تفاهم يا توافق اتمی جمهوری اسلامی با ۵+۱ موجی از شادی و نيز تشکر از دولت روحانی و دستگاه ديپلماسی وی، و به طور مشخص محمدجواد ظريف، وزير خارجه ايجاد کرد. نقش ديپلمات کاربلد و برجسته جمهوری اسلامی و همکاران وی در حصول توافق اخير ـ صرفنظر از داوری در مورد محتوای تفاهم اوليه ـ مفروض و غيرقابل انکار است.چنانکه جايگاه رييس دولت اعتدال گرا در پيگيری گفت وگوها با طرف های غربی و به خصوص ايالات متحده. اما چرا کسی از نقش رهبر جمهوری اسلامی در رويداد تاريخی اخير نمي گويد؟
ديپلماسی در رژيم مبتنی بر ولايت فقيه
در جمهوری اسلامی راه های ختم شده به رهبر نظام کم نيستند. و بعيد است کسی اين نکته را منکر شود که در حوزه ديپلماسی و آن هم در عرصه بسيار مهمی چون انرژی اتمی و گفت وگو با غرب ـ به ويژه آمريکا ـ اين شخص اول نظام است که هادی و تصميمگير نهايی و اصلی محسوب مي شود.
رهبر جمهوری اسلامی در متن کانون مرکزی قدرت، در مشورت با همراهان نظامی ـ امنيتی و نيز محافظه کاران عملگرای گرداگرد خود، فرمان اقدام راهبردی را صادر ميکند يا پروژه ای را منتفی ميسازد.
آيت الله خامنه ای در سالهای اخير و به خصوص پس از دوران اصلاحات (رييس جمهوری سيدمحمد خاتمی از دوم خرداد ۱۳۷۶)، به گونه ای تمام قد در حوزه سياست خارجی، وارد شد و به شکلی فزاينده ايفای نقش کرد. چنانکه نقش رهبر جمهوری اسلامی در عدم نزديکی و گفت وگوی تهران ـ واشنگتن در دوران رياست جمهوری خاتمی و کلينتون غيرقابل انکار است. يا در تغيير روند تعامل با غرب در موضوع انرژی اتمی، رأس هرم نظام سياسی رويکردی مشابه احمدي نژاد پيشه کرد.
شکل گيری مذاکره پس از روی کار آمدن اوباما در آمريکا نيز از دوران رياست جمهوری روحانی آغاز نشد. هسته اصلی قدرت با ارزيابی پيامدهای منفی و مخرب تحريم ها بر اقتصاد، از همان ماه های آخر دولت دوم احمدي نژاد سمت وسويی جديد را تعريف کرد و پی گرفت. چنانکه علي اکبر صالحی، وزير خارجه دولت احمدي نژاد و رييس سازمان انرژی اتمی به صراحت آن را مورد اشاره قرار داده است.
اين روند با پيروزی روحانی و نشستن ظريف بر صدر دستگاه ديپلماسی، دوران جديدی را آغاز کرد و با سرعت و عمق بيشتری طی شد. به ويژه که در شعارها و برنامه های روحانی و نيز سمت و سوی حاميان انتخاباتی وی، رويکرد تعامل گرا محسوس بود. موج اجتماعی پيگير مصالحه و توافق، در کنار همسويی محافظه کاران ميانه رو و عملگرا با ديپلماسی مطلوب دولت اعتدال، خيال رهبر جمهوری اسلامی را از تعقيب سياست جديد آسوده تر ميساخت.
جايگاه خاص رهبر در مذاکره
اظهارنظرهای متعدد رأس هرم نظام سياسی در موضوع انرژی اتمی و گفت وگو با آمريکا خود يکی از مولفه های اثرگزار بر روند مذاکرات و فرآيند طی شده در ماه های گذشته (پس از پيروزی حسن روحانی در انتخابات ۱۳۹۲) بوده است.
آيت الله خامنه ای هرچند مکرر و موکد نسبت به رفتار سياسی غرب ـ به ويژه واشنگتن ـ ابراز بي اعتمادی کرده اما همزمان پشت ظريف و همراهان وی در دستگاه ديپلماسی ايستاده و از رويکرد مصالحه جوی دولت اعتدال حمايت کرده است. وی حتی در سخنرانی مهم نوروزی خود (ابتدای سال ۱۳۹۴) به تاکيد گفت که در ايران «هيچکس» با مذاکره مخالف نيست. وی همچنين در سخنی مهم که بر روند گفت وگو با ۵+۱ تأثيری غيرقابل نفی داشت، تصريح کرد که «رفع تحريم ها بايد بدون هيچ فاصله ای در هنگام رسيدن به توافق انجام شود.» او افزود: «اينکه آمريکايي ها تکرار ميکنند ما با ايران قرارداد ميبنديم بعد نگاه ميکنيم اگر عمل کردند تحريم ها را برمی داريم ما اين را قبول نداريم.... اين خدعه آمريکايی است.» ملاحظه ای مهم که در بهمن سال پيش نيز به شکلی ديگر ابراز شده بود: «اگر توافق ميکنند، درباره کليات و جزئيات در يک جلسه واحد تصميم بگيرند.»
