رژيم های بحرين و ايران: دو روی يک سکه

تظاهرات اعتراضی در بحرین

يکم- گفتمان سازی ايران: «گفتمان مسلط» دهه چهل و پنجاه ايران و انقلاب ۱۳۵۷ ، گفتمانی ضد مدرنيته/ضد غرب بود.اين گفتمان از دو آبشخور نظريه «امپرياليسم» لنين و کاريکاتوری از «متافيزيک» هايدگر تغذيه می کرد. شاه ژاندارم آمريکا در منطقه بود.اين گفتمان عينکی به افراد می داد که در جهان خارج به دنبال ايده های امپرياليستی (ليبراليسم، حقوق بشر، و...) و مزدوران امپرياليسم بگردند.انقلاب که پيروز شد و کار رژيم شاه و زمامدارانش تمام گرديد،نوبت به افراد و گروه های جديد شد که جانشين شاه گردند. بدين ترتيب بود که مهدی بازرگان و دولتش،«ليبرال» و «جاده‌صاف‌کن امپرياليسم» قلمداد شدند. «ليبراليسم» را در ايران حزب توده به بدترين دشنام تبديل کرد.

آيت الله خمينی به نحو احسن از اين گفتمان برای حذف مخالفان استفاده کرد.هر ايده ای که قرار بود نابود شود، «غربی/ آمريکايی» به شمار می رفت. هر فرد/گروهی که در نوبت حذف قرار می گرفت،ابتدا «آمريکايی» قلمداد می شد، تا بعد به راحتی کارش ساخته شود. به عنوان مثال، وقتی «انقلاب فرهنگی» در دستور کار قرار گرفت، دانشگاه ها و اساتيد آن را «غرب‌زده» و «وابسته» خواند تا تعطيلی دانشگاه ها و اخراج استادان و دانشجويان موجه شود.

نوبت که به آيت الله خامنه ای رسيد، گفتمانی برساخت که مفهوم «دشمن»، اساس/مرکز/محور آن را تشکيل می دهد.هر چه را که او نسپندد، کار دشمن است. اين گونه بود که مطبوعات دوران اصلاحات را «پايگاه دشمن» به شمار آورد. روشنفکران را هم به عوامل «تهاجم فرهنگی» غرب تبديل کرد.همه فعاليت های فرهنگی را بخشی از «شبيخون فرهنگی» غرب قلمداد کرد.مدعی شد که آمريکا يک «انقلاب مخملی» تمام عيار عليه نظام جمهوری اسلامی به راه انداخته است. حرکت اعتراضی پس از انتخابات رياست جمهوری را هم «فتنه» خواند که رهبری اش در دست دولت آمريکاست و داخلی ها (مردم معترض و چهره های شاخص) فريب خوردگان بازيچه زمامداران آن کشورند. در سخنرانی ۱۹/۱۰/۸۹ گفت: «در همين فتنه سال ۸۸ دست قدرت الهی بود؛ مردم بيدار شدند، مردم وارد صحنه شدند و يک حرکت عظيم را خنثی کردند.هنوز خيلی جا وجود دارد برای تحليل و تبيين و روشن کردن زوايا و ابعاد اين فتنه‌ای که دشمن طراحی کرده بود. دشمن محاسبات خيلی دقيقی کرده بود؛ منتها خوب، محاسباتش غلط از آب درآمد؛ ملت ايران را نشناخته بود. دشمن در پشت صحنه، همه‌ی چيزها را مشاهده کرده بود. اين کسانی که شما بهشان می گویيد سران فتنه [موسوی و کروبی]، کسانی بودند که دشمن اينها را هل داد وسط صحنه. البته گناه کردند. نبايستی انسان بازيچه‌ دشمن شود؛ بايد فوراً قضيه را بفهمد. اگر اول غفلتی کرده است، وسط کار وقتی فهميد، بلافاصله بايستی راه را عوض کند. خوب، نکردند.

