مذاکره با شیطان بزرگ: گزارش زلمای خلیل‌زاد از گفتگوی پنهانی با ایران

اشارات هزار باره آیت الله خامنه‌ای در دشمن دانستن امریکا بر کسی پوشیده نیست. او تا آنجا پیش رفت که گفت: «کسانی که دم از مذاکره با امریکا می‌زنند، یا از الفبای سیاست چیزی نمی‌دانند، یا الفبای غیرت را بلد نیستند».

با تغییر موضع آیت الله خامنه‌ای در پرونده هسته‌ای نیز هنگامی او راه را برای مذاکره با امریکا گشود از آغاز تاکنون تاکید کرده که این مذاکرات فقط و فقط منحصر به بحث هسته‌ای است. اگرچه گمان قوی وجود دارد ولی شواهد متقنی در دست نیست که در خلال صد‌ها ساعت مذاکره فشرده هسته‌ای آیا مذاکرات به فرا‌تر از مسائل هسته‌ای نیز منتهی شده یا نه ولی دست کم اینک کتابی در شُرف نشر است که گزارش مبسوطی از مذاکرات پنهانی جمهوری اسلامی با «شیطان بزرگ» را به هنگام حمله امریکا برای برکناری صدام حسین روایت می‌کند.

این کتاب با نام نماینده ویژه (THE ENVOY) خاطرات زالمای خلیل‌زاد دیپلمات ارشد امریکایی است که رسماً از مذاکرات پنهانی و طولانی مدت خود با محمدجواد ظریف، سفیر وقت ایران در نیویورک، پیش و پس از حمله امریکا به صدام حسین گزارش داده است. نیویورک تایمز بخش‌هایی از این خاطرت را منتشر ساخته که به نوبه خود حاوی نکات جالبی است.

مهم‌ترین نکته همین که در عین مخالفت‌های آیت الله خامنه‌ای برای هرگونه مذاکراتی با امریکا، مذاکرات طولانی و صد البته پنهانی بین ایران و امریکا (شیطان بزرگ!) قبل و بعد از حمله امریکا به صدام جریان داشت.

این مدعا که این مذاکرات بدون اطلاع رهبر جمهوری اسلامی صورت گرفته باشد، قویاً مردود است چرا که به گفته خلیل زاد این مذاکرات با تهران برای آن آغاز شد که امریکا تضمین‌های کافی از پدافند هوایی ایران دریافت کند تا در صورت ورود جنگنده‌های امریکایی به فضای ایران از شلیک به آن خودداری شود. به گفته خلیل زاد، جمهوری اسلامی این تضمین را به امریکا داد. اعطای چنین تضمینی به امریکا بدون موافقت آیت الله خامنه‌ای، فرمانده کل نیروهای مسلح، نامتصور است.

جالب اینکه به ادعای خلیل زاد این گفتگو‌ها حتی پس از سقوط صدام حسین نیز ادامه داشت. او می‌افزاید که یکی از دستور مذاکرات با طرف ایرانی این بود که تهران با بهره بردن از نفوذ خود در رهبران شیعه عراقیِ متمایل به تهران آنان را برای تشکیل دولت عراق پس از صدام تشویق کند.

اینک آنچه پس از یک دهه از آن مذاکرات از نظر خلیل زاد مهم و قابل تأسف است اینکه در ارزیابی او اگر امریکا «تعامل دیپلماتیک» با تهران را ادامه می‌داد، می‌توانست رفتار تهران را «تغییر» دهد.

خلیل زاد اگرچه اشاره‌ای به سیاست خارجی اوباما با ایران مبتنی بر قدرت هوشمند (Smart Power) و موسوم به تعامل جدید (New Engagement) نمی‌کند، ولی آشکارا از این روش حمایت می‌کند و می‌نویسد: «متقاعدم که اگر ما [به جای قطع گفتگو‌ها با تهران] تعامل دیپلماتیک را با برخی اقدامات قهری ترکیب می‌کردیم، می‌توانستیمم رفتار ایران را تغییر دهیم».

موضوع قطع گفتگو‌ها با تهران که خلیل زاد از بابت آن اظهار تاسف می‌کند، اشاره‌ای است به گنجاندن ایران توسط جرج دبلیو بوش در «محور شرارت» پس از آنکه تهران همکاری‌های چشمگیری با واشنگتن برای سرنگونی طالبان در افغانستان کرد.

