علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در دیدار با جمعی از مردم قم در سالگرد ۹ دی به اعتراضات سراسری ماه دی واکنش نشان داد و سعی کرد ماجرا را تمام یافته اعلام کرده و در عین حال چشم اندازی را برای عبور نظام از این بحران ترسیم نماید.
اما سخنان وی که از عدم انسجام و برخورد شعاری رنج می برد، پارادوکسی آشکار در وقایع تاریخی رخ داده در ماه دی تاریخ معاصر ایران را نمایان می سازد.
وی در حالی به تجلیل واقعه ۱۹ دی ۱۳۵۶ پرداخت، که روزهای دی ۱۳۹۶ مسیری کاملا معکوس را در عرصه سیاسی ایران گشوده است.
این مسیر نه تنها تبلیغات حکومت در بزرگداشت حرکت حکومتی ۹ دی را خنثی ساخت بلکه اساسا موجودیت نظام برخاسته از انقلاب بهمن ۵۷ را با چالشی جدی مواجه ساخته است. در شهر قم که پایگاه اصلی نظام در جغرافیای ایران محسوب می شود ،جمعیتی به مراتب پر شمارتر از ۴۰ سال پیش به صحنه آمده و نه تنها رادیکالترین شعارها را علیه نظام و شخص خامنهای سر دادند،بلکه خشم و ناراحتی خود نسبت به کلیت روحانیت را به نحوی بیسابقه آشکار ساختند.
همانگونه که انتظار می رفت رهبری جمهوری اسلامی در برخوردی کلیشهای سناریوی دستگاه امنیتی در منتسب کردن منشا اصلی اعتراضات به مثلت عبریغربی- عربی را دنبال کند و با حمله به دولت آمریکا و تخطئه مقامات اسرائیل و عربستان سعودی سرپوشی بر اعتراضات بگذارد.
نتیجه صحبتهای خامنهای همسو با برخوردهای سنگین امنیتی و قضایی نظام با معترضان و کاربست الگوی همیشگی مشت آهنین در مواجه با ناآرامیها این فرضیه را قوت می بخشد که حداقل بخش مسلط قدرت فراموشی را در دستور کار قرارداده و بنا ندارد تغییری در نحوه حکمرانی ایجاد کرده و با نسبت به خواستههای معترضان انعطاف نشان دهد. تقریبا همین نحوه برخورد در واکنشهای دولت روحانی نیز قابل مشاهده است.
بزرگان هر دو جناح با دادن آدرس غلط سعی در انکار و نادیده گرفتن پیام اصلی اعتراضات دارند. خامنهای به مانند اعتراضات سال ۸۸ با تفکیک بین معترضان سعی در مدیریت فضا دارد اما این حربه روانی که بیشتر تدبیری برای آرام کردن مردم خشمگین است، ماهیت اصلی اعتراضات را در نظر نمی گیرد.
نتیجه صحبتهای خامنهای همسو با برخوردهای سنگین امنیتی و قضایی نظام با معترضان و کاربست الگوی همیشگی مشت آهنین در مواجه با ناآرامیها این فرضیه را قوت می بخشد که حداقل بخش مسلط قدرت فراموشی را در دستور کار قرارداده و بنا ندارد تغییری در نحوه حکمرانی ایجاد کرده و با نسبت به خواستههای معترضان انعطاف نشان دهد. تقریبا همین نحوه برخورد در واکنشهای دولت روحانی نیز قابل مشاهده است.
اعتراضات سراسری ۹۶ که بعید است شعلههای فروکش کند و ماهیتی متفاوت با اعتراضات قبلی دارد، بر خلاف دو قطبی مد نظر خامنهای قابل تقلیل به دوگانه کاذب "اغتشاش- اعتراض اقتصادی مشروع" نیست.
تحلیل محتوایی فیلمها و گزارشهای میدانی حرکت اعتراضی همزمان در ۸۲ شهر ایران، این واقعیت خدشه ناپذیر را برجسته می سازد که خواست مشترک و فراگیر در اعتراضات تغییر ساختار قدرت است. افرادی که به خیابانها امده اند اگرچه انگیزه بخش غالب آنها مشکلات اقتصادی است، اما آنها سیاسی شده اند و اکنون مطالبه اصلی آنها تغییر سیاسی است.
