در سالهای اخیر که پیر شدن جمعیت ایران به موضوع مهمی در رسانهها و محافل حکومتی تبدیل شده است، همواره از فقر و مشکلات اقتصادی به عنوان یکی از عوامل مهم و شاید مهمترین عاملِ عدم تمایل خانوادهها به ازدیاد جمعیت خانوار یاد شده است.
این موضوع هم در میان موافقان و هم مخالفانِ ازدیاد جمعیت مشترک است و اغلب استدلالهای مرتبط با بحث را به خود اختصاص داده است.
در این میان نمایندگان مجلس با هدف عملیاتی کردنِ سریع خواسته های رهبری، طرحی را با هدف کمک به بهبود شرایط خانوادهها برای فرزندآوری را تصویب کردند که شورای نگهبان هم مهر تأیید بر آن نهاد و توسط رئیس مجلس با هدف اجرایی شدن به دولت ابلاغ شد.
نگاهی به این طرح نشان میدهد که هواداران پرشور ازدیاد جمعیت نیز به عامل اقتصادی به مثابه مانع فرزندآوری باور دارند و به همین دلیل این طرح مجلس کاملاً رنگ و لعاب مالی و اقتصادی دارد و به طور اختصار چنین مُشوقهایی را برای خانوادهها در نظر گرفته است: وام قرضالحسنه ولادت، ۱۰ میلیون برای هر فرزند، افزایش سه برابری یارانه خانوادهای دارای سه فرزند و بیشتر، فروش خودرو به قیمت کارخانه، اعطای ۱۵۰ متر زمین برای فرزندان سوم، افزایش حق اولاد در فیش حقوقی کارمندان، کاهش تعرفه آب و برق و گاز، اعطای خانه سازمانی به خانوادههای دارای سه فرزند و تخفیفهای خاص شهروندی.
اما آیا فقر عامل کاهش نرخ زادو ولد است؟ نگاهی به آمارها و اطلاعات اقتصادی به تفکیک استانهای کشور نه تنها چنین ادعایی را اثبات نمیکند، حتی در تقابل با آن هم قرار دارد. به عبارت دیگر، اغلب استانهای محروم کشور که در آنها درآمد خانوارها پایینتر است، نرخ باروری و فرزندآوری بیشتری داشته و در عموم استانهای دارای اقتصاد بهتر، تمایل خانوادهها به فرزندآوری هم کمتر است.
رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران در خبری اعلام کرد: کمترین میزان باروری کل در سال ۱۳۹۹ مربوط به استانهای البرز با ۱.۰۱، گیلان با ۱.۰۳، مازندران با ۱.۱، سمنان با ۱.۱۱ و تهران با ۱.۲۳ بوده است که میزان باروری کل بسیار پایین را تجربه کردهاند و بیشترین میزان باروری کل هم مربوط به استانهای سیستان و بلوچستان با ۳.۶۲ ، خراسان جنوبی با ۲.۳۴ و خوزستان ۲.۱۶ است.
با نگاهی به شرایط و وضعیت اقتصادی استانهای کشور مشخص میشود که غیر از استان خوزستان، استانهای دیگر کشور که نرخ فرزندآوری بالایی دارند، عموماً سطح درآمد خانوادهها در آنها پایین است و بالعکس، استانهایی که مردم آن در رفاه بیشتری قرار دارند، خانوادهها کمتر تن به بچهدار شدن میدهند و این موضوع به عنوان مثال در استانهای تهران، البرز، مازندران و ... به وضوح مشخص است.
آنگونه که وبسایت تجارتنیوز عنوان میکند، بررسی آمارها نشان میدهد در بین استانهای کشور خانوارهای ساکن استانهای تهران، البرز، مازندران و چهارمحال و بختیاری از درآمد بالاتری برخوردار هستند. همچنین خانوارهای استانهای آذربایجان غربی، کردستان و کرمان کمترین درآمد را نسبت به دیگر استانهای کشور در اختیار دارند.
نکته حائز توجه اینکه برخی استانها با وجود درآمد سرانه بالا، نرخ رشد جمعیت بالایی هم دارند و این نشان میدهد که درآمد بالا و عدم تمایل به فرزندآوری الزاماً قاعدهای یکسان در کل کشور نیست و در این زمینه استثنا هم داریم.
همانگونه که اشاره شد، خوزستان با درآمد سرانه نسبتاً بالا و در حالی که این استان به تنهایی حدود ۱۵ درصد از GDP کشور را به خود اختصاص داده، در رده سوم رشد جمعیت قرار دارد و از آن طرف در استانی چون سمنان نیز با وجود درآمد سرانه پایین، شاهد تمایل پایینِ خانوادهها به فرزندآوری هستیم.
این دو استان میتوانند استثناهایی در برابر قاعده باشند و برای توضیح وضعیت آنها به عوامل و عناصر دیگری متوسل شویم، اما واقعیت این است که به شکل غالب، میانِ فرزندآوری و فقر نسبت روشن و مستقیمی برقرار است.
این نکته که مسئولان جمهوری اسلامی به دنبال ازدیاد جمعیت کشور از طریق پاداشهای اقتصادی و امتیازات مالی هستند، نشان میدهد که یا درک درستی از فضای حاکم بر جامعه ندارند و یا با تصویب طرحهای خطرناک و غیرعلمی که تنها به خیز تورمی و گسترش بیشتر فقر میانجامد، به دنبال ازدیاد جمعیت با اتکا بر همان اقشار ضعیف جامعه هستند که علیرغم داشتن فرزندان بیشتر، باز هم ممکن است تحت تأثیر بستههای تشویقی حکومت، به فرزندآوری ادامه دهند و با مشکلات عدیده بعدی مواجه شوند.
واقعیت این است که اگر پاداشهای اقتصادی کارگر بیفتد، تنها در همان مناطقی مؤثر خواهند افتاد که درآمد مردم پایینتر است و فقر و تنگدستی بیشتری حکمفرماست. به این ترتیب این طرح باعث میشود تا خانوادههای فقیر، فقیرتر شده و به امکانات کمتری دسترسی داشته باشند و از طرف دیگر، توزیع ناعادلانه امکانات کشور رقم خورده و حاصل دسترنج خانوادههایی با فرزند کمتر، نصیب خانوادههای پرجمعیت شود.
به نظر میرسد که سبک زندگی و تغییر ذائقههای فرهنگی و اجتماعی مردم ایران مهمترین عامل برای فرار آنها از فرزندآوری باشد و این نکته در کنار انقلابی که در استفاده مردم از شبکههای اجتماعی و رسانهها رخ داد، توجیهکننده شرایطی است که جامعه ایران در آن قرار دارد.
نگاهی به رشد شتابان استفاده از گوشیهای هوشمند در ایران بیانگر تغییر سبک زندگی و عبور مردم از ارزشها و اولویتهایی که حکومت برای آنها ترسیم کرده، عمیقتر و جدیتر از آن است که با چند پیشنهاد مالی و مشوق اقتصادی به نقطه مورد نظر جمهوری اسلامی برگردد.
مبارزه بیامان حکومت با آنچه سبک زندگی غربی مینامد و تلاش برای مهار جریان آزاد اطلاعات و ارتباطات نیز نشان میدهد تصمیمسازان جمهوری اسلامی منبع و منشأ این مقاومت مدنی را شناختهاند اما در مهار آن ناکام و مستاصل هستند.