محمد دانشزاده قمی مشهور به محمد مومن که روز پنجشنبه در سن ۸۱ سالگی درگذشت، از مرموزترین و متنفذترین بازیگران پشتپرده سیاست ایران بود. او دوبار تا آستانه مرگ پیش رفت، سال ۷۴ در جریان یک تصادف سخت که دو ماهی او را خانهنشین کرد و سال ۹۰ به دلیل عارضه قلبی. بار سوم اما زندگیاش با مرگ مغزی تمام شد.
محسن کدیور، محمد مومن را «شناسنامه فقهی نظام» توصیف کرده است، تعبیری مهم و ریشهدار. سابقه این تعبیر را باید در تلاشهای دامنهدار و اعتبار بالای محمد مومن در میان مراجع، حوزه علمیه و نهادهای فقهی نظام جست. او از معتمدان چهار چهره مهم بود: روحالله خمینی، حسینعلی منتظری، علی مشکینی و علی خامنهای.
رابطه مومن و خمینی به پیش از انقلاب باز میگردد. او هم شاگرد درس روحالله خمینی بود و هم به کلاس درس مصطفی خمینی میرفت و در خلال این رفت و آمدها، یک رخداد مهم در کارنامهاش ثبت شده است. سال ۱۳۴۹، ۱۳نفر از اعضای جامعه مدرسین امضا کرده بودند که خمینی مرجع تقلید است. کارشان سیاسی بود، میخواستند خمینی را مرجع تقلید اعلام کنند که حکومت پهلوی نتواند او را زندان یا اعدام کند. محمد مومن که رفته بود عراق، موضوع را به خمینی خبر داد، در نقش یک سفیر. سالها بعد، آبان سال ۷۳، محمد مومن دوباره سفیر شد، این بار نامهای از آیتالله منتظری در دست داشت که مرجعیت علی خامنهای را نفی کرده بود؛ «آقای مومن گفتند چون این مطلب مطابق عقیده خود من میباشد، من میبرم.»
نقش واسطه و سفیر را مومن خیلی جاهای دیگر بازی کرده، از جمله سال۹۰ وقتی وحید خراسانی، جمهوری اسلامی را «دستگاه فاسد» نامید و حاکمانش را اهل مال و مقام خواند، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، محمد مومن را نزد او فرستاد تا قانعش کنند که کوتاه بیاید و نرمتر سخن بگوید.
مومن در جنگ و جدالهای بین حسینعلی منتظری و احمد آذریقمی با علی خامنهای هم نقش سفیر را بازی میکرد. احمد آذریقمی روایت میکند که واسطهگری مومن برای پس گرفتن وسائلش از نهادهای امنیتی فایده نداشته و محسن کدیور هم به نقل از خود مومن نوشته: «[پاییز ۷۷] از ایشان [خامنهای] درخواست کردم اگر اجازه بفرمایند حصر بیت آیتالله آذری [قمی] برداشته شود تا بلکه ایشان بتواند برای درمان بیماری حادش روانه بیمارستان گردد که در غیر این صورت در مورد ایشان، بیم جانی میرود. آقا [خامنهای] در پاسخ خواسته من گفتند: به درک.»
محمد مومن در جلسه ۱۴خرداد ۶۸ که اعضای خبرگان برای تعیین جانشین خمینی گردهم آمده بودند، آنگونه که در ویدئوی مربوط به جلسه مشخص است، به رهبری خامنهای رای نداده بود. چند ماه بعد از رهبر شدن خامنهای اما زمانی که «شورای افتای رهبری» تشکیل شد، محمد مومن هم یکی از ۹ نفری شد که به جلسات این شورا دعوت شد و از فعالترین اعضای این شورا بود. تشکیل این شورا، پیشنهاد فقهای ساکن قم بود و محمد مومن سفیرشان شد تا برود نزد رهبر. رهبر قبول کرد و به مومن گفت در این شورا حاضر باشد. وعده دیدار «پنجشنبه» هر هفته بود. روش کار شورا ساده بوده. به روایت محمود هاشمی شاهرودی و محمد مومن، یکی از اعضای جلسه موضوعی را برای «تحقیق و اجتهاد و استنباط» انتخاب میکرده و ساعتها درباره آن بحث و بررسی میکنند. اگر «تحقیقات انجام شده» برای رهبر قانعکننده میبود، بر اساس آن نظر خود را اعلام میکرد. محمد مومن گفته که این جلسات برای «علمیتسنجی» بوده و اینکه دیگران بیواسطه با مقام علمی و توانایی فقهی رهبر آشنا شوند ولی محسن کدیور هدف اصلی این جلسات را «بازآموزی و آمادهسازی» آیتالله خامنهای میداند؛ «آموزش ضمن خدمت.»
چند ماهی از این جلسات نگذشته بود که شهریور ۶۹، محمد مومن از جمله هفت عالم ساکن قم بود که اجتهاد خامنهای را در حد تصدی رهبری جمهوری اسلامی کتبا تایید کردند. مومن اما آذر سال ۷۳ وقتی جامعه مدرسین میخواست خامنهای را به عنوان «مرجع تقلید» معرفی کند، از جمله مخالفان بود و حامی مرجعیت تقلید حسینعلی منتظری. مخالفت مومن سبب شد که در تجمع حامیان خامنهای مقابل منزل منتظری، علیه مومن هم شعار داده شود. این تجمع و تهدید، نقطه عطف و پایان بود و اثر خودش را گذاشت. مومن که گویا چشمش ترسیده بود، پشت سر منتظری نرفت و دیگر نه تنها معترض مرجعیت خامنهای نشد، بلکه از جمله مدافعان و مبلغان رهبر شد. البته رهبر هم در ستایش از او کم نگذاشته است. خرداد ۸۸، وقتی نمایندگان کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری به دیدار خامنهای رفتند، رهبر جمهوری اسلامی در وصف مومن گفت: «اگر در این نظام نتوان به کسانی مانند آیات مومن و جنتی اعتماد کرد، به هیچ فرد دیگری هم نمیتوان اعتماد کرد.»