عامل اصلی ديگرانی بودند که طراحی کرده بودند، به خيال خودشان محاسبه کرده بودند. به گمان آنها بساط جمهوری اسلامی بنا بود جمع شود؛ نه فقط حقيقت دين، حتّی شعارهای دينی هم باقی نمانَد؛ برنامه اين بود. طراحی اين بود که اگر توانستند قاعده‌ی دولت را به شکل مطلوبِ خودشان بچينند، که بعد از آن، راه حرکتشان روشن بود که چه کار می کردند؛ اگر هم قاعده‌ی حکومت و دولت طبق ميل آنها چيده نشد و برايشان ممکن نشد، کشور را به آشوب بکشانند؛ با خيال خودشان - من يک وقتی گفتم - کاريکاتور انقلاب اسلامی را درست کنند؛ مثل سايه‌هائی که حرکت يک قهرمان را تقليد ميکنند، ادای قهرمانها را، ادای انقلاب را در بياورند؛ برنامه‌شان اين بود. ملت ايران توی دهن اينها زد و بساط اينها را جمع کرد.»[۱]

علی خامنه ای در سخنرانی روز اول فروردين ۱۳۹۰ در مشهد،همين رويکرد را دنبال کرد و حرکت اعتراضی پس از انتخابات را نتيجه «ترفند» دولت آمريکا خواند که می خواهد از طريق «شبيه‌سازی» ايران با مصر و تونس،چنان حرکتی ر ا در ايران بازتوليد کند. می گويد:«آنها [آمريکا] تلاش کردند تا با استفاده از عوامل فرومايه و گرفتار هواهای نفسانی، کاريکاتور مضحکی درايران بوجود آورند که ملت ايران به دهان آنها زد و اين ترفند هم شکست خورد...

[اوباما] می‌گويد مردمِ در ميدان آزادی تهران، همان مردمِ مصر در ميدان التحرير هستند، در حالی که مردم هر سال در ۲۲ بهمن در ميدان آزادی تهران جمع می‌شوند و شعار اصلی آنها هم مرگ بر آمريکا است»[۲].

برساختن يک دشمن خارجی و انداختن مسئوليت همه مسائل و مشکلات کشور/نظام سياسی به گردن آن،اساس اين گفتمان است.اين پيش انگاشتی است که با آن ، همه حرکات اعتراضی داخلی تبيين می شود. يعنی به اين مسأله محوری که آدميان در جوامع مختلف بر سر منابع کمياب قدرت،ثروت،معرفت و منزلت درگير و در حال نزاع اند،هيچ اشاره ای نمی شود ، به زمينه ها و ساختارهای نابرابری که نزاع ها را شکل می دهند،توجه نمی شود و آگاهانه سعی می شود تا هيچ کس آنها را نبيند.

اگر دولتمردان خارجی به نقض سيستماتيک حقوق بشر در ايران اعتراض کنند،آن را نه تنها «دخالت در امور داخلی ايران»، که دليل «وابستگی» مخالفان معترض داخلی به شمار می آورند.چند بيانيه يا اظهار نظر درباره ی نقض حقوق بشر را علم کرده و آنها را مهمترين سند دخالت و بازيچه بودن مخالفان جلوه می دهند.

دوم- التزام عملی بحرين به گفتمان خامنه ای:حرکت اعتراضی بحرين معلول علل عديده ای است. تبيين اين حرکت، موضوع نوشتار کنونی نيست.محل نزاع،استفاده رژيم بحرين از گفتمانی است که سلطان علی خامنه ای برساخته است.اگر اين گفتمان قابل دفاع باشد، نبايد استفاده سلطان بحرين از آن، ناپذيرفتنی باشد.

حمدبن عيسی آل خليفه، پادشاه بحرين، خطاب به ارتش اين کشور در تحليل حرکت اعتراضی مردم آن کشور گفته است:
«مدت ۲۰ تا ۳۰ سال است که يک توطئه خارجی در کار بوده تا زمانی که زمينه برای طرح‌های اخلالگرانه آماده شد خود را نشان دهد.من بدينوسيله اعلام می‌کنم که اين توطئه با شکست مواجه شده‌است. اگر اين توطئه موفق می‌شد ممکن بود به کشورهای همسايه نيز سرريز شود»[۳].

