چرا رهبران ایران از همه‌پرسی اقلیم کردستان عراق نگرانند؟

حاكمان ايران بخاطر وحشت از تاثيرات مثبت همه پرسی استقلال کردستان عراق بر فرآيند دمكراتيزاسيون در ايران چشمان خود را بر حقايق بسته اند و دهان به تهديدات گشوده اند. 

كمتر از چند روز مانده به موعد برگزارى همه پرسى استقلال كردستان تهديدات كشورهاى همسايه عراق بخصوص تركيه و ايران ابعاد جدى ترى يافته است.

در تازه ترين دور آن على شمخانى دبير شوراى عالى امنيت ملى گفته است که جدایی اقلیم کردستان از عراق به معنای «پایان یافتن» تمام توافق‌های نظامی و امنیتی دو طرفه و همچنین «مسدود شدن همه گذرگاه‌های مرزی» ایران با این اقلیم است.

او همچنين افزوده است که پس از جدایی اقلیم کردستان عراق، ایران « در رویکرد خود برای مقابله با حضور و فعالیت» گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی در این اقلیم « به صورت جدی تجدید نظر می کند و با شیوه‌های کاملاً متفاوت نسبت به گذشته رفتار خواهد کرد».

البته اين اظهارات تنها محدود به شمخانى نبوده و از شخص رهبر و رئيس جمهور گرفته تا عالى ترين مقامات نظامى، نگرانى خود را از اين موضوع پنهان نكرده و موضع گيرى هاى تندى هم در اين زمينه داشته اند اما نكته اى كه سخنان اخير دبير شوراى عالى امنيت ملى را حائز اهميت نموده آن است كه وى به جزئيات بيشترى از اقدامات احتمالى ايران اشاره كرده است. با مرورى بر اين مواضع خصمانه سئوالى كه به ذهن متبادر مى شود اين است كه همه پرسى و استقلال احتمالى كردستان از عراق چه تاثيرى بر كردهاى ايران خواهد داشت كه اينگونه خواب فقيهان حاكم بر ايران را برآشفته است؟ قبل از پاسخ به اين سئوال بد نيست كه ابتدا نگاهى گذرا داشته باشيم به صورت «مسئله كرد».

خامنه اى، روحانى، شمخانى و باقرى بخوبى مى دانند كه كردهاى عراق هيچ وجه مشتركى با ساير مردم آن كشور ندارند نه از جهت مذهبى و نه از بُعد قومى و نژادى در عين حال حافظه تاريخى مشتركى هم با اين سرزمين ندارند و تا قبل از سقوط صدام جز جنگ و رنج و ستم و كشتار هيچ نصيبى نداشته اند . بنابراين چرا بايد كردها همچنان به ساختار جعلى، تبعيض آميز و ناسازگارى بنام عراق پايبند بمانند؟ حاكمان ايران نيز نيك مى دانند كه كردها از چنين حقى برخوردارند اما بخاطر وحشت از تاثيرات مثبت آن بر فرآيند دمكراتيزاسيون در ايران چشمان خود را بر حقايق بسته اند و دهان به تهديدات گشوده اند.

اگرچه موجودیت «كرد» ریشه در دوران باستان و اساطیر دارد اما «مسئله كرد» پدیده‌ای جدید و محدود به دوران معاصر است. کلیت سرزمین کردستان از زمان امپراتوری ماد تا سال ۱۵۱۴ میلادی یکی از ایالات ایران بود. پس از جنگ چالدران که بین نیروهای شاه اسماعیل اول صفوی و سلطان سلیم اول عثمانی در سال ۱۵۱۴ میلادی رخ داد بر اثر شکست ایران، بخشی از سرزمین کردستان از آن جدا شد و نصیب عثمانی ‌گردید از پایان جنگ جهانی اول و نابودی امپراتوری عثمانى بخش جدا شده سرزمین کردستان از ایران، در نقشهٔ جغرافیای امروزی سه کشور ترکیه، عراق، و سوریه قرار گرفته است.

از آن پس و با شکل گیری دولت - ملت ها، در نتیجه ناقص وعقیم ماندن این فرآیند و برخوردهای تبعیض آمیز حکومت‌های محل سکونت کردها، نادیده گرفته شدن هویت آنها و تمایل ذاتی کردها برای پیوستگی، «جنبش ملی کرد» در اين چهار كشور‌ البته با شدت و ابعاد متفاوت- همواره وجود داشته است بگونه‌ای که می توان آن را یکی از قدیمی‌ترین جنبش‌های خاورمیانه دانست.

