه کارگری آلمان مطرح شد، نام فهیمی در میان نام‌های مطرح نبود. در میان هشت سندیکایی که این اتحادیه را تشکیل می‌دهند، نوبت سندیکای فلزکاران بود که نامزد معرفی کند.

قرعه به نام میشائیل واسیلیادیس، رئیس سندیکای معدن و صنایع شیمی و همبر (دوست‌پسر) خانم فهیمی افتاد. ولی با مخالفت سندیکای بزرگ خدمات (وردی) که او را با توجه به سخت‌تر شدن شرایط و نیاز به موضعی قاطع در پیشبرد مبارزه برای عدالت اجتماعی و حقوق بیشتر گزینه خوبی نمی‌دانست، نظرها بیشتر و بیشتر به فهیمی جلب شد. گرچه دو سندیکای بزرگ فلزکار و خدمات ابتدا به این نامزدی روی خوش نشان ندادند، ولی نهایتاً فشار شش سندیکای کوچک دیگر کار خود را کرد و فهمیی نامزد ریاست اتحادیه کارگری آلمان شد.

بیشتر در این باره: یاسمین فهیمی به ریاست اتحادیه کارگری آلمان انتخاب شد

چالش‌هایی که بر سر نامزدی فهیمی پیش رفت این نگرانی را ایجاد کرده بود که او به خصوص به عنوان زن با رأیی کمتر از اسلاف مرد خود به این مقام انتخاب شود. بیش از ۹۳ درصد از ۴۰۰ نماینده حاضر در کنگره اتحادیه، اما روز ۹ مه رأی خود را به فهیمی دادند و به این ترتیب اتحادیه کارگری آلمان در تاریخ خود از سال ۱۹۴۹ به این سو، برای اولین بار یک زن را در رأس خود نشاند. سخنرانی فهیمی در این کنگره هم یکی از مبارزه‌جویانه‌ترین سخنرانی‌های توام با ترسیم مطالبات و چشم‌اندازها برای جامعه کارگری و کارمندی آلمان شد.

یاسمین فهیمی ریاست اتحادیه‌ای را به دست می‌گیرد که در دو دهه گذشته ناشی از تحولات مربوط به گلوبالیزاسیون و قدرت مانور سرمایه و نیز امکاناتی که اتوماتیزاسیون و دیجیتالیسم برای جایگزینی نیروی کار فراهم کرده پیوسته قدرت مانورش در تأمین مطالبات و منافع طبقه کارگر و صاحبان اشتغال و بیکاران کمتر شده و از همین رو پیوسته هم عضو دست داده است.

سال ۱۹۹۱ اندک زمانی پس از وحدت دو آلمان اتحادیه کارگری این کشور نزدیک به ۱۲ میلیون عضو داشت، حالا که فهیمی به ریاست آن انتخاب شده این رقم حدود ۵ میلیون و هشتصد هزار نفر است. و طرفه اینکه گرچه سهم شاغلان در میان کل زنان قادر به کار در ۳۰ سال گذشته از ۵۷ درصد به ۷۲ درصد افزایش یافته، ولی شمار زنان در اتحادیه به میزان یک سوم کاهش یافته است.

در مجموع جامعه کار و اشتغال آلمان بیش از ۴۵ میلیون نفر را در برمی‌گیرد که ۳۴ میلیون نفر آنها تحت پوشش بیمه‌های اجتماعی و بازنشستگی هستند. در خلال دهه‌های گذشته سهم کارکنانی که با قراردادهای مبتنی بر تعرفه‌های حقوقی استاندارد مشغول کار بوده‌اند، به طور قابل اعتنایی کاهش یافته و دستمزدهای نازل غیرمنطبق با موازین و تعرفه‌های رایج در حال گسترش بوده است و در روندی متناقض شمار شاغلان متشکل در سندیکاها هم کمتر شده است.

