باربیکن، یکی از مهمترین مراکز هنری شهر لندن، بهتازگی میزبان هزاران نفر بود که مشتاقانه به تماشای سمفونی نهم بتهوون، که شاید بتوان آن را مشهورترین سمفونی جهان نامید، آمدند؛ اجرایی از ارکستر فیلارمونیک لندن با رهبری کریستوفر وارن-گرین، با بیش از هفتاد نوازنده و صد و بیست نفر گروه کر.
در بخش اول اجرا اما کنسرتو پیانوی شماره پنج بتهوون اجرا شد؛ با پیانوی مارک ببینگتون، نوازنده بریتانیایی که «قهرمان موسیقی بریتانیا» خوانده شده و بیش از سی لوح فشرده به بازار عرضه کردهاست.
کنسرتوی پیانوی شماره پنج بتهوون، آخرین کنسرتوی پیانوی اوست که در سال ۱۸۰۹ خلق شد و به گمان بسیاری بهترین در این مجموعه است. این اثر وقتی تمام شد، بتهوون کاملاً ناشنوا شده بود و برخلاف چهار اثر قبلی، او نتوانست در شب افتتاح آن، نوازندهاش باشد. این کار به فردریش اشنایدر سپرده شد تا در بیست و سوم نوامبر ۱۸۱۱، در اولین اجرای آن در گراندهاوس لایپزیگ، نوازندهاش باشد. هرچند این اثر در آن اجرا چندان مورد استقبال قرار نگرفت؛ اما بعدها بسیار قدر دید و بتهوون به ناشرش اجازه داد تا عنوان «کنسرتوی بزرگ» را برای آن به کار گیرد.
سال ۱۸۰۹ وین در آستانه اشغال توسط ناپلئون بود. خانه بتهوون نزدیک دیوار شهر بود و خلق این اثر بارها با حملات توپخانهای همراه بود که در موومان اول این اثر انعکاس یافته و به روشنی قابل تشخیص است. اما روشن نیست که چرا این اثر در زبان انگلیسی «امپراتور» خوانده میشود؛ چیزی که بتهوون قطعاً نمیتواند از آن خوشحال باشد (در واقع او زمانی که شنید ناپلئون خود را «امپراتور» خوانده، تقدیمنامهاش را به او از روی یکی از سمفونیهایش برداشت).
اما سمفونی نهم داستان متفاوتی دارد. سمفونی هشتم بهتوون در سال ۱۸۱۳ اجرا شد، تا بیش از ده سال بعد خبری از سمفونی نهم نبود. سمفونی نهم در ژانویه ۱۸۲۴ اجرا شد؛ زمانی که بتهوون پنجاه و چهار ساله بود. موسیقیدان بزرگ تنها سه سال بعد درگذشت.
گفته شده که بتهوون تمام ده ماه پیش از ارائه این اثر را روی آن کار کرده، اما برخی معتقدند که او تمام عمرش روی این اثر «عظیم» کار کردهاست؛ اثری که نیاز به چهار تک خوان و گروه کر و همین طور پیانو دارد.
این اثر به سفارش «جامعه فیلارمونیک» لندن نوشته شده که توافق شده بود به بتهوون پنجاه پوند پرداخت کند. بتهوون دیرتر از موعد مقرر این اثر را تکمیل کرد و خود شاهد اولین اجرایش در هفتم ماه مه ۱۸۲۴ در وین بود؛ جایی که قادر نبود صدای فریاد تشویق تماشاگران را بشنود، اما توانست صدها کلاهی که تماشاگران بالا انداختند، را به چشم ببیند.
جامعه فیلارمونیک لندن باید تا پایان سال منتظر میماند تا این اثر را به عنوان سمفونیای که برای جامعه فیلارمونیک لندن نوشته شده، اجرا کند؛ اثر شکوهمند شگفت انگیزی درباره مرگ، ایمان، امید، و فتح و پیروزی.
مشهورترین و بهیادماندنیترین بخش اثر، موومان آخر آن است؛ زمانی که اشعار فردریش شیلر به کلمه Gott (خدا) میرسد و موسیقی بالا میگیرد تا گروه کر ساکت شود و سکوت حکمفرما، تا بعد دوباره گروه کر جان بگیرد تا به نقطه اوج نهایی برسد و یکی از پراجراترین سمفونیهای جهان برای همیشه جاودانه شود و یکی از آشناترین موسیقیهای تاریخ را به مردم جهان هدیه کند تا نزدیک به دو قرن در خلوت خود آن را زمزمه کنند.