جنس راهپیماییهای خیابانی آنها متفاوت با تجمعات اعتراضی گذشته مال باختگان و کارگراتن حقوق نگرفته است. در سال ۹۶ قریب به ۱۰۰۰ تجمع پراکنده در سراسر کشور وجود داشته که ناراضیهای اقتصادی و افراد مستاصل مقابل نها دهای دولتی تجمع کرده و خواهان حل مشکل خود شده اند.
اما اعتراضات خیابانی و سر دادن شعار ها اگرچه با تجمعهای فوق ارتباط دارد اما مرحله متفاوتی است. در واقع تجمع کنندگان با ناامیدی از سازو کارها و نها دهای موجود و مایوس شدن از وعدههای روحانی به خیابانها آمده و مطالبت اقتصادیشان را سیاسی کرده اند. آنها به درستی دریافته اند که تحقق انتظارات اقتصادی آنها نیاز به دگرگونی بنیادی در وضعیت موجود سیاسی دارد. این ویژگی حالت عام داشته و نمی توان آن را از حرکت اعتراضی جدا کرد.
دی ماه ۱۳۹۶ اقشار جدیدی را وارد مبارزات سیاسی در ایران کرده که کنش ورزی آن ریشه در نیازهای عینی زندگی رومزه آنها داشته و محصول نیازهای اولیه معیشتی است. همگرایی سیاست ورزی این نیروها در کنار طبقه متوسط و کسانی که از منظر نیازهای ثانویه خواهان تغییرات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هستند، بحران مشروعیت و مقبولیت حکومت را عمیق تر ساخته و بقای نظام را به صورت جدی تهدید می کند.
تخریبها و اعمال خشونت آمیز حاشیه این اعتراضات بودند. صرف نظر از اینکه معلوم نیست این اتفاقات نگران کننده و غیر قابل قبول طبیعی بوده اند و یا محصول تدابیر کنترل کننده دستگاه امنیتی، اما آنها در تحلیل آخر واکنشی به نقض مستمر وساختاری حقوق ملت و سلب آزادی اجتماعات ، به رسمیت نشناختن اعتراضات و رفتار خشونت آمیز و سرکوب گرانه حاکمیت بوده اند. تقلیل اعتراضات به اغتشاش و آشوب و زمینه سازی برای مشروع جلوه دادن برخوردهای اقتدار طلبانه و گسترش فضای پلیسی ظرفیتی برای حل مشکل نداشته و حداکثر مسکنی برای نظام سیاسی و هر دو جناح آن خواهد بود.
خامنهای برای اولین بار به جای تاکید همیشگی بر " فتنه" دو قطبی مد نظرش برای مهندسی فضا را در قالب دو گانه های " ملتضد ملت، "ایران- ضد ایران" و " اسلام – ضد اسلام" طرح کرد. وی امیدوار است تا از این طریق فراتر از پایگاه اجتماعی بنیاد گرایان اسلامی و اصول گرایان نیروهای اصلاح طلب و پاره ای از نیروهای اپوزیسیون که نگران بیثباتی در ایران هستند و همچنین بخشی از جامعه مذهبی کشور و روحانیون وحشت زده از خشم مردم را در کنار خود قرار داده وبرای مهار دور جدید مبارزات سیاسی جامعه آنها را بسیج نماید.
در این راستا روی جذب گرایشی از ناسیونالیستهای افراطی ایرانی و تحول خواهان محافظه کار که الگوی توسعه آمرانه را دنبال می کنند، نیز حساب کرده است. اما دلخوش کردن به این فضا سازیها که نظام تا الان موفقیتهای موردی در کاربست این الگو در داخل کشور و سوریه داشته، بعید است کارساز باشد.
جمعیتی که به خیابانها آمدند گروهی از مردم ایران هستند و بخش مهمی از انگیزههای آنها حفظ کشور از خطرات فزاینده است. دو قطبی سازی کاذب خامنهای در چارچوب الگوی اقتدارگرایی جامعه را دو شقه ساخته و با نفی همبستگی ایرانیها و تقلیل ایران به جمهوری اسلامی و نظام به ولی فقیه موجودیت ایران را به مخاطره می افکند.