فهیمی در کنار آنگلا مرکل صدراعظم وقت آلمان در ژانویه ۲۰۲۰

به لحاظ تشکل هم اختلاف عمده‌ای در میان کارکنان بخش‌های مختلف دیده می‌شود. بخش عمده کارکنان متشکل در سندیکاها به صنایع فلزکار و اتومبیل‌سازی، خدمات و معدن و شیمیایی مربوط می‌شوند. از میان ۴۰۰ نماینده حاضر در کنگره اتحادیه که انتخاب فهیمی را رقم زدند ۱۴۶ نفر از سندیکای فلزکاران (IG Metal)، ۱۲۷ نفر از سندیکای خدمات (وردی) و ۴۲ نفر از سندیکای معدن و صنایع شیمیایی بودند. فهیمی هم عضو همین سندیکای آخر بوده است. پنج سندیکای دیگر به لحاظ تعداد عضو جزو ضعیف‌ها به حساب می‌آیند.

حالا با حضور یاسمین فهیمی هیئت اجرایی چهار نفره اتحادیه را سه زن و یک مرد تشکیل می‌دهند که به‌زودی این مرد هم جای خود را به یک زن می‌دهد. به خصوص حضور یک زن در رأس اتحادیه کارگری در تاریخ ۷۳ ساله آن این امید را ایجاد کرده که تمرکز بیشتری بر حقوق و مطالبات ویژه زنان در امر برابری حقوق صورت گیرد و در گزینش‌ها در شوراهای کارکنان فرصت بیشتری برای برآمد زنان فراهم شود و از این رهگذر اتحادیه جذابیت بیشتری برای زنان و تشدید تمایل به عضوشدن در میان آنها ایجاد کند.

فهیمی در سخنرانی‌اش در کنگره اتحادیه تأکیدی ویژه بر مبارزه در راه حقوق زنان داشت و گفت که «این شرم‌آور است که ما در این زمینه هنوز باید برای مطالباتی پیش‌پاافتاده و ابتدایی مبارزه کنیم».

در اروپا حالا موفقیت بیشتر اتحادیه‌های کارگری در شمال قاره و در کشورهایی مانند اتریش و بلژیک را از جمله به حضور زنان در مدارج رهبری و در تمرکز بیشتر بر حقوق آنها مرتبط می‌دانند.

ریشه‌های خارجی یاسمین فهیمی نیز سینگنال مثبتی به شاغلان خارجی‌تبار تلقی می‌شود که امید بیشتری به تعقیب و پیگیری منافع و مصالح خود از سوی اتحادیه پیدا کنند. آمار دقیقی از شمار خارجی‌ها و خارجی‌تبارهای عضو اتحادیه در دست نیست، ولی برای مثال در مورد بزرگترین سندیکای اتحادیه، یعنی سندیکای سندیکای فلزکاران این رقم به ۲۲ درصد می‌رسد. این بحث هم مطرح است که حضور فهیمی در رأس اتحادیه راه را برای سایر اعضای خارجی‌تبار اتحادیه در گرفتن پست‌های کلیدی آن در سطح ایالات بیشتر از پیش فراهم کند.

در میانه جنبش صلح و مناسبات حزبی

فهیمی در سخنرانی‌‌اش در کنگره اتحادیه ضمن اشاره این واقعیت که جامعه آلمان، چه به لحاظ اقلیمی و ضرورت چشم‌پوشی از انرژی‌های فسیلی و چه به لحاظ گسترش دیجیتالیسم، مرحله‌ای پرچالش از گذار را طی می‌کند، تأکید کرد که اتحادیه هم در رقم‌خوردن این گذار سهم و نقش خواهد داشت و اجازه نخواهد که مقدرات این گذار بدون مشارکت و بدون ملاحظه منافع و مصالح مزدبگیران جامعه رقم بخورد.

او با تأکید بر این که نسبت دادن تورم بالای کنونی به سطح دستمزدها و دعوت کارگران به عدم طرح مطالبات مربوط به افزایش حقوق کذب و بی‌اساس است از افزایش صد میلیاردی ثروت اغنیا در دوران کرونا و لزوم احیای دوباره مالیات بر ثروت و نیز مقررکردن یک عوارض ویژه برای چند سال در این زمینه سخن گفت.

