نور، رویا، هویت فرهنگی؛ نقش ایران درودی بر نقشه ایران

ایران درودی در جشن تولدش در شهریور ۹۶

خبر ساده و صریح در صفحه اینستاگرام ایران درودی منتشر شد: ایران درودی، نقاش رنگ‌ها و رنج‌ها و دانه‌های نور، همراه با صبح پاییزی برای همیشه به زمان پیوست.

خودش در کتاب «در فاصله دو نقطه» نوشته است که بعضی دردها را نمی‌توان بازگو کرد. واژه‌ها خالی از صداقتند، اما رنگ‌ها و شکل‌ها صمیمی‌ترهستند و چه خوب خودش نوشته آنچه امروز می‌شود از آن نوشت، همان دردها و رنج‌هایی‌ست که به سردی گراییدند و در نقاشی‌هایش به یخ و قندیل تبدیل شدند.

ایران درودی که یاد گرفته بود میان مرز خیال و واقعیت زندگی کند، در تمام نقاشی‌هایش، رویاهای ناتمامش را تصویر کرد و هنوز هم رویاهاش را بر دوش می‌کشد.

Your browser doesn’t support HTML5

نور، رویا، هویت فرهنگی؛ نقش ایران درودی بر نقشه ایران

آخرین بار که با او گفت‌وگویی داشتم، از آخرین رویاش گفت؛ ساخت یک موزه که بتواند تابلوهایش را خودش در آن نصب کند و آنجا را تبدیل کند به مرکز تبادل فرهنگ ایران وجهان.

خنده تلخی زد و گفت: «کارشکنی می‌کنند، کارشکنی می‌کنند...»

و حالا ایران درودی، که وصیت کرده پیکرش در موزه‌اش به خاک سپرده شود، انگار رویاهایش ناتمام از نقاشی‌هایش جدا شده‌اند و هیچ‌کسی نمی‌داند که آیا آن ساختمان در محله یوسف‌آباد، همان زمینی که پشت پارک پرستو است، آیا خانه همیشگی ایران درودی خواهد شد؟ آیا حتی اگر شده بعد از مرگش، کسی آستین بالا می‌زند تا آن موزه، آن طور که او می‌خواست، پا بگیرد؟

ایران درودی در مراسم رونمایی از کتابش در شهریور ۹۷

ایران درودی در بیش از ۷۰ سال فعالیت هنری، کار‌هایش را در بیش از ۷۰ نمایشگا‌ه انفرادی و ۲۵۰ نمایشگاه جمعی در تهران و دیگر شهرهای ایران و نقاط مختلف جهان به نمایش گذاشت.

بیشتر در این باره: یک میهمانی با ایران درودی

ده‌ها مقاله تحقیقی و نقد منتشر کرد، با شماری از مهم‌ترین هنرمندان و روشنفکران جهان حشر و نشر داشت و تا آخرین روزهای زندگی‌اش از کار بازنایستاد. هنوز قطعاً روی میز کارش، رنگ‌ها خشک نشده‌اند، همان رنگ‌های زیبایی که منشأ اندیشه‌هایش بودند.

او همیشه می‌گفت اگر بازهم به دنیا بیاید، همین‌طور زندگی خواهد کرد، درست با همین مشخصات.

نقاشی‌های ایران درودی در آغاز عمدتاً به نقاشی پست‌امپرسیونیسم نزدیک بود، با رگه‌هایی از اکسپرسیونیسم. او سپس به سوررئالیسم گرایش یافت و شماری از مشهورترین آثارش را با تفاوت‌هایی محسوس در همین سبک خلق کرد.

او در این مسیر، تمام اضطراب‌ها و امیدهای جهان را به زبانی رازآمیز تبدیل کرد و به شیوه‌ای انتزاعی و تجریدی در آثارش رسید.

نمایشگاهی از آثار ایران درودی در تهران

او در باره نحوه کارش گفته: «من زیاد اهل تکنیک نیستم، بلد هم نیستم. سعی می‌کنم هرچه ممکن است خلاصه‌تر نقاشی کنم و هرچه ممکن است توانایی نقاشی‌ام را وقتی نقاشی می‌کنم از یاد ببرم. برای این‌که آن وقت نقاشی پرداخته می‌شود. نقاشی حس است، احتیاج به پرداخت ندارد. حسی را القا کردن بیشتر منظور من است تا چیزی را نشان دادن و چیزی را به یاد آوردن.»

و تأکید می‌کند که «البته شاید دوره واقعی نقاشی من از ۳۲ سالگی شروع شد که به دنبال نور رفتم، به دنبال ارزش‌های فرهنگی‌مان رفتم، به دنبال تعبیر فرم‌ها و اشکال در هنرمان رفتم. دنبال نشانه‌هایی از نوع اندیشه و نگرش ایرانیان قدیم، به جهان هستی و به‌خصوص این مهربانی خاصی که در فرهنگ ما هست. من به دنبال هویت فرهنگی خودم رفتم و این شد که جایی از خشونت و تلخی و سردی شاید ادعا کنم که در کارهای من نیست، که ویژگی خاص سوررئالیست‌هاست. برای همین است که من از مکتب خاص سوررئالیست‌ها فاصله می‌گیرم و یک جوری کار من شبیه آن‌ها نیست. فضای آن‌ها را دارد، ولی شبیه‌شان نیست.»

ایران درودی در آخرین گفت‌وگوی خود با رادیوفردا به مناسبت نوروز سال ۱۴۰۰ گفته بود: «پیشنهادم به هموطنانم این است که ایران را علی‌رغم زخم‌هایش دوست بداریم و سپاسمند هویت‌مان باشیم. ارزش ایرانی بودن‌مان را بدانیم و حفظش کنیم.»

در این ماه‌های آخر، نقاشی که شاملو او را نقاش آزادی‌ها می‌خواند، همیشه می‌گفت:« ایران باید زنده بماند.»

بیشتر در این باره: «ایران را دوست بداریم»؛ گفت‌وگوی نوروزی با ایران درودی