جریان «اصولگرا»: واگرا و آشفته 

اعضای جبهه‌ی مردمی نیروهای انقلاب (جمنا)

در کمتر از یک ماه و نیم به انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ سرنوشت نامزدهای این انتخابات هنوز روشن نیست. این ابهام برای طیف حامی دولت به نظارت استصوابی و امکان (هر چند اندک) رد صلاحیت روحانی و برای طیف مخالف دولت به سازوکار تصمیم گیری درون گروه‌ها و احزاب مربوطه و اختلاف بر سر سیاست‌های اجرایی باز می گردد. از همین جهت حامیان دولت به دنبال نامزد پوششی (احتمالا مسعود پزشکیان نائب رئیس مجلس) و مخالفان دولت در پی رسیدن به نامزد وحدت بخش هستند. حمایت بخشی از مخالفات دولت از نامزدی ابراهیم رئیسی بیش از آن که مبتنی بر شایستگی‌های وی از منظر اصولگرایان باشد مبتنی است بر احتمال و آرزوی وحدت بخشی وی. ابراهیم رئیسی با انتخاب برخی از اعضای جبهه‌ی پایداری در ستادهای خود از یک سو و هماهنگ کردن نامزدی خود با تشکل تازه تاسیس "جبهه‌ی مردمی نیروهای انقلاب" (جمنا) در تلاش است به این آروز تحقق بخشد.

وضعیت سیاسی و درون جناحی جریانی که خود را اصولگرا می داند چگونه است؟ آیا این طیف می تواند بر اختلافات بنیادی خود غلبه کرده و با نامزد واحد وارد عرصه‌ی انتخابات شود؟

همگرایی طیف اعتدالگرا

اسلامگرایان عملگرا پس از دو دهه تجربه از مجرای انتخابات مهندسی شده، محدود شدن فعالیت مطبوعاتی و حزبی، بازداشت‌های گسترده و اعترافات تلویزیونی، و سرکوب شدید جنبش‌های اجتماعی (زنان، دانشجویان، کارگران، و معلمان) بدینجا رسیدند که اصلاح ساختارهای نظام (مثلا از طریق لغو نظارت استصوابی و افزایش اختیارات رئیس جمهور) با وجود خامنه‌ای و سپاه غیر ممکن است و تنها می توان با حضور در قدرت (با رعایت همه‌ی آنچه را که سپاه و بیت رهبر می خواهند) از بدتر شدن اوضاع جلوگیری کرد و در عین حال از منافع در قدرت بودن نیز برخوردار شد.

با همین دیدگاه بود که این جریان پس از شکست در جنبش سبز در یک دوره‌ چهار ساله به حمایت از فردی مثل روحانی (امنیتی اما عملگرا، قائل به سرکوب و نقض حقوق غیر خودی‌ها در داخل اما اهل مصالحه در برخورد با قدرت‌های جهانی) رسید.

از این جهت جریان «اصلاح طلبی سابق» (چون همه‌ آنها اعتدالگرا شده‌اند) و «اعتدالگرایی» به شکلی متحد به خوبی جای خود را در نظام یافته است: با عدم چالش تصمیمات و سیاست‌های رهبر جمهوری اسلامی، پذیرش سهم موجود سپاه و نیروهای امنیتی از قدرت و ثروت کشور، پرهیز از تحریک نزدیکان ویژه‌ی خامنه‌ای و در عین حال داشتن گوشه چشمی به مطالبات فرهنگی و اجتماعی (و نه سیاسی) معترضان. جریان اصلاح طلبی سابق به خوبی جای خود را در نظام یافته است تا حدی که یکی از استراتژیست‌های سیاست امروز آن از هاشمی رفسنجانی برای عدم هماهنگی با خامنه‌ای قبل از اعلام نامزدی در سال ۹۲ انتقاد می کند. (عباس عبدی، خبر آنلاین ۷ فرودرین ۱۳۹۶)

جریان معروف به «اصولگرا» که در واقع به اصلی بجز قدرت تامه‌ خود باور دیگری ندارد هنوز نتوانسته به چارچوب‌هایی مشخص برای فعالیت سیاسی و اداره‌ کشور و نیز حل اختلافات درونی خود برسد. در ماه‌های پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ شاهد انواع بیانیه‌ها برای مشخص کردن چارچوب‌ها و مرامنامه‌ جریان اسلامگرایی بنیادگرا در ایران بوده‌ایم اما هیچ یک از آنها بجز ذکر کلیاتی که نمی توانند عامل پیوستگی جریان‌ها و محافل سیاسی باشند

