اخيرا چند تا از هنرمندان که با تصويرشان سال ها زندگی کرده بوديم، خنديده بوديم، گريه کرده بوديم، از ميان ما رفتند. جهان، خواننده هنرمندی که با او خاطرات بسياری داشتيم از ميان ما رفت. اولين بار صدای جهان را در حال و هوايی شنيدم که عاشق شده بودم.
آلبومی از فروغ فرخزاد در ايران منتشر شده بود و من شعر «به علی گفت مادرش روزی» فروغ را خيلی دوست داشتم که خسرو شکيبايی آن را دکلمه کرده بود و جهان آواز «به من نگاه کن» را از فروغ فرخزاد می خواند.
جهان هنرمندی بود که کمتر رسانه ای بود. هنرمندی که گوشه گير نبود اما کمتر ديده بوديم که در رسانه ها حاضر شود.
خبر درگذشت جهان کوتاه بود: جهان، خواننده ايرانی در سن ۵۵ سالگی بر اثر حمله قلبی درگذشت. حتی سايت هايی که داخل ايران هستند به درگذشت جهان پرداخته بودند. اما هيچکدام اطلاعات خاصی از او به دست نمی دادند. تنها اطلاعی که می توانستی به دست بياوری اين بود که جهان متولد ۱۳۳۴ خورشيدی و ۴۰ سال فعاليت هنری کرده بود، دارای صدای محزونی بود و آلبوم های بسياری را روانه بازار کرده بود.
از ایران تا لس آنجلس
مهدی ذکائی، سردبير مجله جوانان چاپ لس آنجلس، در گفت وگو با راديو فردا درباره «جهان» می گويد:
مهدی ذکایی: جهان خوانندگی را از ايران شروع کرده بود. موسيقی اصيل و سنتی را در ايران ياد گرفته بود و پس از آمدن به کانادا، مدتی آنجا فعاليت داشت البته نه زياد تا اينکه حدود پانزده سال پيش کمپانی پارس ويدئو ا زاو دعوت کرد که بيايد يک آلبوم منتشر کند و همزمان کاباره تهران از او دعوت به کار کرد.
حدود هشت آلبوم تهيه کرد و آلبوم نهم متاسفانه نيمه کاره ماند. خواننده ای بود با صدايی گرم و تحريرهای خوب، چون موسيقی را خوب می شناخت. صدايش يک چيزی شبيه صدای معين بود. خواننده آرام و بی سروصدايی بود. اهل خانواده و دور از هياهوی هنری بود. معمولاً خيلی کم در محافل هنری ديده می شد و اهل اينکه سر و صدا کند، نبود.
مهندس ساختمان بود و توی اين کار تخصص داشت. خوانندگی شغل اصلی اش نبود. از کارهای جالبش بازخوانی آهنگ های خيلی قديمی و خواننده های معروف مانند دلکش، مرضيه، پوران، بنان و خيلی های ديگر بود که با مهارت آنها را خواند. دو آلبوم خيلی خوب در اين مورد داد و سومی در دست تهيه بود تا آنجا که می دانم.
رادیو فردا: اشاره کرديد به اينکه جهان آدم بی سروصدايی بود. اما مرگش هم گويا شبيه نحوه زندگی اش بود.
مهدی ذکایی: با پسرش که صحبت می کردم، به من گفت چند روز پيش از خواب بلند می شود، يک عکس دستش بوده که می گويد من خواب ديده ام که بايد بروم. خيلی هم صورتش غمگين و ناراحت بوده. اول به شوخی می گيرند اين قضيه را. می گويند چرا اين حرف را می زنی؟ می گويد من خواب ديده ام که می ميرم. بعد عکسی را به آنها نشان می دهد، می گويد اگر مردم اين عکس را خواهش می کنم در مراسم من استفاده کنيد. اينها البته قضيه را به شوخی می گيرند. اتفاقاً خانواده اش همان عکس را در مراسم استفاده می کنند.
