مسعود عربشاهی از نقاشان پیشگام و مؤثر در هنرهای تجسمی معاصر ایران روز چهارشنبه، ۲۷ شهریور، به دلیل عارضه قلبی و ریوی در ۸۴ سالگی چشم از جهان فرو بست.
آقای عربشاهی در ۱۹ شهریورماه در تهران زاده شد، اما آنطور که خودش میگفت ریشه و تبارش به دهکدهای به نام کهک میرسید، حد فاصل کوهستان و کویر.
در دوران جوانی با کارگاههای کرباسبافی، رنگ گردن کلافها و انواع کارهای دستی روستاییان آشنا شد و شروع کرد به تمرین طراحی و ساختن نمونههای کوچک مجسمهسازی.
در سال ۱۳۳۵ به هنرستان پسران تهران راه پیدا کرد و در محضر محمود اولیا کمکم اصول آکادمیک نقاشی طراحی، خط، حجم و رنگ را فراگرفت.
مسعود عربشاهی در سال ۱۳۳۷ در اداره کل هنرهای زیبا مشغول به کار شد و کمی بعد به هنرکده هنرهای تزیینی راه پیدا کرد، اما مطرح شدن نامش بهعنوان هنرمندی جستجوگر و مستعد، در سال ۱۳۴۱ و با برگزاری اولین نمایشگاه انفرادی او در انجمن فرهنگی ایران و هند اتفاق افتاد.
در همان سال با یک اثر در سومین بینال تهران نیز برنده جایزه اول شد.
اهمیت مسعود عربشاهی در هنر ایران، علاوه بر نوآوریهایش در کار و میراثی که بر جای گذاشت، گره خوردن نامش با مهمترین جریان هنری دهه شگفت چهل، مکتب سقاخانه، است.
در سالهای اول دهه ۱۳۴۰، مسعود عربشاهی همگام با دوستان نزدیکش، صادق تبریزی، فرامرز پیلآرام، منصور قندریز و چند تن دیگر از همنسلان ازجمله حسین زندهرودی، پرویز تناولی و ناصر اویسی توجهی ویژه به استفاده از عناصر گوناگون کردند که میتوانست نشان و نماد یا بازتابی از فرهنگ بومی و ملی باشد.
هریک از این هنرمندان با برجسته ساختن برخی از این عناصر در پی دست یافتن به روایتی نو به سبک و زبان شخصی خود بودند.
نخستین بار کریم امامی، نویسنده و منتقد، اصطلاح «سقاخانه» را برای این چند نفر که اغلب دانشجویان هنرکده تزئینی بودند، به کار برد و نوشت نقاشان و مجسمهسازان مکتب سقاخانه، که هنرمندان سنتگرای نو نیز نام گرفتهاند، بیش از کسان دیگر در جهت دستیابی به یک هدف قدیمی پیش رفتهاند. یعنی ایجاد یک مکتب هنر ملی که کارهای پدیدآمده در لوای آن در عین حال هم امروزی و هم ایرانی بود.
مسعود عربشاهی در همان سالها درباره فعالیتهای خود و هنرمندانی که مکتب نقاشی سقاخانه را بنیان گذاشتند، گفت: «نقاشان وابسته به شیوه سقاخانهای که من نیز یکی از آنها بودم، پایه کارشان را بر سنتها گذاشتند و گاه ایرانیبازی درمیآوردند. در صورتی که حالا به اعتقاد من کافی است که هنرمند ایرانی باشد تا کارش هم ایرانی از آب درآید. ولی آن موقع در برداشت از پشتوانهمان زیادهروی کردیم و از همه بدتر آنکه خط (نوشته) را در کارهایمان وارد کردیم. وقتی سروکله خط پیدا میشود، رج زدن نیز به دنبال آن میآید و پس از مدتی کار به جایی میکشد که اگر خط را از کار برداری، زمینه هیچ است.»
عربشاهی معتقد بود استفاده بیش از حد از سنت خطرناک است.
و همین سالهاست که با جدیت و علاقه بیشتری به تجربهها و ترکیببندیهای تازه برگرفته از اساطیر و درونمایههای ایرانی به شیوه مدرن رو آورد، که تفاوت آشکاری با دیگر هنرمندان جریان سقاخانه داشت.
او از خط و هرگونه نشانههای آشکار مذهبی و سنتی در آثارش پرهیز کرد و مستقل از جریانی که مد شده بود، فرمهای انتزاعی و هندسی متفاوتی را به ثمر رساند.
رویین پاکباز، نویسنده و منتقد، درباره آثار او نوشته است: «۴۰ سال فعالیت خلاق مسعود عربشاهی جستوجوی یک هنرمند نوگرا در گستره تاریخ فرهنگهای کهن بهویژه فرهنگ ایرانی را نشان میدهد. هنرمندی که در آغاز از میراث خاورمیانه بهره میگرفت، سپس به نمادپرازی در جهان باستان علاقهمند شد و اکنون روح رمزآمیز اعصار گذشته را به دنیای پویای امروز فرامیخواند.»
به این ترتیب، مسعود عربشاهی بهدلیل نگاه خاصی که به تمدن قدیمی و فرهنگ سنتی ایرانی داشت، روش شخصی و متنوع خودش را پیش گرفت و موتیفها، عناصر، نمادها و نشانههای فرهنگ ایرانی را بازخوانی کرد.
سفال، فلز، طناب دایرهها، مربعها، اعداد، خطوط عمودی و افقی و علایم ریاضی، گاه به صورت ترکیبهای رنگی و گاه حکاکی و زمانی به شیوه نقشبرجسته، از نشانههای تصویری آثار او هستند که هرکدام برآمده از نقشهای اساطیری و تاریخ باستان، راز و رمزی را از تاریخ دور با خود حمل میکنند.
مسعود عربشاهی درباره نوع خلق آثارش نوشته است: «گاهی میاندیشم که آیا باید مسائل مربوط به زمان خود را در نقاشیهایم مطرح کنم و یا باید از ذهنیت گذشته و نقش آن دوری جویم؟ این پرسشی است که مدتها به آن اندیشیدهام و سرانجام تنها ارتباط سنت و ذهنیت را پایه روشنی برای کارهای تداومیافته خود پیدا کردهام.»
علاوه بر نقاشی، او از اواخر دهه چهل آثار مهمی در زمینه نقشبرجسته و کارهای اجرایی شهری در ایران و آمریکا انجام داد.
نقشبرجستۀ سر در اتاق صنایع و معادن در خیابان طالقانی، سالن کنفرانس شیروخورشید (هلال احمر) در میدان ارگ، نقشبرجستههای دیوارهای پارک طالقانی در بزرگراه حقانی و مجموعه «نور و گیاه» بر دیوار مجلس از جمله آثار شهری مهم اوست.
مسعود عربشاهی بیش از شش دهه با جدیت و بدون خستگی و مدام کار کرد و تا آخر دغدغهاش طی کردن راهها و کسب تجربههای بدیع بود. بیشتر آثار او در مجموعههای شخصی در ایران و آمریکا و موزه هنرهای معاصر تهران و موزه هنرهای معاصر کرمان نگهداری میشود.
در یازدهمین حراج تهران، یک اثر بدون عنوان از زندهیاد مسعود عربشاهی به قیمت یک میلیارد تومان به فروش رسید.