این حرکت‌ها که عمده تا با هدف تشکیل و یا مشارکت در قدرت سیاسی، کسب منزلت برابر و توسعه اقتصادی بوده است، در عراق از سال ١٩٩٢ منجر به تشكيل اقليم خودمختار كردستان شد همچنين در سوريه و در جريان جنگ داخلى و مبارزه با داعش كردهاى اين بخش نيز در حال حاضر عملا از يك خودمختارى بهره مند شده اند اين در حالى است كه در ايران و تركيه كردها دستاورد چندانى نداشته اند.

عليرغم ريشه نژادى و تاريخى مشترک همه كردهاى منطقه، «مسئله كرد» در ايران با ساير كشورهاى منطقه كه جمعيت كرد دارند متفاوت است. زيرا ايران سرزمين اوليه كردها هم محسوب مى شود و خاطره مشترک هزاران ساله ميان آنها و مردم ايران وجود دارد و اساسا تا اوايل دوران قاجار كه سيستم حكومتى ايران بصورت ممالك محروسه بود مشكل چندانى وجود نداشت اما پس از آن و مخصوصا بر اثر فرآيند ناقص تشكيل دولت - ملت و متعاقبا بروز نگاه امنيتى به مسئله كرد در دوران قبل و بعدازانقلاب مشكل پيچيده و چند لايه اي بوجود آمد كه در مركز آن تبعيض عليه كردها نهادينه شده است.

با اينكه مسئله كرد در كشورهاى متفاوت ابعاد مختلفى دارد اما قطعا حل اين مسئله در هركدام از آنها مخصوصا اگر به شكل استقلال و تشكيل دولت كردى باشد بر ساير كشورها از جمله ايران تأثيرات غيرقابل انكارى خواهد داشت. با وجود تمامى مشكلات بنظر مى رسد در حال حاضر تمايل به استقلال و جدايى از ايران در ميان كردهاى اين بخش چندان قوى نيست اما هيچ تضمينى وجود ندارد كه با وجود تبعيض سيستماتيك در جمهورى اسلامى، توسعه نيافتگى و فقر شديد در بوم زيست كردها، مشاركتى در حد صفر در ساختار قدرت سياسى ايران و تداوم ستم هاى فرهنگى، آنها همچنان با ملت ايران احساس همبستگى داشته باشند بنابراين پس از اين رفراندم معادله مسئله كرد در ايران بخصوص در درازمدت دچار تحول بنفع استقلال خواهى خواهد شد مگر اينكه در قالب دمكراتيزاسيون ايران شاهد رفع ستم و تبعيض هاي تاريخى از كردها باشيم.

بنابراين بنظر نگارنده نگرانی اصلى حاكمان جمهورى اسلامى در اين نكته نهفته است كه ساختار نظام موجود را فاقد ظرفيت هاى دمكراتيک مى دانند لذا هر عاملى در اين راستا را به ضرر بقاى نظام موجود مى دانند.

وگرنه خامنه اى، روحانى، شمخانى و باقرى بخوبى مى دانند كه كردهاى عراق هيچ وجه مشتركى با ساير مردم آن كشور ندارند نه از جهت مذهبى و نه از بُعد قومى و نژادى در عين حال حافظه تاريخى مشتركى هم با اين سرزمين ندارند و تا قبل از سقوط صدام جز جنگ و رنج و ستم و كشتار هيچ نصيبى نداشته اند در طول دوران جديد هم كه از يك خودمختارى برخوردار بودند همه تلاش خود را نموده اند تا براساس قانون اساسى و مشاركت در ساختار حقيقى از سهم مناسبى در قدرت، منزلت و ثروت برخوردار شوند اما متاسفانه تا اين لحظه بدلايل مختلف از جمله كارشكنى هاى دولت عراق و نگاه مذهبى حاكم بر آن چنين امرى اتفاق نيفتاده است. بنابراين چرا بايد كردها همچنان به ساختار جعلى، تبعيض آميز و ناسازگارى بنام عراق پايبند بمانند؟ كردها دهه هاست كه در عراق براى برخوردارى از حقوق خود مبارزه مى كنند و امروز حق آنهاست كه نظرشان را درباره استقلال بيان كنند، نتيجه اين همه پرسى هرچه باشد بايد توسط كشورهاى منطقه و دنيا مورد پذيرش و احترام قرار گيرد زيرا حق تعيين سرنوشت از ابتدايى ترين حقوق همه ملت هاست.

و حاكمان ايران نيز نيك مى دانند كه كردها از چنين حقى برخوردارند اما بخاطر وحشت از تاثيرات مثبت آن بر فرآيند دمكراتيزاسيون در ايران چشمان خود را بر حقايق بسته اند و دهان به تهديدات گشوده اند.

----------------------------------------------------------------------------------------

یادداشت‌ها، آرا و نظرات نویسندگان خود را بیان می‌کنند و لزوماً بازتاب دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.