درگذشت محسن وزیری مقدم؛ صراحت در شن‌های سیاه

محسن وزیری مقدم، طراح، نقاش، مجسمه‌ساز و استاد هنر معاصر، امروز جمعه شانزدهم شهریورماه، در پی یک دوره بیماری طولانی و به دلیل کهولت سن در ۹۴ سالگی، در خانه‌اش در رم درگذشت.

وزیری مقدم در سال ۱۳۰۳ در تهران متولد شد. او تلاش و تحصیلات خودش را در جوانی در رشته موسیقی نیمه تمام رها کرد و به عنوان دانشجو دانشکده هنرهای زیبا در سال ۱۳۲۳ جذب این دانشگاه شد.

وزیری مقدم خود در این باره نوشته است: «من نمی‌خواستم نقاش بشوم، آرزو داشتم موسیقی‌دان باشم، عاشق موسیقی بودم، هنوز وقتی نوای ویلن می‌شنوم، محال است گریه نکنم. پدرم بی‌رحمی کرد، گفت نمی‌خواهم پسرم مطرب بشود. وقتی ۱۸ سالم شد، رفتم پیش کسانی که موسیقی تعلیم می‌دادند. آنها چهار مضراب صبا را به من می‌آموختند، اما من چیز دیگری، که نمی‌دانستم چیست؛ می‌خواستم .... و سرانجام روبیک گریگوریان کاری که در پی‌اش بودم را بی‌هیچ چشمداشتی به من تعلیم داد. اما زندگی دشوار بود، باید انتخاب می‌کردم بین درس خواندن و نان درآوردن یا عشقم موسیقی. این طور شد که عشقم را فدا کردم و نقاش شدم.»

وزیری مقدم نتوانست موسیقی را ادامه بدهد اما موسیقی همیشه در زندگی و هنر او جریان داشت. رنگ، ترکیب‌بندی و عناصر آثارش تحت تأثیرموسیقی بود.

او سال ۱۳۲۷ جزو نخستین کسانی بود که از دانشکده هنر فارغ‌التحصیل شدند. استادان او در این دوره از جمله علی‌محمد حیدریان و خانم امین‌فر (مادام آشوب) بودند و هم‌دوره‌ای‌هایش نقاشانی چون منوچهر شیبانی، منصوره حسینی، سودابه گنجی، جواد حمیدی، حسین کاظمی و جلیل ضیاءپور.

محسن وزیری مقدم، در ابتدا تحت تأثیر نقاشان امپرسیونیست بود و کمی بعدتر سبک‌های پست امپرسیونستی و کوبیستی را نیز تجربه کرد.

اولین نمایشگاه او در سال ۱۳۳۱ در انجمن ایران و آمریکا برگذار شد و پس از آن برای ادامه تحصیلاتش به ایتالیا رفت.

او زیر نظر توتی شالویا؛ هنرمند معروف ایتالیایی دنیای هنر انتزاعی را تجربه کرد و از شیوه‌ها و مواد متنوع در آثارش بهره گرفت.

محسن وزیری مقدم آن طور که خود گفته است؛ به شکلی کاملاً اتفاقی در بهار ۱۳۳۶ در کنار دریاچه کاستل گاندولف نزدیک رم هنگام گردش و تفریح و بازی در ساحلی شنی، متوجه ماسه‌ها و کنتراست آنها با پوست روشن بدن می‌شود و می‌کوشد با ماسه‌ها روی بوم و با حرکت انگشتان، به جای استفاده از قلم مو، به کمپوزیسون‌هایی نو دست یابد. به این ترتیب، او با کار کردن با انگشتان و کنار گذاشتن قلم مو و کاردک، اثر انگشتانش را به امضای خود تبدیل می کند.

او پس از استفاده از شن، دامنه تجربه‌هایش را گسترش داد و در سری دیگری از کارهایش به جای شن از رنگ بهره گرفت تا آن طور که خود گفته به نور و روشنایی در زیر تاریکی و رنگ بیندیشد.

این دوره را می‌توان از موفق‌ترین دوره‌های محسن وزیری مقدم دانست. تابلوهای نقاشی شنی او در ایتالیا و دیگر کشورهای اروپایی با استقبال بسیار روبه‌رو شد و در بینال‌های تهران و ونیز به نمایش درآمد.

در اواخر دهه چهل او به تهران بازگشت و در همان دوره به طور متمرکز بر روی حجم‌های هندسی کار کرد و بعد به این حجم‌ها با استفاده از میخ، جان داد و آن‌ها را به شکلی آفرید که از قابلیت تحرک برخوردارند. این مجسمه‌های بزرگ و متحرک که به خاطر تغییرپذیری فرم و وضعیتشان مجسمه‌های مفصلی نام گرفته‌اند، مدام فضا را تغییر می‌دهند و دنیایی را خلق می‌کنند که پیش از این هنر ایران تجربه نکرده بود.

این مجسمه‌های عظیم که شبیه حیوانات ناشناخته بودند، قابلیت این را داشتند که گاهی آزاد باشند و گاهی یک‌جا جمع شوند و گاهی از هم باز شوند. تماشاگر همراه با این مجسمه‌ها می‌توانست فضا را به میل خود تغییر دهد و در باز آفرینی فرم‌ها دخیل باشد و دنیایی بدیع و متفاوت را خلق کند.

وزیری مقدم بعد‌ها همین تجربه را بر روی بوم انجام داد. کارهایی با فضاهای پر و خالی و اغلب فرم‌هایی حمله‌ور که بعد‌ها مجموعه هراس و پرواز نام گرفتند و به عنوان یکی از درخشان‌ترین دوره‌های کاری او شناخته شدند.

برخی از کارهای هنری محسن وزیر مقدم

محسن وزیری مقدم در دهه چهل و پنجاه با برپایی نمایشگاه‌های متعددی در ایران و کشورهای مختلف دنیا به ویژه به خاطر حضورش در سه دور بینال ونیز، نام خودش را به عنوان یکی از خلاق‌ترین و پرکارترین نقاشان معاصر ایران ماندگار و جوایز زیادی را از آن خود کرد.

او در سال‌های اخیر به دلیل مشکل بینایی کمتر کار کرد. اما به هر حال دست از کار نکشید و همیشه به راه‌های تازه در نقاشی فکر می‌کرد.

نمایشگاهی از آخرین نقش برجسته‌های محسن وزیری مقدم، تیرماه امسال در گالری اعتماد در تهران برگذار شد.