عطالله مهاجرانی، سال ۹۲ وقتی عبدالکریم سروش نوشت محمد مومن هم مثل برخی فقهای دیگر، بهتان زدن به مخالفان از جمله دادن نسبت لواط یا زنا به مخالفان حکومت را مجاز میداند، ضمن رد این اتهام، محمد مومن را «فقیه آزاده و دقیقالنظری» دانست که کوشیده «سلیقه سیاسی خود را بر نظر فقهی خویش حاکم نکنند.»
زندگی سیاسی دو دهه آخر محمد مومن و دفاع مطلقش از وجوه سیاسی خامنهای و نظارت استصوابی و کارنامه احمد جنتی و حذف چهرههای جریان مخالف مانند محمدعلی دستغیب یا حسن خمینی اما نشان داد که این داوری مهاجرانی حداقل درباره مومن «متاخر» چندان روا نیست.
محمد مومن در مسیر چرخیدن به سمت رهبر و جناح او، چنان پیش رفت که همه گذشتهاش از جمله رای ندادن به رهبری خامنهای و مخالفت با مرجعیت او را تکذیب کرد و گفت اصلا خودش به خامنهای پیشنهاد داده بود که رهبر شود و حتی به دروغ گفت که رایگیری برای انتخاب خامنهای به عنوان رهبر، به صورت «قیام و قعود» نبوده و مخفی بوده است.
او همچنین در ستایش از رهبر گفت خامنهای لطف و ذخیره خدا برای ما و مردم بوده و مرجع تقلید مثل او کمتر پیدا میشود. مومن که روزگاری واسطهگری میکرد تا علمایی چون آذری قمی و منتظری در کشاکش جدالها با ولی فقیه، حیات سیاسی و شخصی آرامتری داشته باشند، دو دهه بعد در صف اول حذف محمدعلی دستغیب از مجلس خبرگان ایستاد. دستغیب ساز مخالفت با خامنهای میزد و مومن دیگر سفیر و واسطه نبود، او در جناح رهبر ایستاده بود، دستغیب را «آدم ناباب» میخواند و میگفت اگر بخواهد دوباره عضو خبرگان شود، جلوی او میایستیم.
دومین نقش برجسته سیاسی محمد مومن مربوط به «شورای نگهبان قانون اساسی» بود. او پیش از عضویت در شورای نگهبان، عضو «شورای عالی قضایی بود» و سرپرستی دادگاههای عالی و «وظیفه تعیین قضات» را بر عهده داشت. این سمتها را او با حمایت منتظری و اعتماد علی مشکینی گرفته بود. تیر ۶۲ با پایان یافتن این مسئولیتها با حکم روحالله خمینی عضو شورای نگهبان شد، تا زمان مرگش. محمد مومن در شورای نگهبان «ممتحن» بود و مصحح امتحانات کتبی. او که عالیترین ناظر امتحان داوطلبان ورود به مجلس خبرگان رهبری بود، سوالهای امتحانات را مینوشت و علی مومن، فرزندش هم در اجرای آزمونها او را یاری میداد.
علاوه بر این، قدرت نفوذ فقهی و اعتبارش نزد علمای قم سبب میشد هر گاه شبههای در قلع و قمع کردن کاندیداهای مجالس مختلف پیش میآمد و زور سخنگوی شورای نگهبان یا جنتی به توضیح و توجیه نمیرسید، محمد مومن هم به کمکشان بیاید تا حجت تمام شود و به تعبیر او «مخالفین نفهم داخلیِ» شورای نگهبان را وادار به سکوت و پذیرش کنند، از جمله در ماجرای ردصلاحیتهای گسترده مجلس ششم، وقتی که ۱۰، ۱۲ نفر از وزرای دولت خاتمی برای مذاکره رفتند، محمد مومن بود که از جانب شورای نگهبان رفت و با آنها بحث کرد و نظر منفی را گفت یا در ماجرای ردصلاحیت حسن خمینی برای مجلس خبرگان، او بود که با رسانهها مصاحبه کرد تا بحث را جمع کند. او در همین حال به سبب عضویت در «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم»، گرایشهای سیاسی و انتخاباتی داشت، از جمله حمایت او از محمود احمدینژاد که حاشیهساز هم شد.
دیگر نهاد مهم که او تا زمان مرگ عضوش بود، «مجلس خبرگان رهبری» بود. او در این مجلس مثل حسن روحانی -که روزگاری شاگرد محمد مومن بود- به نمایندگی از مردم سمنان انتخاب میشد و چهره مهم و متنفذی بود. یک بار سال ۹۳ برای ریاست مجلس خبرگان کاندیدا شد ولی رای نیاورد ولی بارها در هیات رئيسه در مقام نایب رئیس اول یا دوم یا منشی حضور داشت.
مرگ محمد مومن در سپهر عمومی خلا بزرگی حس نمیشود ولی در سطوح بالادستی یکی از مهمترین معتمدان متنفذ جناح آیتالله خامنهای که همواره میتوانست یک کارت بازی موثر باشد، از دست رفته است. خسارت کمی نیست.
نظرات نویسنده بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.