مقام‌های بحرينی ادعا کرده اند که «ايران به اپوزيسيون بحرين سيستم‌های ارتباطی ارسال کرده‌است». هم‌ چنين عبدالرحمان العطيه، دبيرکل شورای همکاری خليج فارس، به خبرنگاران گفت: «ما هرگونه مداخله در امور داخلی خود را رد می‌کنيم و يکی از اين کشورهای(مداخله‌گر) ايران است».

هيلاری کلينتون،وزير امور خارجه آمريکا،در فرانسه پس از ديدار با رهبران غربی گفته است: «ما اين ديدگاه مشترک را داريم که فعاليت های ايران در خليج[فارس]، مانند تلاش های اين کشور برای پيش بردن اهدافش در کشورهای همسايه، صلح و ثبات منطقه را به خطر می اندازد»[۴].

اين نحوه رويارويی با حرکت اعتراضی بحرين، در منطقه خليج فارس طرفدارانی پيدا کرده است. به عنوان نمونه،شيخ يوسف قرضاوی رئيس اتحاديه علمای مسلمين در خطبه های نماز جمعه در دوحه پايتخت قطر ضمن «فتنه» قلمداد کردن حرکت اعتراضی مردم بحرين گفت:«حوادث بحرين مانند تحولات مصر، تونس و ليبی نيست. دليل اين تحولات تحريک از خارج و تلاش پيروان فرقه ای برای تسلط بر فرقه ای ديگر است و بدين ترتيب به انقلاب فرقه ای تبديل شد.افراد و تشکل های مختلفی از من اين سوال را مطرح کرده اند که در مورد انقلاب های تونس ، مصر ، ليبی و يمن بسيار سخن گفته ای اما از يک انقلاب سخنی به ميان نياورده ای.. از آنها پرسيدم کدام انقلاب؟ گفتند انقلاب بحرين.. چرا از انقلاب بحرين سخن نگفته ای؟... به آنها گفتم که اجازه بدهيد به صراحت به شما بگويم که انقلاب بحرين با اين انقلاب ها تفاوت دارند.. اين يک انقلاب فرقه‌ای است درحالی که انقلاب های ديگر انقلاب ملت عليه حاکم ظالم بوده است...اين تحولات بيانگر انقلاب شيعيان عليه اهل سنت است...بنابراين انقلاب بحرين مانند انقلاب های ديگرنيست. وقتی که سنی ها ديدند شيعيان به پا خواسته اند آنها نيز درصحنه حاضر شدند. ۴۵۰ هزار تن از آنها در مسجد الفاتح حاضر شدند و گفتند ما هم مطالباتی داريم. و خطاب به شيعيان گفتند اگر شما مطالباتی داريد ما اهل سنت نيزمطالباتی داريم.برادران ما گفتند که شيعيانی که درميدان "لؤلؤ تجمع کردند رفتارشان مسالمت آميزنبود. آنها عليه تعداد زيادی از اهل سنت تجاوز کردند و کنترل مساجدی را در دست گرفتند که متعلق به آنها نيست. آنها مانند اوباشی که در يمن ، مصر و ديگر جاها ديديم عليه بسياری از مستضعفان اهل سنت حمله کردند...خطر از آنجا ناشی می شود که شيعيان خود را به کشوری ديگر وابسته می دانند و عکس های خامنه ای و حسن نصرالله و ديگران را در دست بگيرند و به گونه ای عمل کنند که خود را وابسته به ايران بدانند. آنها خليجی هستند چرا می خواهند خود را جدا سازند»[۵].

سوم- تحليل حرکت بحرين برمبنای علل داخلی: علی خامنه ای در تعليل رويدادهای بحرين،به استبدادی/ سرکوبگر بودن رژيم بحرين اشاره می کند.بر اين نکته هم تأکيد می کند که انتخابات بحرين «صورت انتخابات» است و مردم آن کشور «مطلقا» هر نفر «صاحب يک رأی» نيستند.آن گاه می پرسد، مگر مردم مظلوم و ضد ستم بحرين چه می خواهند؟ آيا جز اين است که می خواهند رأی شان جدی گرفته شود و در تعيين سرنوشت موثر باشد؟ موضوع نزاع،«حق رأی» و «انتخابات آزاد» است.مسأله بحرين هيچ فرقی با مسئله تونس و مصر ندارد.

