قاسم سلیمانی، متولد ۲۰ اسفند ۱۳۳۵ در روستای قنات مالک استان کرمان؛ سن شناسنامهایاش البته دو سال بزرگتر از خودش بود و در اصل در سال ۱۳۳۷ به دنیا آمده بود.
قاسم سلیمانی چهار خواهر و یک برادر داشت و خانواده شلوغشان ثروتمند نبود. ۱۳ ساله بود که به کرمان مهاجرت کرد و در ۱۹ سالگی، مانند انبوهی از جوانان همنسل خود، جذب انقلابیون و پس از آن سپاه شد. ورودش به سپاه در خرداد ۵۹، آغاز دوران شهرت و رشد او بود.
اولین مأموریتش محافظت از هواپیماهای مستقر در کرمان بود. بعد فرمانده یک پادگان آموزشی سپاه در کرمان شد و همان سال به شهر سوسنگرد رفت؛ جنگ ایران و عراق.
نخستین مأموریتی که در جنگ بر عهده او گذاشته شد، فرماندهی لشکر ثارلله بود، در جنگ ایران و عراق. نیروهای این لشکر از استان کرمان تأمین میشد و از سال ۵۹ که در قالب یک تیپ تشکیل شد تا سال ۶۸ که به یک لشکر مهم تبدیل شد و جنگ هم تمام شد، فرماندهاش قاسم سلیمانی بود.
بهروایت محمدعلی جعفری، فرمانده سابق سپاه در آن زمان، قاسم سلیمانی فرمانده «یکی از پادگانهای آموزشی سپاه در کرمان» بود و «در مناطق جنگی چندان شناختهشده نبود». با این حال او در پایان جنگ خودش را در قامت یک فرمانده عالیرتبه بالا کشیده بود.
پس از جنگ، حدفاصل سالهای ۶۸ تا ۷۶، او چند سمت میانی در سپاه داشت که مهمترین آن در استان کرمان بود. روایتهایی درباره مأموریتهای موفقیتآمیز او در مبارزه با مواد مخدر ثبت شده است.
اما مأموریت مهمی که تا آخر عمرش نیز ادامه یافت، از سال ۷۶ شروع شد؛ وقتی که با نظر رهبر جمهوری اسلامی به عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه منصوب شد.
نیروی قدس سپاه که رشد و نمو آن از سال ۱۳۶۰ در قالب «واحد نهضتهای آزادیبخش» شروع شده بود، در آن سالها ساختاری سازمانی پیدا کرده بود و حضور و نفوذ آن در کشورهای گوناگون شروع شده بود.
آنها شاخه برونمرزی سپاه بودند ولی این شاخه برونمرزی در دوران قاسم سلیمانی تبدیل به یک سازمان عظیم نظامی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی شد که دهها گروه شبهنظامی در سوریه، عراق، لبنان، یمن، افغانستان و فلسطین را تحت پوشش خود داشت، خرج و سلاح آنها را تأمین میکرد، نیرو از کشورهای گوناگون جابهجا میکرد، فعالیتهای فرهنگی و مذهبی مثل راهپیمایی اربعین را هدایت میکرد و متهم بود که در فعالیتهای تروریستی و حتی قاچاق سلاح و مواد مخدر نقش مهمی را بازی میکند.
وجه مهمتر فعالیتهای نیروی قدس سپاه در دهه اخیر اما فعالیتهای سیاسی برونمرزی بود که با تبدیل گروههای شبهنظامی به نهاد سیاسی، مانند آنچه در عراق و لبنان رخ داد، قاسم سلیمانی را به یک مهره مهم و تأثیرگذار در سیاست داخلی این کشورها بهویژه عراق تبدیل کرد.
رشد و شهرت قاسم سلیمانی، هم مرهون توجه رسانهای بهویژه برخی رسانههای بینالمللی به او بود و هم نتیجه اعتماد ویژه رهبر جهوری اسلامی.