اين همان عکسی است که در فيس بوک جهان هم می شود ديد. گويا جهان به ايران هم می رفته و قصد داشته به ايران برود. در يکی از آلبوم هايی که در ايران درآمد، مجموعه ای از شعرهای فروغ فرخزاد، جهان آنجا ترانه نگاه کن را از فروغ خوانده است.
زمان زلزله بم رفته بود دوبی برای اجرای برنامه. بلافاصله همان شب حرکت می کند. با اينکه سالها بوده از ايران دور بوده و گذرنامه هم نداشته. حرکت می کند و می رود ايران و از همانجا هم می رود بم. می رود بين مجروحان و بازمانده های زلزله. با آنها چند هفته ای می ماند و بعد برمی گردد. اين آغاز سفرهايش شد به ايران. همين دوشنبه پيش يعنی دو روز پيش هم چمدان بسته بودند که با خانمشان بروند ايران که اين اتفاق افتاد.
سبک « جهان »
وارتان آوانسيان، مدير شرکت ترانه، يکی از شرکت های قديمی تهيه و توليد موسيقی پاپ در ايران قبل از انقلاب و پس از آن، از دوستی خود با جهان می گويد:
آشنايی من با آقای جهان از خيلی سالهای پيش، قبل از اينکه همکاری با هم را آغاز کنيم، شروع شد. زنده ياد هروقت کار جديدی را انجام می داد، می آمد پيش من و نظر مرا می خواست. گو اينکه شروع کارش با شرکت ترانه نبود. چند سال پيش دو آلبوم را با او کار کرديم. يکی به نام «به ياد بزرگان» و يک آلبوم ديگر هم مملو از آهنگ های جديد به نام «شهر عشق». بعد از اين دو آلبوم، آلبوم ديگری به بازار داد که مربوط به يک کمپانی ديگر بود. سبک کار جهان فرق می کرد. يک صدای منحصر به فردی داشت. صدايش طوری بود که دوستاران زيادی داشت.»
رادیو فردا: چه چيزی جهان را از خواننده هايی مانند معين يا اميد جدا می کرد؟
وارتان آوانسیان: به عقيده من سبک جهان يک چيزی مابين موسيقی ايرانی و پاپ بود. دستگاه ها را خيلی راحت می خواند. خواننده ای بود که صدايش اوج داشت و نت های بالای کار را زيبا و خوب اجرا می کرد. خودش هم اين اواخر در آهنگسازی دست داشت و برخی از کارهای خوبش هم از ساخته های خودش بود. به نظر من جهان تازه داشت شکوفا می شد. جهان با پازوکی کار کرده، با کاظم عالمی، مسعود فردمنش، سيروس علی آبادی... ولی اين کارهای آخر را بيشتر توی ايران ضبط می کرد و با هنرمندان داخل.»
برای خواننده ای که خارج از ايران فعاليت می کرد و با توجه به مسائلی که در ايران وجود داشت، و محدوديت هايی که وجود دارد، چطور می توانست به داخل ايران برود و کارش را ضبط کند؟
جهان يک فرد هنرمند آوازه خوان بود و کار سياسی انجام نمی داد. احتمالاً شايد در کارهايش يکی دو تا مثل «دارا و سارا» تم سياسی داشت. يک وقتی از او پرسيدم که چطور می روی و می آيی، گفت نه من گرفتاری ندارم
اولین آلبوم
احمد مسعود، مدير کاباره تهران در لس آنجلس، که نخستين بار صدای جهان را به عموم شناساند، می گويد: «اولين آلبوم جهان را در استوديوی خودم که خود جهان هم در آنجا کار می کرد، درست کردم. اولين نوارش به اسم نگاه که يکی از بهترين هاست.»
آقای مسعود با اشاره به اينکه نام هنری جهان را او برايش انتخاب کرد، می افزايد:«جهان در انتخاب شعرها و ملودی ها دخالت زياد داشت. اينطور نبود که من فقط بگويم اين کار را بکن. بيشترش را خودش انتخاب می کرد منتهی کاری که می کرديم می گفتيم خوب است يا نه. به درد مارکت می خورد يا نه. سواد موسيقی را داشت و سواد دستگاه های موزيک را داشت. ساز را بلد بود. نت بلد بود.»