علی خامنه ای به شدت به تحليل هايی که مسئله بحرين را به نزاع شيعيان و سنيان فرو می کاهند، می تازد. اين رويکرد را به سود آمريکا قلمداد کرده و می گويد مسأله هيچ ربطی به نزاع سنی و شيعه ندارد، بلکه مسأله، مسأله ی حق رأی و استبداد است.

سپس علی خامنه ای به موضوع حمايت های خارجی می پردازد.می گويد: «پشتيبانی» و «حمايت» ايران از مردم بحرين را «دخالت» در امور آن کشور نمی داند، چرا که ايران سی سال است که از فلسطينيان و حکومت غزه حمايت به عمل آورده که آنها سنی هستند. به تعبير ديگر،حمايت از گروه هايی چون حماس(کمک مالی،کمک تسليحاتی)، چون آن گروه ها سنی هستند، دخالت در امور ديگران نيست.ايران بين فلسطين و مصر و تونس و ليبی با بحرين فرق قائل نمی شود و از حرکت «ضد استبدادی» مردم همه اين کشورها حمايت به عمل می آورد. اين که ايران به حکومت های استبدادی بگويد به کشتار مردم خود پايان بخشيد، دخالت در امور آنها نيست[۶].

ايران از همه حرکت های انقلابی/اسلامی منطقه «حمايت» و «پشتيبانی» کرده است. حزب الله لبنان يک نمونه ی ديگر همين مدعاست.رژيم ايران به خود حق می دهد تا گروه هايی از مردم کشورهای منطقه ی خاورميانه(فلسطين، عراق، افغانستان، لبنان، و...) را آموزش داده، مسلح کرده و بودجه آنها را تأمين نمايد.اين امر «دخالت» در امور داخلی ديگران به شمار نمی رود. برای اينکه اين رژيم "حق" است و به مخالفان کمک می کند تا رژيم های «باطل» را براندازند.به تعبير ديگر،دو نوع «براندازی» وجود دارد: «براندازی حق»، «براندازی باطل».

نکته جالب توجه اين است که سلطان علی خامنه ای به دولت های غربی می گويد اگر قصد شما از تهاجم نظامی به ليبی کمک به مردم آن کشور بود،می بايست آنها را مسلح و «تجهيز» می کرديد تا خود با سرهنگ قذافی بجنگند.يعنی، از نظر سلطان علی خامنه ای، کمک به مخالفان و آموزش و تسليح آنان، دخالت در امور داخلی کشور ديگر محسوب نمی شود. اين رويکرد معلول همان نگاه «حق» و «باطل» به روابط بين المللی است. وقتی شما در موضع حق بوديد- يعنی خود را حق به شمار آورديد- بسياری از کارها بر شما مجاز می شود که کسی که در موضع باطل است- يعنی شما او را باطل به شمار می آوريد- مجاز به آن کارها نيست.

چهارم- نتيجه: سلطان بحرين و سلطان ايران، هر دو، حرکت مخالفان خود را يک گونه تحليل می کنند. هر دو نيز با آنها يک گونه برخورد می کنند: کشتار و زندان و شکنجه. از نظر علی خامنه ای دخالت در امور داخلی ديگر کشورها- يعنی آموزش نيرو،مسلح کردن آنها و تأمين بودجه- مجاز و واجب است،وقتی از طرف ايران صورت گيرد.اما صرف محکوميت نقض سيستماتيک حقوق بشر در ايران و نام بردن از جنبش سبز از سوی ديگر دول، دخالت در امور داخلی ايران به شمار می رود و دليل وابستگی مخالفان رژيم به آمريکاست. می گويد:
«فتنه‌ سال گذشته جلوه‌ای از توطئه‌ی دشمنان بود؛ فتنه بود...اينها ايجاد فتنه کردند؛ لذا دشمن که از حرکت عظيم مردم مأيوس می شد، اميدوار شد که بتواند به انقلاب صدمه و ضربه بزند. چالش عظيمی بود: دشمن از آن طرف حمايت کند، کمک سياسی بکند، اسم بياورد - دشمن از فتنه‌گران اسم بياورد»[۷].