جمعیتی که به خیابانها آمدند گروهی از مردم ایران هستند و بخش مهمی از انگیزههای آنها حفظ کشور از خطرات فزاینده است. دو قطبی سازی کاذب خامنهای در چارچوب الگوی اقتدارگرایی جامعه را دو شقه ساخته و با نفی همبستگی ایرانیها و تقلیل ایران به جمهوری اسلامی و نظام به ولی فقیه موجودیت ایران را به مخاطره می افکند.
ازاینرو توجه به ایران ، رهبری را آسیب پذیر ساخته و برعکس انتظار وی ضدیت با ایران را متوجه او می سازد. بخصوص که در کلان روایت جمهوری اسلامی و بخصوص نهاد ولایت فقیه ایران و ایرانیت موضوعیت نداشته و گفتمان بنیاد گرایی اسلامی شیعه محور نقطه کانونی آن است.
الگوی جباریت سیاسی و حکومت فردی مورد نظر خامنهای که در چهار دهه گذشته بر کشور تحمیل شده ، ملت ایران را نادیده گرفته و به شکلی ساختاری وحدت جامعه ایران را تهدید کرده و فرایند ملت سازی را دچار اختلال کرده است. حرکت اعتراضی اخیر روشن ساخت که این درک فقط در سطح نخبگان نیست بلکه تودههای مردم نیز آن را حس کرده و دریافته اند . علت اصلی هدف قرار دادن گسترده خامنهای در اعتراضات و تقاضا برای کناره گیری وی ریشه در همین تصور مشترک دارد. از دید بخش مهمی از جامعه منشا اصلی مشکلات کشور شخص خامنهای و نهاد ولایت فقیه است.
در اعتراضات اخیر اگرچه روحانیت آماج حملات گسترده واقع شد، اما بر خلاف تبلیغات حکومت در متن حرکت نشانههای ضد مذهبی مشاهده نشد. البته حرکت اعتراضی ویژگی مذهبی نداشت اما با ان متعارض نیز نبود. شعارها ویژگی فرادینی داشت و بیشتر مبتنی بر گفتمان سکولاریسم به معنای جدایی نهادی دین و دولت بود. شعار " اسلام رو پله کردید، ملت رو ذله کردید" که به نحوی گسترده طرح شد، به خوبی نشان می دهد که معترضان با استفاده ابزاری از دین برای مقاصد قدرت طلبانه مشکل دارند نه با موجودیت و اساس اسلام. در این راستنا کمیت نسبتا بالای زنان چادری در راهپیماییها نیز قابل توجه بوده و نشانگر تنوع ترکیب معترضان از لحاظ گرایشهای عقدیتی است. بنابراین این ترفند خامنهای نیز با توجه به گستردگی نارضایتیها در جامعه مذهبی کشور و همچنین روند رو به رشد دوری از سیاست در حوزههای علمیه بختی برای موفقیت ندارد.
برخورد توهین آمیز خامنهای با معترضان و نسبت دادن اشرار به آنها نیز دامنه خشم و عصیان را در جمع ناراضیهای جامعه افزایش داده و شکاف ولایت- ملت را عمیق تر می سازد.
نکته جدید در موضع گیری خامنهای پذیرش مسئولیت در مشکلات موجود برای نخستین باز بود. وی تا کنون همیشه از موضع طلبلکار و اپوزیسیون نسبت به معضلات جامعه صحبت می کرد.
اما اکنون وی با توجه به تشدید بحران سیاسی با هدف ایجاد انسجام در داخل بلوک قدرت و جلوگیری از گسترش رقابتهای جناحی و امتیاز گیری در تنشهای پدید آمده اجتماعی، می خواهد همه کارگزاران نظام را قانع سازد که با پذیرش خطای جمعی نسبت به رفع تهدیدات، صفی واحد را شکل دهند.
وی به درستی دریافته که از هم گسیختگی در بلوک قدرت و بالا گرفتن اختلافات سیاسی در داخل نظام که رقابت در یک مجموعه واحد را نشان نمی دهد، نظام را آسیب پذیر ساخته و عملا امکان انجام اقدامات بزرگی را ممتنع ساخته است. اما ناکامیهای قبلی دعاوی وحدت طلبانه وی و اتخاذ موضع واحد در برابر جریان هایی که وی دشمن می نامد، تردید جدی ایجاد می کند وی این بار نیز بتواند در داخل نظام انسجام حداکثری برقرار سازد.