آقای مسعود می گويد اسم اصلی جهان «غلام عباس جهان قشقائی» بود.
آرزوی کنسرت در ایران
بابک بخشنده، پسر جهان از همسر دوم او، از آخرين روز زندگی پدرش به راديو فردا می گويد:«اين اتفاق شنبه شب در منزل افتاد. يک سی دی جديد آماده کرده بود. ما ظهر رفته بوديم با دوربين که می خواست چند تا تصوير بگيرد که کار کنيم رويش و بدهيم بيرون. ساعت شش رفتيم خانه. منتظر بوديم که آفتاب يک کمی کمتر شود که برويم بيرون با همديگر. متاسفانه وقتی رفتيم خانه گفت يک کمی استراحت کنم، چايی خورد و بعد ناگهان ساعت هشت جهان گفت دستم درد می کند. بعد ناگهان گفت اين دستم هم درد می کند. بلافاصله مادرم تلفن را برداشت و به آمبولانس زنگ زد. متاسفانه تا آمبولانس بيايد، نفسشان رفته بود.»
جهان در کارهای اخيرش سعی داشت با جوانها در ايران کار کند و حتی برای ضبط به ايران سفر کرده بود. جهان چطور می توانست برود به ايران و با اين حال بازهم به فعاليت خود در خارج ادامه دهد؟ شما در اين سفرها با او همراه بوديد؟
بابک بخشنده : بله. در ايران خيلی از جوانها هستند که حرفه ای کار می کنند و خيلی علاقه دارند به کارشان. جهان هميشه جوانها را تشويق می کرد به کار. برای همين در ايران ما چند آشنا داشتيم که مثل دوست خانواده هستند. مجوز به آن مفهوم هيچوقت دنبالش نبوديم و هيچوقت هم مشکلی پيش نيامد. چون نمی خواست آنجا کنسرت بگذارد. البته آرزويش اين بود که در ايران يک روزی يک کنسرت داشته باشد.
آلبومی از فروغ فرخزاد در ايران منتشر شده بود و من شعر «به علی گفت مادرش روزی» فروغ را خيلی دوست داشتم که خسرو شکيبايی آن را دکلمه کرده بود و جهان آواز «به من نگاه کن» را از فروغ فرخزاد می خواند.
جهان هنرمندی بود که کمتر رسانه ای بود. هنرمندی که گوشه گير نبود اما کمتر ديده بوديم که در رسانه ها حاضر شود.
خبر درگذشت جهان کوتاه بود: جهان، خواننده ايرانی در سن ۵۵ سالگی بر اثر حمله قلبی درگذشت. حتی سايت هايی که داخل ايران هستند به درگذشت جهان پرداخته بودند. اما هيچکدام اطلاعات خاصی از او به دست نمی دادند. تنها اطلاعی که می توانستی به دست بياوری اين بود که جهان متولد ۱۳۳۴ خورشيدی و ۴۰ سال فعاليت هنری کرده بود، دارای صدای محزونی بود و آلبوم های بسياری را روانه بازار کرده بود.
از ایران تا لس آنجلس
مهدی ذکائی، سردبير مجله جوانان چاپ لس آنجلس، در گفت وگو با راديو فردا درباره «جهان» می گويد:
مهدی ذکایی: جهان خوانندگی را از ايران شروع کرده بود. موسيقی اصيل و سنتی را در ايران ياد گرفته بود و پس از آمدن به کانادا، مدتی آنجا فعاليت داشت البته نه زياد تا اينکه حدود پانزده سال پيش کمپانی پارس ويدئو ا زاو دعوت کرد که بيايد يک آلبوم منتشر کند و همزمان کاباره تهران از او دعوت به کار کرد.