با تمام اينها، وی حمايت صريح از رويکرد گفت وگو محور و تعاملی ظريف و همکارانش را وا ننهاد. چنانکه ـ به عنوان يک نمونه ـ اسفندماه گذشته و در ديدار با خبرگان رهبری، گروه مذاکره کننده منتخب رييس جمهور را افرادی «امين، دلسوز و خوب» خواند که «تلاش مي کنند و واقعا مورد قبولند».
بديهی است اگر روحانی و در سطحی مشخصتر، گروه مذاکره کننده (ظريف و همکاران) خود را مستظهر به پشتيبانی رهبر جمهوری اسلامی نميدانستند، امکان تعميق و تداوم مذاکرات و تفاهم و توافق با ۵+۱ را نداشتند.
پيروزی يا شکست رهبری
صرفنظر از داوری در مورد کيفيت تفاهم (پيروزی يا شکست) و مفاد آن، اين تنها دولت روحانی و دستگاه ديپلماسی ظريف نيست که عهده دار ماجرا بوده است. رهبر جمهوری اسلامی اگر سهمی بيش از آنان نداشته باشد، در اين تفاهم (مستقل از کاميابی يا ناکامی در آن) شريکی متفاوت و ويژه است.
از نظر قريب به اتفاق دغدغه داران منافع ملی و اکثريت صلح طلب ايران نيل به تفاهم اوليه، شوق آفرين و شاديب خش و توفيقی مهم است؛ چرا که از تداوم زيان غيرقابل محاسبه به کشور جلوگيری ميکند، و از احتمال منازعه و تهديد خارجی مي کاهد. از همين زاويه، نبايد نقش واقع بينی و اراده رأس هرم نظام سياسی برای حصول تفاهم را ناديده گرفت. برکنار از اينکه انگيزه های شخص اول نظام برای مذاکره و نيل توافق چه بوده و چيست، واقعيت اين است که وی نقشی متمايز و غيرقابل انکار در تحقق و تداوم و توفيق گفت وگوها تاکنون داشته است.
اينگونه، چه کسانی که از تفاهم خرسند هستند و چه کسانی که ناخرسند، بايد بخش مهمی از شادی يا نارضايتی خود را متوجه رهبری نظام کنند. راضي ها بايد از نفر اول نظام سياسی به خاطر حمايت از روند منتج به تفاهم قدردانی و او را تشويق به تعقيب اين رويکرد کنند؛ و ناخرسندها بايد از شخص نخست نظام به خاطر تن دادن به اين تفاهم و تعقيب آن، گلايه مند باشند و خواستار تغيير نگاه رهبری شوند.
طرفه آنکه نه در سوی شادمان ها و راضيان از تفاهم، و نه در سمت ناراضيان و برآشفتگان از تفاهم، کسی نگاهی به آيت الله خامنهای نمي اندازد و از نقش موثر وی ـ چه در وجه سلبی و چه در وجه ايجابی ـ نمي گويد.
شخص اولی که مفقود مي شود
موافقان تفاهم و اکثريت جامعه شادمان از تفاهم، رابطه همدلانه ای با رهبر جمهوری اسلامی ندارند. اينان، روحانی و ظريف را بخش متفاوتی از حاکميت سياسی مي بينند. طيفی که ـ به باور بخش مهمی از خرسندها ـ توانسته اند رويکرد خود را به رهبری بقبولانند، و يا بي حضور آنان، شانس اين توفيق به ميزان زيادی کاهش مييافت.
مستقل از اين، اکثريت راضی از تفاهم در جامعه، رهبر جمهوری اسلامی و همراهان نظامی ـ امنيتی وی را در تحميل هزينه های اقتصادی ـ سياسی به کشور، مقصر اصلی ميدانند. از همين زاويه، تمايلی به تجليل و تقدير از ايشان ـ چنانکه به تمجيد ظريف و روحانی برخاسته اند ـ ندارند.
افزون بر اين، در وضع امنيتی مستقر بر کشور و فضای توام با سرکوب و ارعاب و خشونت، اساسا امکان پرسش مستقيم از شخص اول رژيم و انتقاد از وی درباره پيشينه و فرجام هزينه کرد نجومی در حوزه انرژی هسته ای، و عواقب اقتصادی ـ اجتماعی مترتب بر آن (به ويژه پس از تحريمها) موجود نيست. يا به بيانی ديگر، تنها لايه نازکی از کنشگران سياسی جسارت ايندست پرسشگري ها و انتقادها را دارند.
