پارادوکس با کامبیز حسینی: سکوت کردی؟ سکوت میکنم … سکوت میکنی؟
حالا چیکار کنیم؟ چیکار کنیم؟
بعد برنامه هفته پیش این هفته حالا چیکار کنیم؟
چیکار کنیم؟ چیکار کنیم؟
من بگم؟
میگم یعنی بعد از اون برنامه یه دفعه برگردیم که آی ملت جماعت، ایرانیان ، نیناش ناش، دل، دل، دلبرو دل، دلبرم؟
نه حالا اون جوری ولی قبول دارم برنامه هفته پیش سنگین بود.
سنگین بود؟ سنگین هست هنوز.
سنگین هست.
…...
سکوت کردی باز.
سنگینی سکوت میاره دیگه.
به تو پول میدن حرف بزنی مرد مومن!
حرف بزنم! زر که نباید بزنم که. برای زر زدن هم پول میدن؟ زر رو چه جوری مینویسند؟
میخوای این هفته همین طوری در سکوت ادامه بدیم؟
آره میخوای برنامه نریم اصلاً!
باز شروع کرد، شما اگه دیگه حال نمیکنی با ما بگو، ما بریم یه دلقک دیگه پیدا کنیم خرج زن و بچه مونو بدیم!
نه سوت بزن بریم. حرف که برای گفتن کم نیست. منظور یه دفعه پریدن از اون موضوع سنگین تجاوز به یه سوژه دیگه بود. یعنی گفتم یه ذره نفس بکشه برنامه. یه ذره سکوت کنیم تا پل بزنیم بین اون برنامه و این برنامه و برنامههای آینده.
این شد …
آتیش کن بریم پس ...
Your browser doesn’t support HTML5