البته طبیعی است هر چقدر احتمال قدرت گرفتن جنبش اعتراضی ساختار شکن افزایش یابد، چسبندگی هر دو جناح نظام و زیر مجموعههای آنها بیشتر می شود، اما شدت و دامنه تنشها و اختلاف منافعها وحدت و همگرایی را با موانع عبور ناپذیر مواجه ساخته و حداکثر می توان انتظار داشت به شکل مقطعی و ناپایدار جریانهای سیاسی مدافع نظام کنار هم قرار بگیرند و دوباره واگراییها پدیدار شود.
نحوه توزیع قدرت از سوی خامنهای و موازنه قوای تحمیلی از سوی نهاد ولایت فقیه ظرفیت اقناع اکثریت کارگزاران را نداشته است. این عامل در کنار تقابل بین نیروهای قدیم و جدید و فقدان ساز و کارهای موثر در حل منازعات دورنمای امیدوار کنندهای برای حل بحران کارآمدی و انسجام در نظام ترسیم نمی کند.
خامنهای در این سخنان به جنبه بین المللی و منطقهای اعتراضات نیز واکنش نشان داد که پارادایم سیاست خارجی ستیزه جو و دشمن محور را به چالش کشید. دفاع خامنهای از توسعه طلبی در منطقه که در زروق " اقتدار ملی" پیچانده شده بود، نشان می دهد که بر خلاف تصویر پردازی وی، حرکت چنان قوتی در به چالش کشیدن سیاستهای حکومت در سوریه، لبنان و مناقشه فلسطین – اسرائیل داشته که وی را در موقعیت دفاعی قرار داده است. تهدیدات او در خصوص دولت آمریکا نیز با توجه به سیاست تهاجمی دولت آمریکا ریسکهای بزرگی برای جمهوری اسلامی دارد و در نتیجه بعید است از مرحله حرف فراتر برود.
ازاین رو نتیجه سخنان خامنهای نه تنها اقتدار نظام و توانایی آن در عبور از بحران موجود را نشان نمی دهد، بلکه نیروهای معترض به وضع موجود را بیش از پیش به سمت ناامیدی از ساختار قدرت سوق داده و انگیزهها برای اعتراض و مبارزه را افزایش می دهد.
ازاین رو نتیجه سخنان خامنهای نه تنها اقتدار نظام و توانایی آن در عبور از بحران موجود را نشان نمی دهد، بلکه نیروهای معترض به وضع موجود را بیش از پیش به سمت ناامیدی از ساختار قدرت سوق داده و انگیزهها برای اعتراض و مبارزه را افزایش می دهد.
پیام نهایی که از سخنان او به جامعه صادر شد، اتکای نظام به مردم نبود، بلکه درس نگرفتن نظام و تداوم شکاف ساختاری دولت- ملت را برجسته ساخت که کماکان بر تداوم سیاستهای غلط اصرار داشته و سر آشتی با مردم ایران ندارد. موضع گیری خامنهای و مانور دادن وی بر راهپیماییهای سازمان دهی شده در دفاع از نظام در برابر حرکت اعتراضی خودجوش مردمی حتی نوعی تزلزل و درماندگی را نمایان می سازد و سئوالی جدی را طرح می کند که چرا نظامی که بنا به ادعای وی از پشتوانه مردمی برخوردار است، در مواجهه با کسانی که آنها را عوامل بیگانه و متاثر از " زبالههای فراری" و متکی به منابع مالی " دولت خرپول منطقه" می داند، مجبور شده پایگاه حامیاش را سراسیمه به خیابانها بیاورد؟
در مجموع سخنان خامنهای نه تنها ظرفیتی موثر برای حل و مهار بحران ندارد بلکه به اعتراضات خیابانی مشروعیت بیشتر بخشیده و حداقل در میان مدت آن را تقویت می کند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشتها و گفتارها نظرات و آرای نویسندگان خود را بازتاب میدهند. آنها بیانگر دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.