در روزهای گذشته انتشار ویدئوی کشف حجاب نیوشا مدبر، بازیگر تعدادی از فیلمها و مجموعههای تلویزیونی سالهای اخیر صدا و سیمای جمهوری اسلامی خبرساز شد.
خانم مدبر در این ویدئو مخالفتش را با حجاب اجباری اعلام میکند و میگوید انتخابش آزادی است.
در کارنامه نیوشا مدبر که هماکنون خارج از ایران اقامت دارد، بازی در مجموعههای تلویزیونی «کیمیا» ساخته جواد ارشاد، «انقلاب زیبا» به کارگردانی بهرنگ توفیقی، «رعد و برق» به کارگردانی بهروز افخمی به چشم میخورد. او همچنین پیش از خروج از ایران مشغول بازی در مجموعه تلویزیونی «آزادی مشروط» به کارگردانی مسعود دهنمکی بود.
خانم مدبر در سینما هم در فیلم «دختر» به کارگردانی رضا میرکریمی و فیلم «دو لکه ابر» به کارگردانی مهرشاد کارخانی بازی کرد و تجربههایی هم از اجرا در تئاتر دارد. گفتوگو با او را درباره بازی در این آثار نمایشی و اقدام اخیرش میخوانید.
Your browser doesn’t support HTML5
چرا به بازیگری علاقهمند شدید؟ تصورتان از بازیگری و دنیای هنری چه بود؟
میخواستم در جامعهام تأثیرگذار باشم. عاشق سینما نبودم. از گرافیک شروع کردم، بعد به افراد شاخههای مختلف هنری نزدیک شدم. در گرافیک هم همینطور بود، عرصه تنگ بود. کمکم توسط برادرم که کار سینما می کرد به سینما نزدیکتر شدم. چند فرصت کوچک پیدا کردم و توانستم وارد شوم.
سختی ورود به هر عرصهای مثل بازیگری و کارگردانی و از این قبیل، به مراتب برای خانمها بیشتر است تا آقایان. تو بازیگری میکنی که از آن لذت ببری اما من هرگز از آن لذت نبردم آنقدر که در این کار بیعدالتی دیدم.
امیدوارم تا قبل از سالخوردگی بتوانم تأثیری در جامعهام بگذارم و عنصر مفیدی باشم.
در بدو ورود به فضاهای هنری و بازیگری با چه چیزی روبهرو شدید؟ در انتخاب کارهایتان مضمون یا معیار خاصی را مدنظر قرار میدادید؟ اصلاً برایتان مهم بود مضامین آثاری که بازی میکنید چیست یا صرفاً بازی در فیلم و سریال و تثبیت در آن فضای هنری برایتان مسئله اصلی بود؟
یک جایی از بدو ورود، من برای خودم مرزبندیهایی کردم. ولی وقتی وارد این عرصه میشوی، میبینی بیش از ۹۵درصد تولیدات سینما و تلویزیونی مربوط به سازمانها و ارگانهاست. آن جاست که با یک دیوار بلند برخورد میکنی و میبینی چیزی برایت بهعنوان حق انتخاب باقی نمیماند. تو مجبوری. تو باید بین منتخبین یکی را انتخاب کنی. یعنی از بین چیزهایی که برایت انتخاب کردهاند مجبور میشوی یکی را انتخاب کنی.
در واقع ما در عرصه بازیگری حق انتخاب داشتیم اما از مجموعهی از پیش تعیین شدهی ارگانها. اینجا از خودت میپرسی من چهکار کنم. برگردم بروم کار گرافیک انجام بدهم؟ میبینی آن هم معضلات خودش را دارد. بهنظرم بدی سینما این است که کار ما را همه میبینند. وگرنه میلیونها آدم هستند که با ارگانهای دولتی کار میکنند و هیچ نشانی از آن نیست.
شما اگر انتخاب بشوید برای یک پروژه سازمانی و نروید، برای همیشه از عرصه هنر حذف میشوید. البته این موضوع به نظرم برای سلبریتیها فرق میکند. چون آنها هم پول دارند، هم قدرت دارند، هم تاثیر دارند و این اتفاق کمتر برای آنها میافتد.
در کارنامهی شما همکاری با چهرههای شناختهشده نزدیک به حکومت جمهوریاسلامی به چشم میخورد، کسانی مثل بهروز افخمی یا مسعود دهنمکی. کار کردن با این آدمها برایتان مسئلهای نبود؟
من یک سؤال از شما دارم آقای غفوریآذر. شما قبل از اینکه من کشف حجاب کنم اصلاً مرا میشناختید؟
فکر نمیکنم این موضوع کمکی به بحث ما بکند.
مسلماً نمیشناختید، من این را مطمئنم. من در این چند کاری که کردم نقشهای کوچکی گرفتم تا کنار گذاشته نشوم. پشت این قضایا خیلی چیزها وجود دارد، تهدید وجود دارد و... شما نمیتوانید یک وقتهایی نه بگویید مگر این که پشتتان یک آقازادهای، نهاد دولتی باشد. من اینجا با شهامت طلب بخشش دارم، از خود واقعیام. از کسانی که مرا جایی دیدهاند که نباید میبودم.
به نظرم آدم باید جرات و شهامت داشته باشد و من اینجا با جرات و شهامت میگویم... بعضی زمانها مجبوری به خاطر ادامه حیات جاهایی قرار بگیری که خودت هم دوست نداری. الان این همه فیلمبردار و صدابردار و طراح لباس که از بهترینهای ما هستند برای ادامه حیات مجبورند در این پروژهها باشند ولی کسی از آنها نمیپرسد چرا، چون در واقع جلوی دوربین نیستند. خب آنها نمیتوانند کار نکنند. چون اگر کار نکنند اسمشان میرود در لیست سیاه. من الان دستیار فیلمبرداری را میشناسم که چهار تا بچه دارد و مجبور است کار کند و قرار نیست کسی او را بازخواست کند که چرا در فلان پروژه بودی.
موضوع حجاب از کجا برایتان مسئله شد و حس کردید باید در اعتراض به حجاب اجباری اقدامی کنید؟
مسئلهی حجاب، یک مسئلهی کاملا شخصی است. حجاب همیشه برایم یک خط قرمز بوده است. کارم، زندگی شخصی من نیست. کارم شغل من است و زندگیام جداست. برای من سال به سال این خط قرمز، قرمزتر شد. این کاری که من کردم واکنش خشم و عصیان من به اتفاقات اخیر زندگیام بود. فکر کردم با این ویدیو میتوانم یک ذره باشم از این اتفاق، چون در واقع در حال حاضر ما در سختترین شرایط روزهای زندگیمان هستیم به نظر من.
و حالا از قضاوتها نگران نیستید؟ به خصوص بعد از انجام این کارتان، یک موضوع در واکنش به اقدامتان بارها گفته شده و آن این است که تا زمان حضورتان در ایران این اقدام را نکردید و پس از خارج از کشور کشف حجاب کردید.
اصلا مگر میشود نگران نبود؟ من اصلا از روزی که به دنیا آمدم نگران به دنیا آمدم. درواقع «نگران» پسوند فامیلی همهی ما شده. اصلا من شدهام نیوشا مدبر نگرانزاده. نگران از رد شدن در کنکور، نگران از رد شدن در مصاحبهی کاری، نگران از بیمهی پدر و مادر سالخورده... اصلاً مگر میشود نگران نبود؟ نه نمیشود.
من خیلی با خودم فکر کردم. چندین ماه فکر کردم، یعنی برگردم بروم هر جا که به من میگویند بازی کنم؟ دیدم نه، واقعاً نمیشود.
وقتی اطرافیانم را دارم میبینم، همسایهام را، بستگانم را، میبینم نشستهاند در فقر و دارند فیلمهای مرا میبینند... یا همسایه من مثلاً محتاج قلم و دفتر است برای مدرسه بچهاش بخرد، من چرا باید بازی کنم؟ این شد که ترجیح دادم قطرهای باشم از این جریان.