۱۳ آبان ۱۳۵۸ هنگامی که «دانشجويان پيرو خط امام» سفارت آمريکا در تهران را تسخیر کردند، يک قرن روابط ديپلماتيک بين ايران و آمريکا (۱۸۸۳- ۱۹۷۹) پايان یافت. هنوز هم پس از ۲۹ سال، نبود رابطه چونان ديواری بلند بر سياست خارجی هر دو کشور سايه افکنده است.
از دو رويداد مهم به عنوان حوادث زمينهساز گروگانگيری در سفارت آمريکا ياد میشود: ورود محمدرضا پهلوی، شاه ایران، به نيويورک برای معالجه (در یکم آبان) و ديدار زبيگنيو برژينسکی، مشاور امنيت ملی جيمی کارتر، در الجزایر با مهدی بازرگان، رییس دولت موقت ایران، (در دهم آبان).
پيش از اين دو رویداد، یکی از مقامهای وزارت خارجه آمریکا به ایران سفر میکند تا به مسئولان دولت موقت خبر دهد واشینگتن به شاه رواديد سفر به نيويورک داده است.
این مقام آمریکایی هنری پرکت بود که طی دو سال (از ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۰) مسئولیت ميز ايران در وزارت خارجه آمريکا را برعهده داشت. سفر او اواخر مهر ماه سال ۱۳۵۸ صورت گرفت.
هنری پرکت در سفر خود به تهران، که کمی قبل از گروگانگيری صورت میگیرد، با شخصیتهایی از جمله آیتالله حسینعلی منتظری، رییس مجلس خبرگان قانون اساسی و امام جمعه وقت تهران، و آيتالله محمد حسینی بهشتی، نایب رییس مجلس خبرگان قانون اساسی، ديدار کرد.
مشروح گفتوگوی راديو فردا را با هنری پرکت، مسئول ميز ايران در وزارت خارجه آمريکا، در زیر میخوانید:
راديو فردا: شما کمی پيش از گروگانگيری در سفارت آمریکا به تهران سفر کرديد. در باره این سفر توضیح میدهید؟
هنری پرکت: من در ۱۹ اکتبر [۱۹۷۹] به تهران رفتم. نخستين ملاقات من با مهدی بازرگان، نخست وزير، و ابراهيم يزدی، وزير خارجه، بود.
ابراهيم يزدی از من پرسيد که آيا در طول سفرم برنامهای هم برای دیدار با روحانيان عضو شورای انقلاب دارم یا خیر. من در پاسخ گفتم که آنها حاضر به ديدار با ما نيستند.
ابراهيم يزدی در پاسخ گفت زمينه اين ملاقاتها را فراهم میکند.
پس از آن بود که به اتفاق جان ليمبرت، دبير سوم سفارت آمريکا، با آيتالله منتظری ديدار کردم و به نماز جمعه تهران رفتيم. بعد هم به همراه بروس لينگن، کاردار سفارت آمريکا، با آيتالله بهشتی ملاقات کردم که آخرين ملاقات من در تهران بود.
هدف از سفر شما به تهران چه بود؟
من در سالهای ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۶ در سفارت آمريکا در تهران کار میکردم. تحولاتی که پس از سال ۱۹۷۶ در تهران روی داده بود را از نزدیک ندیده بودم و فکر میکردم بهتر است برای درک نزدیک اين تحولات به تهران بروم. سفرم به تهران ده روز به طول انجامید.
سؤال من بيشتر معطوف به اين بود که اهداف سفر شما به تهران چه بود؟ آن روزها قرار بود شاه به آمريکا سفر کند. آیا دولتمردان واشينگتن نگران پيامدهای اين سفر بودند؟
درست است. موضع شخصی من در دولت آمريکا اين بود که ما در قبال شاه يک تعهد انسانی داريم: او سالهای متمادی با ما همکاری کرده بود.
از طرف ديگر، اگر هم میخواستيم با دولت انقلابی رابطه برقرار کنیم، میبايست تصميم میگرفتيم. نمیتوانستيم هم انتظار روابط عادی با دولت انقلابی داشته باشيم و همزمان شاه را هم بپذيريم.
موضع من اين بود که بايد بر روی موضوع برقراری رابطه با دولت ايران کار کنيم، شاه نيز دنبال راه چارهای برای خود در خارج از کشور باشد. جيمی کارتر، رييس جمهوری آمريکا، هم تا ماه اکتبر چنین موضعی داشت.
اما جیمی کارتر هنگامی که دکترها اعلام کردند که شاه بيمار است و تنها در نيويورک میتواند به مداوا بپردازد، در نهايت پذيرفت که او به نيويورک بیاید.
وقتی من به تهران رسيدم به همراه بروس لينگن در دیدار با مهدی بازرگان، نخستوزير، و ابراهيم يزدی، وزير خارجه، اين موضوع را مطرح کرديم و از آنها خواستيم که از سفارت حفاظت شود.
مهدی بازرگان گفت آنچه در توان دارد انجام خواهد داد. ابراهيم يزدی نيز گفت: شما با دادن اجازه ورود به شاه برای ما در «جعبه پاندورا» را باز میکنيد. [اشاره به داستان اساطيری يونان: پس از آنکه زئوس پاندورا را به زمين تبعيد کرد، پاندورا از روی کنجکاوی در جعبه ممنوعه را گشود و تمامی شرها و بيماریها در جهان پراکنده شد.]
شاه در نهايت به نيويورک سفر کرد. واکنش ابتدایی در تهران تند نبود.
گفته میشود که سياستمداران آمريکايی، در فاصله ميان انقلاب تا جریان گروگانگيری، در باره روند تحولات در ايرانِ پس از انقلاب و اينکه چه کسانی قدرت واقعی را در ايران در اختيار دارند اتفاق نظر نداشتهاند و بحثهايی در اين باره ميان دولتمردان وجود داشته است. مثلا در این باره گفته میشد که دولت بازرگان قدرت اصلی را در اختيار ندارد.
من فکر نمیکنم که اختلاف نظری در دولت بر سر اين مسأله وجود داشت. اکثر ما در آن زمان میدانستيم که بازرگان قدرت واقعی را در اختيار ندارد و قدرت اصلی را آيتالله خمينی و روحانيان همراه او در اختيار دارند.
بازرگان همه تلاش خود را به کار بسته بود؛ هرچند موفقيتهايش ناچيز بودند. اما بايد در نظر داشت که دولت بازرگان تنها دولت مشروع و قانونی بود که ما به عنوان ديپلمات میتوانستیم با آن رابطه داشته باشيم.
نمیتوانستيم بگوييم که این دولت همه قدرت را در اختيار ندارد پس نبايد با او گفتوگو کنيم. ما تلاش خود را کرديم.
برگرديم به ديدار با آيتالله منتظری و بهشتی.
من از آيتالله بهشتی پرسيدم آيا زمينهای برای بازگشت متخصصان ايرانی که کشور را ترک کردهاند و علاقهمندند تا به ایران بازگردند وجود دارد؟
او در پاسخ گفت: بله! اين متخصصان میتوانند به ايران بازگردند ولی بايد بپذيرند که در ايران انقلاب شده است و آنها قادر نيستند وضع را عوض کنند و به پيش از انقلاب برگردانند.
آيتالله منتظری هم گفت که وقتی در زندان شاه خبر پيروزی جيمی کارتر در انتخابات رياست جمهوری آمريکا را شنيده بسيار خوشحال شده است؛ چراکه از آن به بعد کسی با ایران طرف خواهد بود که به حقوق بشر اعتقاد داشت. ولی اکنون میبيند که سياستهای جيمی کارتر تحت تاثير نفوذ جامعه يهوديان نيويورک تغيير کرده است.
آیتالله منتظری همچنین توصیه کرد که برای شناخت بهتر تحولات پس از انقلاب بهتر است ما در نماز جمعه تهران شرکت کنیم؛ که من و جان لیمبرت به نماز جمعه تهران رفتیم.
آیا دیدار بازرگان و برژینسکی در الجزایر به پیشنهاد آمریکا صورت گرفت؟
من در تهران بودم و وزارت امور خارجه (آمریکا) اعلام کرد که دیوید نیوسوم، نفر سوم وزارت خارجه، در رأس هیأتی به الجزایر سفر کند و قرار بود بازرگان و یزدی نیز به این کشور سفر کنند.
من و بروس (لینگن) گفتیم آقای نیوسوم با شرایط ایران آشناست و تجربیاتی در باره ایران دارد و این فرصتی خواهد بود تا درباره برخی مشکلات فی مابین گفت وگو شود.
آنچه اتفاق افتاد این بود که دکتر برژینسکی به هیأت پیوست و بلندپایهترین شخص هیأت نمایندگی آمریکا برای سفر به الجزایر شد و قرار شد وی با بازرگان و یزدی دیدار کند.
من فکر کردم این ایده خوبی نیست. چرا که برژینسکی به مخالفت با انقلاب ایران و دفاع از شاه تا آخرین لحظه معروف بود و از سفر شاه به نیویورک حمایت میکرد و نظر موافقی با رهبران انقلاب نداشت.
برخی میگویند دیدار بازرگان و برژینسکی یکی از حوادث زمینهساز گروگانگیری سفارت آمریکا بوده است.
معصومه ابتکار در کتاب خود اشارهای به این ملاقات، به عنوان علت گروگانگیری، نکرده است. من هم فکر میکنم علت این نبوده است.
در باره نقش این دیدار در پدید آمدن جریان گروگانگیری مطمئن نیستم. چیزی که میدانم این است که مردم از این دیدار ناراحت شدند. به نظرم تصمیم آقایان یزدی و بازرگان برای دیدار با برژینسکی درست نبود. نشان میداد متوجه نیستند که احساس مردم در این باره چیست.