شايد تصوير غالبی که از هاليوود و ستارگان آن وجود دارد همچنان همان تصوير پول، شهرت، زيبايی و دنباله روی از سياست های روز آمريکا باشد.
اين داوری به دليل پيشينه تاريخی هاليوود چندان پر بيراه نيست اما رويکردهای تازه در سينمای آمريکا و حتی فيلم هايی که در چند دوره اخير اسکار، نامزد دريافت اين جايزه شده اند؛ اين سئوال را پيش می کشند که آيا ما با تغييراتی در نوع نگاه هاليوود روبرو هستيم؟ تغييراتی که می تواند پيش درآمدی بر تحول نگرش های غالب بر صنعت سينمای آمريکا و ستارگان نامی آن باشد؟
اوج نگاه سياسی – انتقادی در هاليوود را در دوران پس از جنگ ويتنام سراغ داريم. در آن زمان فيلم های انتقادی و مطرح سينماگران مشهوری چون فرانسيس فورد کوپولا و اليور استون در باره اين جنگ ساخته شد.
با اين حال نمی توان از ياد برد که اين فيلم ها تنها پس از پايان يافتن جنگ به نمايش درآمدند. اين نگاه انتقادی به جنگ اما، امروز منتظر نمی ماند که جنگ ها و درگيری های مختلف نظامی پايان يابد.
از سوی ديگر اگر در روزهای تکتازی هاليوود، ستارگان سينما يا کمتر به امور سياسی – اجتماعی می پرداختند و يا فعاليت های آنها در چارچوب سياست های حاکم معنا پيدا می کرد (بگذريم از نمونه های نادری چون مارلون براندوی عاصی)، امروزه ستارگان بسياری با نگاه انتقادی به مسايل می نگرند و از کنار مسايل اجتماعی بی اعتنا نمی گذرند. آنها، يا در راه حفظ محيط زيست تلاش می کنند و يا به امور خيريه می پردازند.
آيا اين رويکردها چهره تازه ای از هاليوود را به ما نشان می دهد؟ يا اين که مقتضيات زمان و گرايش های عمومی جهانی دست اندرکاران صنعت سينمای آمريکا را مجاب به تغييراتی کرده است؟
هاليوود «سبز»؛ هاليوود بيشتر و بيشتر «سبز» می شود!
توليد فيلم های مدافع حفظ محيط زيست در هاليوود فزونی گرفته است. قوانين استوديوهای بزرگ در زمينه رعايت محيط زيست و پيشگامی ستاره های سينما در اين عرصه پديده های تازه و بی سابقه ای در هاليوود هستند.
«يازدهمين ساعت»، فيلم مستندی که از جمعه گذشته بر پرده سينماهای آمريکا رفته و استقبال شايانی نيز از آن شده است؛ لئوناردو دی کاپريو، ستاره هاليوود را به مثابه سرآمد معتبر هواداران محيط زيست در هاليوود مطرح کرده است.
«يازدهمين ساعت» ساخته دو خواهر به نام های ليلا کانرز پترسن و ناديا کانرز، و با توليد لئوناردو دی کاپريو و همکاری کمپانی برادران وارنرز، کنکاشی است در باره خطرهايی که سياره ما را تهديد می کنند. اين فيلم از ميان مصاحبه های مختلف با کارشناسان، دانشمندان، سياستمداران و مسئولان انجمن ها ی گوناگون و با انتخاب تصاوير تکان دهنده و تفسيرهايی با صدای دی کاپريو، خطرهای محيط زيستی را به ما هشدار می دهند.
اين فيلم به دنبال فيلم مستند ال گور، سياستمدار حزب دمکرات، به نام «حقيقتی که می آزارد»، نشانگر توجه بيشتر هاليوود به مسائل محيط زيست و همچنين اهميتی است که سينما در جلب افکار عمومی به اين موضوع دارد.
اکنون در هاليوود هر استوديوی فيلمسازی قوانينی برای خود وضع کرده است و فيلمی ساخته نخواهد شد بدون آن که توليد کننده دقت کند که بر اساس مقدار توليد گاز کربنيک هزينه فيلمبرداری پرداخت می شود. با توليد کم اين گاز، هزينه ها هم تخفيف داده می شوند.
از اين پس در هاليوود مواد و مصالح استفاده شده در گردونه بازتوليد قرار می گيرند و درآمد حاصل از آن ها در اختيار سازمان جهانی Habitat for Humanity، سازمان بشردوستانه ای که از سال ۱۹۷۶ تأسيس شده و برای بی خانمان ها خانه و سرپناه می سازد؛ قرار می گيرد. اين اصول نه فقط در سينما که در تلويزيون نيز رواج می يابد.
شبکه تلويزيونی فاکس اعلام کرد که سريال «۲۴ ساعت» توجه همگان را به پايين آوردن نشر گاز کربنيک جلب خواهد کرد. اين سريال از اين به بعد در باره منابع مصرف انرژی خواهد بود و در سناريوهای بخش های آتی آن به پديده گرمايش غيرمتعارف زمين خواهد پرداخت.
برای حساس کردن افکار عمومی به مشکل حفظ محيط زيست بر سياره ما، ستارگان دنيای هنر به ويژه در آمريکا نقش مهمی ايفا می کنند.
فعالیت ستارگان هالیوود برای نجات سیاره زمین!
در آوريل سال ۲۰۰۶ عکسی از آنی ليبوويتس عکاس منتشر شد. در اين عکس ال گور و جرج کلونی را بر پاهای جوليا رابرتز، که لباس سبز رنگ يک پری را بر تن دارد؛ می بينيم. اين عکس فعاليت متعهدانه ستاره های هاليوود را برای نجات سياره ما نشان می دهد.
جوليا رابرتز در ميان خبرهای پرهياهو، سخنگوی انجمن Earth Biofuels شد؛ انجمنی که ويژه تحقيقات در باره انرژی های جايگزين است. همچنين اين ستاره هاليوود و برنده جايزه اسکار با ۲۰ ميليون دلار هزينه، منبع انرژی تمام محل سکونت خود را انرژی خورشيدی کرده است.
جرج کلونی، بازيگری که همواره منتقد سياست های روز بوده، در زمان شروع بازی در فيلم «سيريانا»، اتومبيلی برای خود خريد که ضد آلودگی هوا است.
تام هنکس، بازيگر مشهور و برنده جايزه اسکار، از تويوتای RAV۴ که اتومبيلی الکتريکی است استفاده می کند.
داريل هانا، بازيگر هاليوود که در مزرعه ای سبز در کلورادو ساکن است؛ از روغن مصرف شده رستوران های اطراف برای سوخت مخزن انرژی خانه خود استفاده می کند.
پيرس بروسنان، جيمزباند سابق، برای ممانعت از مسير خطوط اصلی گاز در ماليبو با انتشار فراخوانی به جمع آوری امضا می پردازد.... فهرست ستارگانی که به حفظ محيط زيست پايبندند طولانی است.
فعاليت های اين چنينی، پرده بر تحقيقات اخير دانشگاه معروف لس آنجلس (UCLA) می کشد. در اين تحقيقات که ماه نوامبر گذشته صورت گرفت مطالعاتی در باره آلودگی هوا انجام شد که طی آن اعلام گرديد صنعت سينما و تلويزيون پس از صنعت نفت، دومين آلوده کننده هوا در کاليفرنيا است.
هاليوود ضد جنگ
در کنار مسایل محيط زيست، اين روزها توليد فيلم های گوناگون در باره جنگ نشان می دهد که هاليوود بيش از هر زمانی متاثر از مسایل سياسی روز است.
هاليوود در تدارک روانه کردن چندين فيلم با موضوعاتی بر اساس «جنگ عليه تروريسم» به سالن های تاريک سينماها است.
چنين رويکرد بی سابقه ای به طور مستقيم از افکار عمومی ای است که «جنبه های منفی دخالت های نظامی ارتش آمريکا در خاورميانه» را برجسته می کنند.
در حالی که همچنان عداوت های مولود حمله تروريستی ۱۱ سپتامبر در هفتمين سالگرد آن در سالن های سينما به نمايش درمی آيند؛ فيلم In the valley of Elah (در دره الاه) با داستان قتل يک آمريکايی بازگشته از عراق در ماه سپتامبر به روی پرده سينماها می رود.
فيلم، امضای پل هگيس، برنده دو اسکار بهترين فيلم و بهترين فيلمنامه اصلی برای فيلم «تصادف» در سال ۲۰۰۶ را پای خود دارد.
به اعتقاد هگيس در بخشی از هاليوود گونه ای سينما در حال شکل گيری است و در همين گونه، فيلم های زيادی در رابطه با واقعه ۱۱ سپتامبر در سال گذشته توليد شدند. از جمله فيلم های World Trade Center، فيلمی از اليور استون و Vol ۹۳ (پرواز ۹۳) از پل گرين گراس که بر اساس داستان واقعی چهارمين هواپيمايی که قصد داشت در روز ۱۱ سپتامبر کاخ سفيد را هدف خود قرار دهد، ساخته شده است.
پريشانی و تشويش ناشی از جنگ موضوع مرکزی فيلم Grace is gone (فضل رفته) ساخته جيمز سی. استوروس را شکل می دهد. فيلمی که در آخرين جشنواره ساندنس آمريکا با استقبال بی نظيری مواجه شد.
اين فيلم حکايت يک مرد آمريکايی است (با بازی جان کاساک) که همسر سربازش در عراق کشته شده است.
کاساک می گويد: «فکر می کنم برای مردم جالب باشد داستانی با ارزش های انسانی را در رابطه با اين جنگ ببينند.» اين فيلم در واقع واکنشی نسبت به «سانسور» پنتاگون برای نمايش ندادن تصاوير سربازان بازگشته از عراق است.
نام های بزرگ سينما نيز بخشی از اين رويکرد را تشکيل می دهند.
بر اساس فيلمنامه ای سياسی و نظامی در باره ۱۱ سپتامبر، فيلم Lions for Lambs (شيرها برای بره ها) کار رابرت ردفورد با بازی خود وی، تام کروز و مريل استريپ ساخته می شود.
ريس وايترسپون، ستاره ديگر هاليوود، که در سال ۲۰۰۶ اسکار بهترين بازيگر زن را دريافت کرد در فيلمی به نام Rendition نقش همسر يک شيميدان مصری را ايفا خواهد کرد که مخفيانه توسط سی. آی. ای ربوده می شود.
به اين سری از فيلم ها بايد The Kingdom (سلطنت) با بازی جمی فوکس، برنده جايزه اسکار در سال ۲۰۰۴، در باره يک عمليات تروريستی عليه آمريکا و Redacted ساخته برايان دی پالمای معروف در باره جنگ عراق را افزود. اين مجموعه در سال ۲۰۰۸ ميلادی با فيلم های Stop loss، داستان يک جنگجوی قديمی که بازگشت به عراق را رد می کند و The hurt locker، فيلم جنگی ای که در اردن و کويت فيلمبرداری شده است، ادامه می يابد.
زمان مناسب برای ساختن فیلم های ضد جنگ
دارل وست
به نظر دارل وست، استاد علوم سياسی در دانشگاه براون در «رود ايسلند» شرق آمريکا؛ گسترش ساخت چنين فيلم هايی که در مجموع نگاهی انتقادی به جنگ دارند، نتيجه بازتاب عدم استقبال امروزی مردم از درگيری های نظامی ايالات متحده است.
دارل وست به خبرگزاری فرانسه می گويد: «هاليوود می تواند چنين فيلم هايی را بسازد بی آن که از زيان آن نگران باشد. هميشه اين خطر وجود دارد که در زمان وقوع يک درگيری نظامی يا جنگ، ساختن فيلم ضد جنگ، تماشاگران محدودی را به سالن های سينما بکشاند. اما اکنون که دو سوم آمريکايی ها معتقدند آغاز جنگ در عراق يک اشتباه بود، زمان مناسبی برای توليد اين گونه فيلم ها است.»
مارک بول، نويسنده فيلمنامه و کارگردان The hurt locker که داستانی در باره يک گروه خنثی کننده مين های جنگی در ارتش آمريکا در بغداد را جلوی دوربين خواهد برد، بر اين نظر است که يک فيلم می تواند دورنمايی از جنگ را نشان دهد که توسط رسانه های عمومی به آن پرداخته نمی شود.
مارک بول در گفتگوی خود با «هاليوود رپورتر» می گويد: «ما می خواهيم شيوه زندگی سربازان را نشان دهيم؛ چيزی که در شبکه سی. ان. ان ديده نمی شود.»
جنگ ويتنام الهام گر فيلمنامه های ماندگاری چون «اينک آخرالزمان» (کوپولا)، «شکارچی گوزن» (مايکل چيمينو) و «جوخه» (اليور استون) بود اما اين فيلم ها زمانی به نمايش درآمدند که جنگ به پايان رسيده بود.
مارک بول در اين رابطه ادامه می دهد: «برای من که از دنيای روزنامه نگاری می آيم، ديدن فيلمی در باره جنگ، در حالی که هنوز آن جنگ خاتمه نيافته بسيار هيجان آور است.»
لو هريس، سردبير سايت سينمايی موويز دات کام نيز در اظهار نظری می گويد: «امروزه هاليوود بيشتر سياسی شده و کمتر از بيان عقيده و نظر خود هراس دارد.» به علاوه به نظر وی «در زمان حاضر افراد بيشتری وجود دارند که از ادامه جنگ خشمگين هستند اما با اين حال جنگ ادامه دارد.»
در مورد موفقيت اين گونه فيلم ها بايد ديد که توانايی جذب تماشگران را دارند يا خير. لو هريس در اين باره پيش بينی می کند: «اگر فيلمی تماشاگران را با پيام های سياسی زير ضرب بگيرد مردم به ديدن آن نخواهند رفت.»
در هر حال چه تماشاگران از اين فيلم ها استقبال کنند و چه نه، توليد انبوه آن ها نشان از اهميت مسائل سياسی روز در هاليوود دارد.
آيا ما با دوران جديدی در هاليوود مواجهيم و يا اين نمونه ها تنها پاسخگويی به نياز فکری امروزين مخاطبين هنر هفتم است؟
منابع:
روزنامه لوموند، خبرگزاری فرانسه