فهیمی در کنار سیگمار گابریل و گرهارد شرودر در نشست سوسیال‌دموکرات‌ها در دسامبر ۲۰۱۵

فهیمی گرچه نسبت به ارسال اسلحه برای اوکراین در شرایط کنونی تفاهم نشان داد، ولی تأکید کرد که اتحادیه به عنوان یکی از ستون‌های جنبش صلح آلمان باقی خواهد ماند و برای برخورد جامع‌تر با چالش‌های امنیتی معاصر و اتخاذ موضعی از منظر صلح‌طلبی در این این راستا کمیته ویژه‌ای را در اتحادیه ایجاد خواهد کرد.

او تردیدی باقی نگذاشت که اتحادیه مخالف تصمیم دولت آلمان برای اختصاص یک بودجه صدمیلیارد دلاری ویژه به امور امنیتی و دفاعی است و تصمیم دیگر آن برای افزایش بودجه دفاعی در تطابق با تصمیم ناتو به میزان دو درصد تولید ناخالص ملی در سال را هم از اساس نادرست و مغایر با تامین عدالت و رفاه اجتماعی می‌داند و برای لغو آن مبارزه خواهد کرد.

او دولت را فراخواند که از تابوی صفر نگه‌داشتن قروض خود دست بردارد و به اختصاص بودجه بیشتر به امر تأمین اجتماعی و سرمایه‌گذاری در پروژه‌های عمومی و اشتغال‌زا رو بیاورد.

هستند صاحب‌نظرانی که در کنار شرایط مانور سرمایه در گستره بین‌المللی و شناوربودن بازار کار و اشتغال به دلیل گذار جوامع از انرژی‌های فسیلی و روندهای مبتنی بر دیجیتالیسم و اتوماتیزاسیون کماکان چشم‌انداز قدرت‌‌گیری و مانور اتحادیه‌های کارگری را مبهم‌تر و نامساعدتر از گذشته می‌دانند و تحولات تازه در رأس اتحادیه کارگری را هم چندان در این رابطه مؤثر ارزیابی نمی‌کنند.

منتقدانی هم هستند که عضویت فعال و مناسبات تنگاتنگ فهیمی با سوسیال دمکرات‌ها، آن هم در حالی که شاکله اصلی دولت را این حزب تشکیل می‌دهد بستری احتمالی برای مماشات و سیاست غیرقاطع اتحادیه تحت رهبری او در پیگیری حقوق مزدبگیران و شاغلان جامعه می‌دانند. ضمن اینکه کل ترکیب رهبری اتحادیه را هم که براساس توافق نانوشته میان نمایندگان احزاب متعارف تقسیم می‌شود عاملی مزمن در سر راه اتحادیه برای برآمد مستقلانه و عاری از ملاحظات مربوط به معادلات سیاسی تلقی می‌شود.

مواضع یاسمین فهیمی و قول و قرارهای او که دولت اولاف شولتس نباید انتظار مماشات از اتحادیه تحت رهبری او را داشته باشد و بحث‌هایی که او درباره مشارکت اتحادیه در مباحث مربوط به گذار و تقویت نقش اتحادیه در این دوران مطرح کرده، برخلاف نقد و نظرهای یادشده هستند.

این‌که حرف کدام طرف در این بحث بیشتر موضوعیت و حقانیت دارد، سؤالی است که شاید چهار سال دیگر پاسخ دقیق‌تری بیابد؛ زمانی که فهیمی احتمالاً دوباره نامزد رهبری اتحادیه کارگران آلمان شود و امکانی برای قیاس کارنامه او با قول وقرارهایش فراهم شده باشد. این کارنامه طبعاً بر نگاه جامعه به حضور بیشتر زنان و خارجی‌تباران در سطوح ارشد مدیریتی اجتماعی و سیاسی هم بی‌تأثیر نخواهد بود.

نظرات طرح‌شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.