حدود هشت آلبوم تهيه کرد و آلبوم نهم متاسفانه نيمه کاره ماند. خواننده ای بود با صدايی گرم و تحريرهای خوب، چون موسيقی را خوب می شناخت. صدايش يک چيزی شبيه صدای معين بود. خواننده آرام و بی سروصدايی بود. اهل خانواده و دور از هياهوی هنری بود. معمولاً خيلی کم در محافل هنری ديده می شد و اهل اينکه سر و صدا کند، نبود.
مهندس ساختمان بود و توی اين کار تخصص داشت. خوانندگی شغل اصلی اش نبود. از کارهای جالبش بازخوانی آهنگ های خيلی قديمی و خواننده های معروف مانند دلکش، مرضيه، پوران، بنان و خيلی های ديگر بود که با مهارت آنها را خواند. دو آلبوم خيلی خوب در اين مورد داد و سومی در دست تهيه بود تا آنجا که می دانم.
رادیو فردا: اشاره کرديد به اينکه جهان آدم بی سروصدايی بود. اما مرگش هم گويا شبيه نحوه زندگی اش بود.
مهدی ذکایی: با پسرش که صحبت می کردم، به من گفت چند روز پيش از خواب بلند می شود، يک عکس دستش بوده که می گويد من خواب ديده ام که بايد بروم. خيلی هم صورتش غمگين و ناراحت بوده. اول به شوخی می گيرند اين قضيه را. می گويند چرا اين حرف را می زنی؟ می گويد من خواب ديده ام که می ميرم. بعد عکسی را به آنها نشان می دهد، می گويد اگر مردم اين عکس را خواهش می کنم در مراسم من استفاده کنيد. اينها البته قضيه را به شوخی می گيرند. اتفاقاً خانواده اش همان عکس را در مراسم استفاده می کنند.
اين همان عکسی است که در فيس بوک جهان هم می شود ديد. گويا جهان به ايران هم می رفته و قصد داشته به ايران برود. در يکی از آلبوم هايی که در ايران درآمد، مجموعه ای از شعرهای فروغ فرخزاد، جهان آنجا ترانه نگاه کن را از فروغ خوانده است.
زمان زلزله بم رفته بود دوبی برای اجرای برنامه. بلافاصله همان شب حرکت می کند. با اينکه سالها بوده از ايران دور بوده و گذرنامه هم نداشته. حرکت می کند و می رود ايران و از همانجا هم می رود بم. می رود بين مجروحان و بازمانده های زلزله. با آنها چند هفته ای می ماند و بعد برمی گردد. اين آغاز سفرهايش شد به ايران. همين دوشنبه پيش يعنی دو روز پيش هم چمدان بسته بودند که با خانمشان بروند ايران که اين اتفاق افتاد.
سبک « جهان »
وارتان آوانسيان، مدير شرکت ترانه، يکی از شرکت های قديمی تهيه و توليد موسيقی پاپ در ايران قبل از انقلاب و پس از آن، از دوستی خود با جهان می گويد:
آشنايی من با آقای جهان از خيلی سالهای پيش، قبل از اينکه همکاری با هم را آغاز کنيم، شروع شد. زنده ياد هروقت کار جديدی را انجام می داد، می آمد پيش من و نظر مرا می خواست. گو اينکه شروع کارش با شرکت ترانه نبود. چند سال پيش دو آلبوم را با او کار کرديم. يکی به نام «به ياد بزرگان» و يک آلبوم ديگر هم مملو از آهنگ های جديد به نام «شهر عشق». بعد از اين دو آلبوم، آلبوم ديگری به بازار داد که مربوط به يک کمپانی ديگر بود. سبک کار جهان فرق می کرد. يک صدای منحصر به فردی داشت. صدايش طوری بود که دوستاران زيادی داشت.»
