خواب دیدم در خندانندهشو شرکت کردهام و برای اجرای استندآپ کمدی در برابر هیات داوران و تماشاگران قرار گرفتهام. روی استیج که رفتم و داوران را که دیدم برگهایم شروع به ریزش کرد.
چهار داور داشتیم: علیرضا فغانی (با شورت داوری)، احمد جنتی (ملبس به احمد جنتی)، شهرام آذر (ملبس به کلاه) و بابک زنجانی (با شورت زندان) داوران مسابقه بودند و موجودی به نام رامبد اعتمادی (ملبس به شورت ماماندوز و کراوات) هم مجری مسابقه بود.
رامبد اعتمادی من را معرفی کرد و گفت: «این خواباش خیلی خوبه.»
جمعیت گفتند:«خیییییلی»
رامبد اعتمادی به من اشاره کرد که شروع کنم. گفتم: «سلام»
جمعیت جواب داد: «سرت تو کلام!»
و همه از خنده ریسه رفتند.
گفتم: «حالتون خوبه؟»
جمعیت جواب داد: «به تو مربوط نیست.»
و دوباره همه ریسه رفتند.
رامبد اعتمادی که از خنده نفسش بند آمده بود جمعیت را به آرامش دعوت کرد. حسابی روحیهام را از دست داده بودم اما سعی کردم خودم را جمع و جور کنم.
سعی کردم شروع کنم: « من یه بار میخواستم کاندیدای مجلس بشم، ثبت نام هم کردم اما نتونستم تو انتخابات شرکت کنم. میدونید چرا؟»
جمعیت گفت: «چرا؟»
«چون شورای نگهبان رد صلاحیتم کرده بود.»
سالن از خنده ترکید.
شهرام آذر افتاده بود روی زمین و داشت غَلت میزد. علیرضا فغانی دلش را گرفته بود و در حالی که دولا شده بود و میخندید، گفت: «به جان خواهرزنم زدی تو خال! خیلی خوب بود. یه ضربه آزاد غیر مستقیم برای تو عزیزم!»
احمد جنتی در حالی که داشت میخندید و کف میزد با صدای اشکان خطیبی گفت: «وای! تو بهترینی پسر! من برات آینده درخشانی رو پیشبینی میکنم. هاهاهاها!»
بابک زنجانی هم که از خنده سرخ شده بود گف:«من جای اون پولا که قایم کردم رو فقط به تو میگم از بس که با مزهای. هاهاهاها!»
رامبد اعتمادی پرید وسط و گفت: «تو نمیزاری نفس بکشیم میترسم تلفات بزاری رو دستمون.»
جمعیت جواب دادند: «خیییییلی»
در ادامه برنامه رامبد اعتمادی از شهرام آذر دعوت کرد برای جلوگیری از تنگی نفس حضار یک آهنگ بخواند و چند لحظه بعد در حالی که او داشت میخواند: «از همون نگاه اول دیدمت چشم خریدار، عزیزم چادرو بردار!»
حضار جواب دادند:«خییییییلی» و سرجایشان داشتند می رقصیدند و بعد بابک زنجانی بلند شد و به رقصندگان دلار با نرخ سامانه نیما شاباش داد.
بعد سالومه شبکه من و تو با چادر گلگلی روی استیج آمد و آذر برایش خواند: «تو مث یه قرص ماهی زیر اون چادر گلدار، عزیزم چادرو بردار!»
سالومه چادرش را برداشت و جمعیت دوباره فریاد زد: «خیییییلی»
بعد از اجرای شهرام آذر سالومه اعلام کرد «اینجا همه چی در همه» و به اذن سالومه، جنتی و فغانی و شهرام آذر و بابک زنجانی و رامبد اعتمادی درهم شدند و من ماندم و سالومه، اما خوشبختانه با فریاد «یا صاحب گمنام من و تو» از خواب پریدم.