اساساً خلیل زاد مهم‌ترین وظیفه خود را در مذاکرات با ظریف، ارزیابی این نکته توصیف می‌کند که امریکا می‌خواست از ضریب همکاری ایران با امریکا برای سرنگونی صدام آگاه شود.

شاید یکی از جالب‌ترین فراز خاطرات خلیل زاد در مذاکراتش با ظریف، عدم تفاهم دو طرف در موضوع تروریسم باشد که خود نشان دهنده وسعت حوزه مذاکراتی است که میان دو دیپلمات در جریان بود. او می‌گوید در بحث مبارزه با تروریسم ظریف از او خواست که امریکا سران سازمان مجاهدین خلق را با مقامات ارشد القاعده از جمله پسر بن لادن که در ایران بسر می‌بردند، معاوضه کند. به گفته خلیل زاد این درخواست از سوی واشنگتن رد شد و در نتیجه باب مذاکرات با ایران نیز مسدود شد تا زمانی که وی در سال ۲۰۰۵ به عنوان سفیر امریکا در بغداد منصوب شد.

وی می‌نویسد که در این زمان از طرف عراقی‌ها، عبدالعزیز حکیم به آیت الله خامنه‌ای اصرار کرد که باب گفتگو با امریکا را بگشاید که مورد قبول قرار گرفت و در نتیجه تیمی مرکب از وزیر خارجه و دستگاه‌های امنیتی از طرف ایران و خود او از طرف امریکا برای مذاکرات در بغداد تعیین گردیدند.

از نظر خلیل زاد مشکلی که رخ داد این بود که او موظف بود فقط در محدوده مسائل عراق با طرف ایرانی گفتگو کند در حالی که طرف ایرانی حوزه وسیعی از موضوعات گوناگون را در دستور مذاکرات داشت. خلیل زاد می‌نویسد که به دلایلی که برایش روشن نیست مذاکرات در دقیقه آخر به دستور واشنگتن لغو شد.

لغو این دیدار که به گفته خلیل زاد و به نقل از حکیم، ناخرسندی آیت الله خامنه‌ای را در پی داشت، به تشخیص شورای امنیت ملی امریکا موجب شد ایران برای هدف قرار دادن نیروهای امریکایی، تجهیزات انفجاری پیشرفته‌ای در اختیار شیعیان عراق قرار دهد و در نتیجه هرگونه مذاکره‌ای را بی‌فائده ساخت.

خلیل زاد می‌نویسد در این شرایط و در سه ماه مانده به پایان ماموریتش در بغداد به واشنگتن توصیه کرد که اقدامات سخت تری را به موازات دیپلماسی علیه ایران بکار ببندد که در نتیجهٔ این توصیه، ممنوعیت سفر برخی مقامات قدس برای سفر به عراق در دسامبر ۲۰۰۶ اعمال شد.

نتیجه: نیویورک تایمز می‌نویسد که به رغم تماس با وزات خارجه ایران، تاکنون هیچ موضع گیری از سوی ظریف نسبت به اظهارات خلیل زاد دریافت نکرده است.

به زعم نویسنده این مقاله، اگرچه دیپلماسی پنهانی همواره بخشی از دیپلماسی هر کشوری است ولی اگر اظهارات خلیل زاد مبنی بر موافقت آیت الله خامنه‌ای برای گشودن مذاکرات با امریکا درست باشد، دست کم یک نکته محرز می‌شود و آن اینکه جمهوری اسلامی نمی‌تواند مدعی باشد «امریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند».

اگر نبود نگرانی از اقدامات امریکا، چرا آیت الله خامنه‌ای همکاری با امریکا برای حمله به طالبان و صدام حسین را پذیرفت؟

در عین حال که این خاطرات موید این است که سیاست اعمالی آیت الله خامنه‌ای برای گفتگو با امریکا خلاف سیاست اعلامی جمهوری اسلامی است که می‌گوید امریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، خاطرات خلیل زاد در عین حال موید این نکته است که دولت امریکا هرگر نتوانسته نقش ایران را در معادلات منطقه نادیده بگیرد و ناگزیر به گشودن مذاکرات با ایران بوده و هست.

——————————————

یادداشت‌ها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاه رادیوفردا