رادیو فردا: چه چيزی جهان را از خواننده هايی مانند معين يا اميد جدا می کرد؟
وارتان آوانسیان: به عقيده من سبک جهان يک چيزی مابين موسيقی ايرانی و پاپ بود. دستگاه ها را خيلی راحت می خواند. خواننده ای بود که صدايش اوج داشت و نت های بالای کار را زيبا و خوب اجرا می کرد. خودش هم اين اواخر در آهنگسازی دست داشت و برخی از کارهای خوبش هم از ساخته های خودش بود. به نظر من جهان تازه داشت شکوفا می شد. جهان با پازوکی کار کرده، با کاظم عالمی، مسعود فردمنش، سيروس علی آبادی... ولی اين کارهای آخر را بيشتر توی ايران ضبط می کرد و با هنرمندان داخل.»
برای خواننده ای که خارج از ايران فعاليت می کرد و با توجه به مسائلی که در ايران وجود داشت، و محدوديت هايی که وجود دارد، چطور می توانست به داخل ايران برود و کارش را ضبط کند؟
جهان يک فرد هنرمند آوازه خوان بود و کار سياسی انجام نمی داد. احتمالاً شايد در کارهايش يکی دو تا مثل «دارا و سارا» تم سياسی داشت. يک وقتی از او پرسيدم که چطور می روی و می آيی، گفت نه من گرفتاری ندارم
اولین آلبوم
احمد مسعود، مدير کاباره تهران در لس آنجلس، که نخستين بار صدای جهان را به عموم شناساند، می گويد: «اولين آلبوم جهان را در استوديوی خودم که خود جهان هم در آنجا کار می کرد، درست کردم. اولين نوارش به اسم نگاه که يکی از بهترين هاست.»
آقای مسعود با اشاره به اينکه نام هنری جهان را او برايش انتخاب کرد، می افزايد:«جهان در انتخاب شعرها و ملودی ها دخالت زياد داشت. اينطور نبود که من فقط بگويم اين کار را بکن. بيشترش را خودش انتخاب می کرد منتهی کاری که می کرديم می گفتيم خوب است يا نه. به درد مارکت می خورد يا نه. سواد موسيقی را داشت و سواد دستگاه های موزيک را داشت. ساز را بلد بود. نت بلد بود.»
آقای مسعود می گويد اسم اصلی جهان «غلام عباس جهان قشقائی» بود.
آرزوی کنسرت در ایران
بابک بخشنده، پسر جهان از همسر دوم او، از آخرين روز زندگی پدرش به راديو فردا می گويد:«اين اتفاق شنبه شب در منزل افتاد. يک سی دی جديد آماده کرده بود. ما ظهر رفته بوديم با دوربين که می خواست چند تا تصوير بگيرد که کار کنيم رويش و بدهيم بيرون. ساعت شش رفتيم خانه. منتظر بوديم که آفتاب يک کمی کمتر شود که برويم بيرون با همديگر. متاسفانه وقتی رفتيم خانه گفت يک کمی استراحت کنم، چايی خورد و بعد ناگهان ساعت هشت جهان گفت دستم درد می کند. بعد ناگهان گفت اين دستم هم درد می کند. بلافاصله مادرم تلفن را برداشت و به آمبولانس زنگ زد. متاسفانه تا آمبولانس بيايد، نفسشان رفته بود.»
جهان در کارهای اخيرش سعی داشت با جوانها در ايران کار کند و حتی برای ضبط به ايران سفر کرده بود. جهان چطور می توانست برود به ايران و با اين حال بازهم به فعاليت خود در خارج ادامه دهد؟ شما در اين سفرها با او همراه بوديد؟
بابک بخشنده : بله. در ايران خيلی از جوانها هستند که حرفه ای کار می کنند و خيلی علاقه دارند به کارشان. جهان هميشه جوانها را تشويق می کرد به کار. برای همين در ايران ما چند آشنا داشتيم که مثل دوست خانواده هستند. مجوز به آن مفهوم هيچوقت دنبالش نبوديم و هيچوقت هم مشکلی پيش نيامد. چون نمی خواست آنجا کنسرت بگذارد. البته آرزويش اين بود که در ايران يک روزی يک کنسرت داشته باشد.