ژول داسن (Jules Dassin) ، فيلمساز، فيلمنامه نويس و تهيه کننده آمريکايی که سال ها پيش از کشورش رانده شده بود، دوشنبه ۳۱ مارس در سن ۹۶ در آتن پايتخت يونان، درگذشت.
داسن که سال ها از ضعف جسمانی رنج می برد به دليل شکستگی کمر در بيمارستانی خصوصی تحت مداوا بود و پس از يک سرماخوردگی جان سپرد.
کوستاس کارامانليس، نخست وزير يونان طی پيامی در اين باره گفت: «يونان در عزای يک فيلمساز مهم و يک دوست واقعی نشسته است.» کارامانليس از داسن به عنوان «خلاق، سلحشور و مهربان» ياد کرد.
ژول داسن را يکی از کارگردانان برجسته ژانر فيلم نوار در سينما می دانند. دو فيلم او با نام های شب و شهر (۱۹۵۰) و ريفیفی - نبرد مردان - (۱۹۵۵) دو نمونه از معروف ترين آثار فيلم نوار اين سينماگر بودند.
زندگی سينمايی جول داسن يکی از پرماجراترين زندگی های يک هنرمند در هاليوود است.
او که سابق بر اين کمونيست محسوب می شد و به قول خودش «نمی توانست بدون تعهد سياسی زندگی کند» در اوج دوران تصفيه های مک کارتی در سال ۱۹۵۰در «ليست سياه» جای گرفت و مجبور به ترک ايالات متحده شد.
داسن مدت کوتاهی پس از مهاجرت به اروپا با ملينا مرکوری، بازيگر و خواننده نامی يونان که بعدها وزير فرهنگ اين کشور شد؛ ازدواج کرد و همراه با وی عليه ديکتاتوری حاکم بر يونان، به صف مبارزان چپ گرای اين کشور پيوست.
پس از برقراری دموکراسی در يونان در سال ۱۹۷۴ به همراه همسر خود به يونان رفت و سپس در سال های پايانی زندگی اش و پس از درگذشت ملينا مرکوری، در سال ۱۹۹۴ به شهروندی يونان پذيرفته شد و تا هنگام مرگ در آتن زندگی کرد.
ژول داسن در ۱۸ دسامبر ۱۹۱۱ در ميدل تاون به دنيا آمد و هنرهای دراماتيک را در اروپا تحصيل کرد.
ابتدا در سال های دهه سی ميلادی در تئاتر به بازيگری و کارگردانی مشغول بود و در برنامه های راديويی نيز موفقيت هايی داشت.
سپس در هاليوود به ساختن فيلم های سری ب مشغول شد که از اين کار نفرت داشت.
در سال ۱۹۴۰ دستيار فيلمسازان بزرگ شد و در فيلم آقا و خانم اسميت، دستيار آلفرد هيچکاک بود.
نخستين فيلمی که کارگردانی کرد يک فيلم کوتاه آوانگارد بود به نام «قلب فاش کننده» که در سال ۱۹۴۱ بر اساس داستانی از ادگار آلن پو، نويسنده آمريکايی در قرن نوزده، ساخت.
در ادامه، فيلم های کوتاهی ساخت که بيشتر آن ها در باره موزيسين های کلاسيکی چون پابلو کاسالز، آرتور روبينشتاين، جاشا هايفتز و ... بودند.
در همين دوره توماس مان و برتولت برشت، نويسندگان نامی آلمان که به دليل حاکميت فاشيسم در آلمان، کشورشان را ترک کرده و در آمريکا به سر می بردند؛ به دوستان نزديک بدل داسن شدند و داسن در همين دوران فيلم مامور نازی را ساخت.
به جز اين فيلم در ۱۹۴۲ دو فيلم بلند برای کمپانی متروگلدن ماير ساخت. ماجراهای مارتا فيلمی کمدی بود و جلسه در پاريس يک درام رمانتيک.
در سه سال پايانی دهه چهل ميلادی سه فيلم قدرت خشن، شهر برهنه و جاده دزدان، داسن را در زمره فيلمسازان برتر هاليوود قرار داد.
پس از ترک آمريکا، در سال ۱۹۵۰ در لندن، شب و شهر را با بازيگری ريچارد ويدمارک ساخت؛ بازيگری که درست يک هفته پيش از ژول داسن درگذشت. اين فيلم جزو يکی از کلاسيک های فيلم نوار اجتماعی محسوب می شود.
سال ۱۹۵۵، سال موفقيت داسن بود. ريفی يا نبرد مردان، فيلمی بود که جايزه بهترين کارگردانی از جشنواره کن را در اين سال نصيب وی کرد.
سکانس دزدی در اين فيلم يکی از سکانس های معروف سينمايی است که در بيش از بيست دقيقه، کلامی ردوبدل نمی شود و تنها تصوير بازگو کننده همه ماجراست.
در سال ۱۹۵۷ «کسی که بايد بميرد» را بر اساس رمانی از نيکوس کازانتزاکيس يونانی، خالق زوربای معروف، ساخت و سپس در ۱۹۵۸ قانون را بر اساس اثری از رمان نويس فرانسوی، رژه و ِيان به روی پرده سينماها برد.
ژول داسن در سال ۱۹۶۰ به آتن رفت و در آن جا کمدی يکشنبه هرگز را با بازيگری ملينا مرکوری ساخت و خود نيز در آن بازی کرد.
ملينا مرکوری که پيش از اين در فيلم «کسی که بايد بميرد» نيز با داسن همکاری کرده بود؛ به خاطر بازی در «يکشنبه هرگز» جايزه بهترين بازيگر زن در جشنواره کن را از آن خود کرد و نامزد دريافت اسکار نيز شد.
از آن پس داسن ۷ فيلم را با بازی ملينا مرکوری کارگردانی کرد.
فائدرا (۱۹۶۲)، توپکاپی (۱۹۶۴)، وعده در سپيده دم (۱۹۷۰)، تکرار (۱۹۷۴) از ديگر فيلم های ژول داسن هستند.
ژول داسن که در طول زندگی خود ۲۴ فيلم ساخت، علاوه بر سينما به تئاتر نيز عشق می ورزيد. او پدر دو فرزند بود.
جو داسن، پسرش، يکی از خوانندگان مردمی موسيقی فرانسوی بود که در سال ۱۹۸۰ درگذشت و دخترش جولی داسن نيز بازيگر است.