واگرایی طیف بنیادگرا

اما جریان معروف به «اصولگرا» که در واقع به اصلی بجز قدرت تامه‌ خود باور دیگری ندارد هنوز نتوانسته به چارچوب‌هایی مشخص برای فعالیت سیاسی و اداره‌ کشور و نیز حل اختلافات درونی خود برسد. در ماه‌های پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ شاهد انواع بیانیه‌ها برای مشخص کردن چارچوب‌ها و مرامنامه‌ی جریان اسلامگرایی بنیادگرا در ایران بوده‌ایم اما هیچ یک از آنها بجز ذکر کلیاتی که نمی توانند عامل پیوستگی جریان‌ها و محافل سیاسی باشند (باور به روش انقلابی، تداوم اسلامی سازی، اطاعت از رهبری و تفکر بسیجی؛ نگاه کنید به بیانیه‌ی سوم علیرضا زاکانی) کاری نکرده‌اند. میثاق نامه‌ای را که برای تضمین کنار رفتن برخی نامزدها تنظیم شده بود برخی از نامزدها (مثل سعید جلیلی) امضا نکرده‌اند.

به همین علت اختلافات در درون این طیف معطوف به انتخاب نامزد واحد رفع ناشدنی به نظر می آید. هنوز مشخص نیست آنچه از گرد همایی «جبهه‌ی مردمی نیروهای انقلاب» در اسفند ۹۵ از میان ۲۱ اسم اولیه بیرون آمد ۱۴ نامزد بود یا ۱۰ نامزد؛ قرار است در ۱۷ فروردین روی پنج نامزد نهایی توافق شود یا روی پنج نامزد جمنا که از میان آنها نامزد یگانه معرفی شود؛ نامزدهای جمنا از اعضای دولت احمدی نژاد چه نگرشی به نامزدی بقایی دارند و در صورت نامزد جمنا نبودن به کدام سو خواهند رفت؛ و جمنا در حال مذاکره با جبهه‌ی پایداری هست یا خیر.

در درون طیف‌ها نیز تفرق به چشم می آید. اعضای جبهه‌ی پایداری به سه نامزد احتمالی گرایش دارند: رئیسی، جلیلی و فتاح و سرنوشت نامزد نهایی انها روشن نیست. آنها از یک سو مدعی رای به نامزد اصلح هستند اما در عین حال می خواهند نامزدشان رای اقشار هوادار حکومت را هم بیاورد.

نفس شکل گیری «جمنا» و واکنش‌های نسبت به آن در طیف اصولگرایی شاهدی است بر واگرایی این طیف. جمنا می خواهد نیروهایی را که هیچ اتفاق نظری ندارند در زیر پرچم یک نامزد واحد قرار دهد در حالی که همین فرمول در دوره‌ی قبل میان قالیباف، حداد عادل و ولایتی پی گرفته شد و در نهایت هر سه نامزد شدند. جبهه‌ی پایداری روش‌های اتخاذ شده توسط جمنا را مبتنی بر دوز و کلک تلقی کرده است و طیف نزدیک به احمدی نژاد نیز دنبال "دولت بهار" خود است. در این شرایط تصور نامزد واحد در مقابل روحانی تنها یک توهم نامنتظر به نظر می آید که حتی خود دنبال کنندگان آن معلوم نیست بدان باور داشته باشند.

علت پراکندگی

جریان اسلامگرایی بنیادگرا و تمامیت خواه در درون خود سه طیف را در بر می گیرد:

طیف موعودگرا که با ربانی سالاری (اختصاص حکومت به روحانیون شیعه) مشکل دارد و هم در سیاست خارجی و هم در سیاست داخلی موضع تهاجمی دارد. برنامه‌ی هسته‌ای شاه بیت این طیف برای حضور سیاسی در داخل و خارج کشور بوده است؛ این طیف به دنبال مدیریت جهانی (شکل دادن به امپریالیسم شیعی) است و همکاری آن با روحانیت شیعه نیز بر اساس همین هدف بوده است. این طیف تصور می کند که با موعودگرایی می تواند نیروهای لازم بری برساختن این قدرت یکه تاز در دنیا را فراهم کند؛ مصباح یزدی و جبهه‌ی پایداری از لحاظ ایدئولوژیک با این طیف نزدیکی بسیار دارند اما بر سر برخی تاکتیک‌ها و چهره‌ها با هم اختلاف پیدا کردند؛