پاورقی‌ها:

۱- رجوع شود به لينک: http://www.leader.ir/langs/fa/?p=bayanat&id=7722
در سخنرانی ديگری گفته است:
"ملت احتياج دارد در محيط زندگی خود از امنيت شهروندی برخوردار باشد و متجاوزان، سرکشان، فتنه‏گران، آشوبگران، ستون‏های پنجم نيروهای بيگانه و دشمن در درون کشور، نتوانند مقاصد دشمنان را در اين کشور و به زيان اين ملت برآورده کنند".

رجوع شود به لينک: اhttp://www.leader.ir/langs/fa/?p=bayanat&id=2721

۲- رجوع شود به لينک: http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=11801

۳- رجوع شود به لينک: http://www.bbc.co.uk/persian/world/2011/03/110319_u02_clinton_iran_bahrain.shtml


رجوع شود به لينک: http://www.bbc.co.uk/persian/world/2011/03/110319_u02_clinton_iran_bahrain.shtml

۵- رجوع شود به لينک: http://www.alarabiya.net/articles/2011/03/19/142199.html
۶- علی خامنه ای می گويد:"اوج وقاحت آمريکاييها واذناب آنها در منطقه، آنجايی است که حضور تانکهای سعودی در بحرين را دخالت نمی‌خوانند اما اعتراض مراجع تقليد، علما و خيرخواهان به کشتار مردم بحرين را دخالت ايران می‌نامند".

مراجع تقليد خواهان سرنگونی رژيم بحرين و برسرکار آمدن مخالفان هستند.به عنوان نمونه، آيت الله صافی گلپايگانی حکومت بحرين را "چند نفر مزدور دشمن اسلام" و مخالفان را "اکثريت قريب به اتفاق مردم" به شمار می آورد که انقلابشان به "سلطه ی غرب و آمريکا به وسيله ی آل خليفه پايان می بخشد".

می گويد:"آمريکا و سران استعمار به مقابله ی با انقلاب بحرين که صد در صد بر سلطه ی غرب و آمريکا به وسيله‌ی آل خليفه پايان می‌بخشيد پرداختند...آيا اکثريت قريب به اتفاقِ مردم که خواستار حقوق اسلامی خود هستند صاحب بحرين‌ می‌باشند يا آن چند نفر مزدور ‌و دشمنان اسلام که شما به بهانه‌ی درخواست آنها و در واقع به فرمان آمريکا نيرو به بحرين می‌فرستيد".

رجوع شود به لينک: http://www.saafi.net/node/5546


۷- رجوع شود به لينک: http://www.leader.ir/langs/fa/?p=bayanat&id=7698
در سخنرانی ديگری نيز بر همين نکته انگشت نهاده و گفته است بايد مخالفان عليه حمايت های لفظی دول خارجی موضع بگيرند و به آنها بگويند ما دشمن شما هستيم:"وقتی شما می‌بينيد يک حرکتی به بهانه‌ی انتخابات شروع می شود، بعد يک عامل "دشمن" در اين فضای غبارآلوده وارد ميدان شد، وقتی می‌بينيد عامل دشمن - که حرف او، شعار او حاکی از مافی‌الضمير اوست - آمد توی ميدان، اينجا بايد خط را مشخص کنيد، اينجا بايد مرز را روشن کنيد...بالاخره آن حمايتی که مستکبرين عالم می کنند، مورد قبول است يا مورد قبول نيست. وقتی که سران استکبار، سران ظلم، اشغالگران کشورهای اسلامی، کُشندگان انسانهای مظلوم در فلسطين و در عراق و افغانستان و خيلی جاهای ديگر، می‌آيند وارد ميدان می شوند، حرف می زنند، موضع می گيرند، خوب، بايد معلوم بشود اين کسی که در نظام جمهوری اسلامی است، در مقابل اين چه موضعی دارد؛ حاضر است تبرّی بجويد، بگويد: من دشمن شمايم؟ من مخالف شمايم".
رجوع شود به لينک: http://www.leader.ir/langs/fa/?p=bayanat&id=6316

---------------------------------------------------------
مقاله منتشر شده لزوماً بازتاب دهنده دیدگاه‌های «رادیو فردا» نیست.