این اعتماد ویژه در دورانی جلوهگر شد که سیاست منطقهای ایران صورتی جدید یافته بود و با تکیه بر گروههای شبهنظامی راه جدیدی یافته بود، ایران درگیر یک جنگ بزرگ منطقهای در سوریه شده بود و تنشهای سیاسی در خاورمیانه بیش از هر زمانی شکل امنیتی و نظامی به خود گرفته بود.
همه اینها سبب شد که قاسم سلیمانی به عنوان وزیر خارجه آیتالله خامنهای در منطقه خاورمیانه شناخته شود.
او که خود را دشمن شماره یک اسرائیل معرفی میکرد، در قامت فرمانده نیروی قدس سپاه دامنه رجزخوانیاش را علیه دولت آمریکا گسترش داد؛ از رؤیای تشکیل «هلال شیعی» با تکیه بر نفت در اختیار شیعیان گفت، فرمانده اول ایران در جنگهای سوریه و عراق بود، پرونده داعش را در دست گرفت، حرف از تجارت دهها میلیارد دلاری عراق و ایران میزد، مسئولیت پروژههای بزرگ اقتصادی عمرانی را که در قالب بازسازی آرامگاه امامان شیعه در عراق صورت میگرفت بر عهده گرفت، مأمور اول نظام در حل بحران استقلالخواهی کردستان عراق یا تعیین نخستوزیران عراق شد و بسیاری از خبرها، رویدادها و تصمیمها به نام او گره خورد.
مجموع اینها او را تبدیل کرد به مهمترین فرمانده سپاه در چهل سال گذشته تا جایی که برایش نشان «ذوالفقار» را به ارمغان آورد؛ بالاترین نشان نظامی جمهوری اسلامی.
به موازات نقشآفرینی او در سیاست خارجی ایران، او در حوزه سیاست داخلی هم کمابیش حضور داشت. امضای او پای نامه تیرماه ۱۳۷۸ فرماندهان سپاه به محمد خاتمی که شبیه مقدمهچینی برای یک کودتای نظامی بود، نامش را وارد سرداران سیاستزده سپاه کرد.
سالهای بعد، حمایت او از محمدباقر قالیباف، شهردار پیشین تهران که هوای رئیسجمهور شدن داشت، دوباره حضور او را در سیاست ایران پررنگ کرد. سایهاش در سیاست ایران زمانی چنان پررنگ شد که برخی گفتند خودش باید _ یا میخواهد _ رئيسجمهور ایران شود.
در سالهای اخیر نامش در برخی پروندههای فساد، مانند چهار و نیم میلیون دلاری که تحویل حمید بقایی، معاون احمدینژاد، شده بود و نقشش در آزادی مهدی جهانگیری، برادر اسحاق جهانگیری که به فساد متهم بود و یا پروندههای فساد دوران شهرداری قالیباف که گفته شد پروندهای به نام همسر قاسم سلیمانی هم در آن گشوده شده، به میان آمد، ولی دایره مصونیت او آنقدر قوی بود که هیچ رسانه یا نهاد قضایی هرگز سراغش نرفت.
این نقشآفرینی عظیم و چندجانبه که شهرتی بینالمللی به قاسم سلیمانی بخشیده بود، در کنار تبلیغات عظیم رسانههای داخل ایران درباره شجاعت و قدرت قاسم سلیمانی، از او یک چهره کاریزماتیک در بخشی از افکار عمومی ایرانیان ساخته بود. تصویر سلیمانی از روی تیشرتها تا بازیهای کامپیوتری و اسمش از نشستهای داخلی سپاه تا نظرسنجیهای عمومی رسانهها در صدر بود، به عنوان محبوبترین چهره سپاه.
این چهره مشهور در روز ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ در یکی از ملتهبترین روزهای حضور ایران در عراق، در حالی که از سویی درگیر اعتراضهای داخلی این کشور و تعیین نخستوزیر جدید عراق بود و از سوی دیگر افزایش تنش نظامی بین گروههای شبهنظامی تحت نظر او فضای سیاسی و امنیتی این کشور را به اوج التهاب رسانده بود، در یک حمله غافلگیرانه توسط نیروهای آمریکایی کشته شد؛ در ۶۱ سالگی یا به روایت شناسنامهاش در ۶۳ سالگی.