طیف ربانی سالار. این طیف از ۲۲ بهمن ۵۷ به دنبال تحکیم قدرت روحانیت در داخل کشوربوده است. سیاست خارجی و تنش زایی در خارج برای این طیف موضوع محوری نبوده است بلکه از آن برای تحکیم قدرت در داخل کشور استفاده می کرده است. نیروهای سیاسی این طیف به دنبال کسب و حفظ حداکثر قدرت، ثروت و منزلت توسط روحانیون و نزدیکان آنها بوده‌اند. این طیف بیشترین نزدیکی را با جامعه‌ی روحانیت مبارز تهران و جامعه‌ی مدرسین قم دارد؛

طیف نظامیگرا. این طیف اکثرا از نیروهای سابق و نزدیک به سپاه و نیروهای امنیتی تشکیل می شود. موتلفه میان این طیف و طیف ربانی سالار در نوسان بوده است. جریان‌هایی مثل آبادگران و ایثارگران نمایندگان گذشته‌ی این طیف بوده‌اند. آنها در یک دوره تمام قد پشت سر احمدی نژاد ایستادند ما احمدی نژاد بخشی از آنها را بالاخص در دور دوم کنار زد.

جریان اصولگرا یا بنیادگرا امروز همانند سال ۹۲ متفرق و آشفته است چون این سه طیف چشم اندازهای متفاوتی در باب اداره‌ کشور (سیاست داخلی و بویژه سیاست‌های اقتصادی) و رابطه‌ی با دنیا (سیاست خارجی) دارند و هنوز نتوانسته‌اند به مخرج مشترکی برسند. آیا سیاست‌های ریاضتی و انزواجویانه (شعب ابوطالب و اقتصاد مقاومتی) را مد نظر دارند یا بده و بستان با دنیا را؟ آیا می خواهند رابطه با اروپا و کشورهای جنوب خلیج فارس را ترمیم کنند یا به همه‌ی دنیا فحاشی کنند؟ جریان ربانی سالار هم مدافع بازار است و هم خود در بازار تجارت سهم دارد و نمی خواهد این سهم را به جریان نظامیگرا واگذار کند. اما طیف نظامیگرا با شعارهای متمرکز بر تولید و اشتغال به دنبال کاهش سهم روحانیون از ۵۰ میلیارد دلار واردات رسمی و ۲۵ میلیارد دلار واردات قاچاق است.

طیف موعودگرا تنها برای سرکوب جریان اصلاحات در دوره‌ای کوتاه در کنار دو طیف دیگر قرار گرفت اما از حیث مبانی فکری و نیز منافع اشتراک بسیار اندکی با آنها دارد. انتظار می رود که دو طیف ربانی سالار و نظامیگرا بتوانند در صورت پیروزی دولت ائتلافی تشکیل دهند اما طیف موعودگرا بالاخص پس از ماجراهای دولت دوم احمدی نژاد در کنار آنها قرار نخواهد گرفت. مخالفت با شخصیتی مثل روحانی نیز نتوانست و نمی تواند آنها را متحد سازد.

از سه طیف فوق طیف ربانی سالار بیش از همه با دولت روحانی همراهی کرده است در حالی که طیف نظامیگرا به جد از روز اول با دولت روحانی مخالفت کرد: با برنامه‌های اظهار "دلواپسی" در جریان مذاکرات اتمی تا جنجال فیش‌های نجومی در دو سال اخیر. این سه طیف حتی در نوع برخورد با دولت روحانی با هم اتفاق نظر ندارند. کسانی که جمنا را تشکیل دادند تصور می کنند با آوردن سه هزار نیرو به گردهمایی‌های خود می توانند بر اختلافات بنیادی درون این سه طیف غلبه کنند اما واقعیات و موضع گیری‌ها خلاف آن را گواهی می کنند.

--------------------------------------------------------------

یادداشت‌ها و مقالات، آرای نویسندگان خود را بازتاب می‌دهند و بیانگر دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند