بکارت؛ تابو یا فریب؟

پيش از اين در برنامه صدای ديگر در گفت و گو با علی طايفی جامعه شناس ساکن سوئد تلاش کرديم آمار ارائه شده توسط دکتر محمود گلزاری جامعه شناس ايرانی را بررسی کنيم. آماری که بر اساس آن ۸۰ درصد دختران دبيرستانی در تهران دارای دوست پسر هستند.

بحث با آقای طايفی به آنجا کشيده شد که گسترش روابط اجتماعی در قشر جوان به آنجا رسيده که می رود تا تابوی بکارت در جامعه ايران اساسا از ميان برداشته شود و اين معضل اجتماعی که حتی هنوز هم در مناطق قبيبله ای ايران قتل های ناموسی را رقم می زند روز به روز کمرنگ تر می شود. در برنامه اين هفته اين موضوع را با حضور آقای علی طايفی و خانم آيدا سعادت فعال مسايل زنان ساکن واشنگتن پی می گيريم.

صدای دیگر شماره ۱۵۲

Your browser doesn’t support HTML5

صدای دیگر شماره ۱۵۲



علی طايفی: اگر بخواهيم به نوع نگاه مردم و رفتار مردم به مقوله بکارت يا دوشيزگی در جامعه ايران را بررسی کنيم، به نظر من مهمترين نکته اين است که خاستگاه های اين نوع نگاه به خاستگاه های سنتی و اساسا بدبينی که به طور توامان باز توليد کرده اند باز می گردد.

به نظر می آيد که جامعه به دليل اتفاقاتی که در اين سه دهه اتفاق افتاده به سوی يک جامعه عرفی- سکولار پيش می رود. اين امرسبب شده که مقوله بکارت ارزش و رنگ و لعاب سابق را در جامعه از دست بدهد. فاکتورهای ديگری هم در اين ميان نقش دارند مثل اهميت و تقدس خانواده. باخبر هستيم که پيش از اين ها به خصوص در ساختار قبيله ای به دليل اين که نهاد قبيله و يا ساختار قبيله بتواند به شکل احراز مالکيت بر ارث و فرزندان در نهاد خانواده شکل دهد و هويت ببخشد ناگزير می شد بر پديده بکارت اهميت بيش از پيش بگذارد.امروزه می بينيم که اين ساختارهای قبيله ای به ويژه در مراکز اصلی شهرهای بزرگ رو به تضعيف می رود. اين ساختار قبيله ای ممکن است در ساختارهای اجتماعی وجود نداشته باشد ولی در بُعد فرهنگی می بينيم هنوز تفکرات قبيله ای به نحوی در جامعه ما به ويژه در مناطق روستايی يا در حاشيه شهرها هنوز ديده می شود. ولی در مراکز اصلی شهرها و بخشی از طبقات متوسط، قشر اجتماعی جوان و نوجوان ما به نحوی از الگوهای سنتی فاصله می گيرند.

بدين ترتيب نگاه به مقوله خانواده دچار تغييرات جدی شده است و دختران موقعيت خودشان را در نهاد خانواده لزوما بر پايه جسميت و جنسيت شان تعيين نمی کنند بلکه نقش ها و موقعيت های بيشتری را برای خودشان دنبال می کنند. يکی از اين فاکتورهای مهم افزايش آگاهی اجتماعی دختران در جامعه ماست. يعنی نرخ باسوادی و ميزان تحصيلات دختران از يک طرف و نرخ افزايش بيداری جنسی در بين دختران و مادران سبب شده که دختران به راحتی زير بار اين قيد پررنگ و در نهايت مزاحم اجتماعی به نام بکارت نروند و اين قيد اجتماعی را برنتابند . در بخشی از جوامع شهری می بينيم وارد مناسباتی می شويم که هيچ هراس و نگرانی از بابت بکارت وجود ندارد.

يک فاکتور ديگر هم که می شود اشاره کرد اين است ساختار مردسالاری به معنای کهن رو به تخفيف می رود. يعنی اساسا زنها با توجه به احراز نقش های اجتماعی خودشان در جامعه و نقش های فردی شان می روند تا اين ساختار مردسالارانه را در هم بشکنند. به نظر می آيد تسلط نيروهای اجتماعی بر نيروهای فردی و يا حقوق اجتماعی بر حقوق فردی و يا حقوق دينی و الهی و سنتی بر حقوق فردی روز به روز دارد کاهش می يابد و اينها نشانه های مثبتی است که می توانند در اين غالب افراد ضمن احراز حقوق اوليه خودشان بر بدن و جسم خودشان به تبع آن نسبت به احراز حقوق اجتماعی خودشان هم گام بردارند.

خانم سعادت آيا به نظر شما پرده بکارت از حوزه تابو بودن و دايره اخلاق و سنتی که آن را احاطه کرده بوده بيرون می آيد يا نه همچنان به عنوان يک اتفاق اخلاقی، سنت گرايان و بخش عمده ای از مردم ايران برای آن احترام قايل اند؟

آيدا سعادت: در ايران نمی توانيم بگوييم يک جامعه يک دست داريم که همه يک عرف را به صورت مطلق قبول دارند يا نه. ما با جامعه ای طرفيم که انگاره های مختلف، تابوهای مختلف دارد و حتی در هر طبقه اجتماعی اين تابوها و انگاره ها متفاوت اند. بنابراين وقتی می گوييم يک تابو در حال شکستن است نمی توانيم به طور محض از کل جامعه ايرانی صحبت کنيم. بله می توانيم بگوييم به طور نسبی يک بخش هايی از جامعه دارند می روند که اين تابوها را مضمحل کنند يا باور ندارند و يا می خواهند بشکنندش. ولی در بخش های ديگر ضرورت های آن عرف و سنت که حاکم است آنقدر ساختار قوی و محکمی دارد که حتی اگر اين خواست وجود داشته باشد که اين تابوها را بشکند با موانع خيلی زيادی روبرو می شود.

آنچه من با آن مواجه بودم اين است که اين انگاره ها برای تعدادی از جوانها حل شده. برای اين که از جامعه ای صحبت می کنيم که با تمام محدوديت هايی که حکومت در آن ايجاد می کند، سد سانسور و ممانعت از دسترسی به اطلاعات و ارتباطات اجتماعی نمی تواند با گردش اطلاعات مبارزه کند. حالا جامعه ايران در حدی است که در مورد اين تابو ها گفت و گو می شود و اين جوانهايی که با اين تابوها مواجه اند خيلی از اين آنها را قبول ندارند و به آن تن نمی دهند.

آقای طايفی، آيا می توانيم با اطمينان بگوييم که تمام دخترانی که دنبال شکستن سد بکارت هستند در اين مورد آگاه اند؟ چون به نظر می آيد بعضی از آنها ناخواسته در اين موقعيت قرار گرفته اند و شايد به همين دليل هم هست که گروهی برای ترميم پرده بکارت شان حاضرند هزينه های بسيار سنگينی را پرداخت کنند.

اين نکته ممکن است از يک زاويه ای درست باشد ولی در نظر داشته باشيد بسياری از رفتارهای اجتماعی به ويژه نسل جديد ما با وجود اين که به نظر می آيد سنت زدايانه يا ضد سنت و مقابله با رويکردهای سنتی است ولی لزوما اين اقشار دارای اين نگاه يا اين نظريه نيستند. بسياری از افراد ناخودآگاه، به دليل تاثيرپذيری از رسانه ها و روابط اجتماعی مدرن، به خصوص روابط اجتماعی که خارج از فضاها و فرهنگ رسمی در جامعه تبليغ می شود مانند صدا و سيما و مساجد و دانشگاه ها، رشد و شاکله ديگری پيدا می کنند، افکار و نگرش شان متفاوت می شود. اين به اين معنا نيست که اينها دارای نظريه ويژه ای باشند. يا دنبال اين فلسفه باشند که بخواهند در مسير عرفی گرايی يا سکولاريزم حرکت کنند. ولی آنچه که به عنوان يک پديده بخواهيم بررسی کنيم يک نوع تقدس زدايی و تابوشکنی که در مواجهه با پديده بکارت صورت گرفته به نظر می آيد در اين مسيری است که من سعی کردم به نحوی آن را تئوريزه کنم که اساسا حرکت رو به جلو است. به سمتی است که حقوق فردی و فرديت افراد به نحوی دارد به منصه ظهور می رسد.
اگر احيانا دختران به دنبال ترميم پرده بکارت هستند، نشان از اين است که دختران به طور ناآشکار و ناگفته به اين آگاهی و شعور رسيده اند که جامعه روی جسميت دختر يا زن ارزش گذاری های کاذب می کند. او سعی می کند از اين نگاه خجالت زده و معيوب جامعه نسبت به جسم او بهره برداری کند و به نظر من آگاهانه دارد سيستم را فريب می دهد. جامعه ای که بخواهد با نگاه فريب آلودی حرکت کند و زنان را تحت عنوان بکارت يک فريب اجتماعی بدهد و او را در نهاد خانواده محبوس کند و احيانا در مناسبات کوچک دختر بودن و مادر بودن و کودک پروری و شوهرداری منحصر کند طبيعی است که دختران امروز فضاهايی از اين دست را شکسته اند طبيعتا اينها هم از اين روشها به عنوان فريب همان جامعه استفاده می کنند و با خريد واژنها يا ترميم های چينی که با قيمت های بسيار ارزان هم تهيه می کنند سعی می کنند جامعه را فريب دهند و يک نوع مقابله اجتماعی با ارزش هايی است که در حال فروپاشی است.

خانم سعادت، به نظر شما مراجعه به پزشک برای ترميم پرده بکارت چقدر می تواند نشان دهنده اين باشد که اين تابوها هنوز در جامعه ايران قدرتمند است؟

اگر شما رو در رو با شرايط زندگی اين افراد مواجه شويد می بينيد که برخی از کسانی که با اين مساله مواجه اند همچنان (من در مورد همه اقشار صحبت نمی کنم) ترس از افشای اين مساله هنوز ديده می شود. اين که هنوز ترس وجود دارد و اينکه هنوز از تابو صحبت می شود نشان می دهد که آن تابو خيلی قوی است ولی خواست اين طرف هم برای تمکين نکردن به اين تابو قوی است. من از آزار جنسی که ممکن است در بعضی موارد باعث از دست رفتن پرده بکارت شود صحبت نمی کنم چون آن يک مقوله متفاوت است و بحث گسترده ای را می طلبد. من از جايی صحبت می کنم که جوانها می خواهند روابط و زندگی شان را خودشان مديريت کنند و هنجارهايشان را خودشان ارزش گذاری کنند نه بر اساس معيارهای قبلی. حتی آنها هم دنبال راهکار می گردند که چطور می شود اين تابوها را پس زد.

من خيلی سعی کردم بتوانم فردی را پيدا کنم که بتوانيم در رابطه با اهميت بکارت درجامعه امروز ايران با ايشان صحبت کنيم. در نهايت توانستم آقايی را پيدا کنم که البته ايشان مصاحبه را انجام دادند ولی اجازه ندادند که من مصاحبه ايشان را پخش کنم، اين آقا ۲۶ ساله و تحصيلات دانشگاهی داشتند و در يکی از شهرهای نسبتا کوچک ايران زندگی می کردند و در مورد مساله بکارت و ازدواج به شدت بدبين بودند و در وهله اول وقتی ازشان پرسيدم که به نظر شما آيا بکارت يک دختر اهميت دارد يا نه، گفتند که اهميت ندارد. پرسيدم چرا گفتند به خاطر اين که بکارت چيزی است که الان با يک عمل ۲۰۰ هزار تومانی ايجاد می شود و من ديگر از کجا بفهمم که دختری که دارم با او زندگی می کنم مرد زندگی اش هستم يا نه. جامعه دارد در واقع دچار يک دوگانگی می شود. شما نمی توانيد بگوييد که تمامی مردان جوانی که می خواهند ازدواج کنند همان کسانی هستند که در ارتباطهای آزاد پرده بکارت دختری را از بين برده اند. کسانی هم هستند که تا پيش از ازدواج شان هيچ ارتباطی نداشتند و همچنان با تفکر سنتی که فکر می کنند آغاز زندگی با يک بکارت دوجانبه آغاز شود عملا در چنين فضايی دچار سرخوردگی می شوند و به شدت افسرده اند از اينکه کمتر دختری را می شود در ايران پيدا کرد که بکارت واقعی داشته باشد. در حالی که هنوز در ايران مردانی هستند که پيش از ازدواج شان عمل جنسی نداشتند.

علی طايفی: واقعيت اين است که اين پديده همچنان وجود دارد. يعنی بکارت در جامعه ما دارای ارزش است. يعنی حتی می شود گفت که اگر احيانا دخترانی ارتباط جنسی برقرار می کنند ولی می روند سراغ ترميم نشان از اين دارد که هنوز جامعه روی ارزش گذاری روی اين مساله پافشاری می کند.
به يک معنای ديگر می شود گفت اخلاقی کردن بيش از حد مقوله بکارت در جامعه به ويژه در شرايط امروز جامعه ايران با تغييراتی که در جامعه رخ داده به نظر می آيد آنچنان مضحک می شود که حتی شکستن اين فضاهای ارزشی هم جنبه مضحک پيدا می کند. يعنی يک پديده ناهنجار تبديل به يک پديده ناهنجار ديگر می شود. برخورد ارزشی با يک مقوله سبب می شود که آن مقوله ماهيتا تهی از آن ارزش ها می شود. به قدری در اين جامعه روی مقوله بکارت ارزش گذاری می کنيم که درنهايت سبب بی اعتمادی می شود.

اساسا مقوله بکارت بنيانهايش بر پايه بی اعتمادی است. طبيعی است که دختران هم سعی می کنند با با اين وضع مقابله کنند. يعنی خواهی نخواهی مردان و دختران و پسران ما دستخوش يک بی اعتمادی می شوند. ما با چه کسی ازدواج می کنيم، فاقد بکارت است يا دارای بکارت؟

لذا من از مخاطبان اين برنامه خواهش می کنم يک بار بازنگری کنند. ارزش گذاری يک انسان در تقليل دادن او به يک اندام جزيی به يک پرده که مفهوم واقعی اش پرده نيست، ماهيچه ای است که در يک ارتباط جنسی پاشيده می شود و نبودنش هيچ لطمه ای به ساختارهای خانواده نمی زند . ما در نظر داشته باشيم که دخترانی که امروز حتی در سنين بالا سعی کرده اند بکارت خود را حفظ کنند اين دختران فرآيند جامعه پذيری خود را به صورت ناقص طی کرده اند. اساسا ما جشن تکليف که در مدارس می گيريم يک فرآيند ناقص و معيوب است. در نظر نمی گيريم که دختران اساسا تا زمان ازدواج اگر بخواهند به بکارت پايبند باشند بلوغ جنسی خود را درک نمی کنند. ما تا دهه های پيش دخترانی داشتيم که تا سی سالگی و سی و پنج سالگی وحتی تا چهل سالگی هنوز باکره بودند. اين يک پديده شوم و ناهنجار است که سبب بحران های فردی از يک طرف و بحرانهای اجتماعی از طرف ديگر می شود. اين ديوار بی اعتمادی متاسفانه بالا و در حال شد است مگر اين که از اساس آن رااز ميان برداريم که خوشبختانه دارد از هم می پاشد.