در سوی ديگر، ناراضيان از تفاهم و معترضان به مصالحه نيز چنان ذوب در ولايت مطلقه فقيه هستند يا شأن رأس هرم نظام سياسی را از عقب نشينی و امتيازدهی مبرا مي دانند که هرگز پا به حوزهی خرده گيری از رهبری نظام و نقد وی نمي گذارند.
از منظر منتقدان تفاهم، اين روحانی و ظريف هستند که با رويکردی اشتباه و ضدنظام، فريب غرب ـ و به خصوص آمريکا ـ را خورده اند يا فريفته برخی وعدهها شده اند، و با وجود عدم خوشبينی آيت الله خامنه ای به مذاکره، و بي اعتمادی وی به طرفهای غربی، رهبری نظام را به هزار حيله، تاکنون همراه ساخته اند.
رهبری که سياستمدارانه بازی مي کند
در اين ميان، رهبر جمهوری اسلامی همچون ربع قرن گذشته، سياستمدارانه ايفای نقش ميکند. او گاه در ميانه مذاکره، با تندی يا با بي ميلی نسبت به مذاکره سخن مي گويد و طرف مقابل را وادار به کاستن از مطالباتش يا امتيازده به جمهوری اسلامی مي کند. گاه از بي اعتمادی به طرف غربی ـ به ويژه واشنگتن ـ مي گويد و مسئوليت فرجام مذاکره را ـ در صورت منفی شدن ـ به عهده دولت اعتدال و تيم مذاکره مي گذارد. زمانی تاکيد ميکند که هيچ مخالفتی با مذاکره ندارد و تنها به زورگويی و باج خواهی معترض است. هنگامی ديگر، فهرستی از امتيازهای اعطا شده به ۵+۱ را بي پروا برمي شمارد و «نرمش قهرمانانه» توصيف مي کند و نشانی از «منطق» جمهوری اسلامی مي خواند. زمانی طرف مقابل را به تحريم متقابل (بهطور مشخص گاز و نفت) تهديد مي کند.
وقتی ديگر از «توافق خوب» مي گويد و ترجيح «توافق نکردن» به «توافق بد» را تبيين ميکند. و در کنار اينها، حتی پذيرش قطعنامه ۵۹۸ و خاتمه جنگ هشت ساله را شاهد مي آورد و از «منطقی بودن» رفتار سياسی حاکميت در جمهوری اسلامی مي گويد.
اين همه، بخشی از شواهدی هستند که بازيگری موثر آيت الله خامنهای از پشت تريبون رسمی و علنی رهبر جمهوری اسلامی و عاليترين مقام سياسی نظام را مستند مي کند. و اينها مستقل از دخالت وی در روندهای تصميم گيری پس پشت پرده سياست و در کانون مرکزی قدرت است.
در متن اين جمله، رهبر جمهوری اسلامی درنهايت رژيم اقتدارگرايی را تثبيت و بازتوليد ميکند که مبتنی است بر ولايت مطلقه فقيه، و در فاصله ای بعيد با لوازم و استانداردهای دموکراسی (از مطبوعات آزاد و مستقل گرفته تا احزاب و سنديکاهای فعال، و از انتخابات آزاد و سالم گرفته تا قوه قضاييه بيطرف و منصف).
آيت الله خامنه ای هوشمندانه نظام اقتدارگرای متکی به شخص ولی فقيه را تداوم مي بخشد، بي آنکه در برابر هزينه های مادی و انسانی تحميل شده به کشور ـ به ويژه مرتبط با موضوع انرژی هسته ای ـ پاسخگو باشد.
حال آنکه او درهرحال نخستين مسئول و عاليترين مقام مرتبط با پروندهای چنين مهم است. اگر شريک و همراه تفاهم است بايد از سوی موافقان توافق به تداوم و تعميق رويکرد تعاملی و صلحجويانه تشويق شود، و نيز ترغيب شود که مصالحه ای مشابه را در داخل کشور پی گيرد و به باز شدن فضای سياسی ياری رساند؛ و اگر موافق تفاهم اخير نيست او بايد از سوی منتقدان در مورد دلايل هزينه کرد نجومی بي حاصل پيشين در حوزه انرژی اتمی پاسخگو باشد، و به علت جايگاهش در نظام، به خاطر امتيازهايی که تهران به غرب داده، توضيح دهد.
موافقان و مخالفان اما ـ هر دو ـ به شکلی آگاهانه، رهبر جمهوری اسلامی را ناديده مي گيرند و مي کوشند از کنار نقش منحصر به فرد و تعيين کننده وی گذر کنند.