ترجمه قرآن؛ آینه‌ای از تغییر و تحولات اجتماعی؟

ترجمه‌های مختلفی از قرآن که موضوع پژوهش قرآن گلوبال بوده‌اند

ترجمه‌ قرآن از زبان عربی به سایر زبان‌های مردم باورمند به دین اسلام از چه زمانی و با کدام استدلال شروع شد؟ کیفیت و چند و چون این ترجمه‌‌ها تابع چه عواملی بوده است؟

آیا صرفاً مصالح و قواعد زبانی و نحوی و دستوری و لغوی و درک و فهم درست متن و ترجمه‌ای وفادار به آن ملاک بوده است یا اغراض و سوداگری سیاسی دولت‌ها و عوامل اجتماعی و تاریخی هم در نحوه ترجمه‌ها و گزینش واژه و لحن و روایت مناسب دخیل بوده‌اند؟

تا چه حد ترجمه‌های قرآن در مناطق مختلف متاثر و در عین حال تاثیرگذار بر فرهنگ مذهبی و سنتی و عرفی هر جامعه بوده است؟ و آیا کوششی در کار بوده است که ترجمه‌ها با ملزومات زمان همخوان‌تر باشند؟ آیا ...

یک پروژه تحقیقاتی که با کمک مالی شورای پژوهش اروپا (وابسته به اتحادیه اروپا) از امسال به راه افتاده مأموریت خود را از جمله پاسخ به همین سؤال‌ها تعیین کرده است؛ این پروژه «قرآن گلوبال» ( The Global Qur'an) نام دارد و شماری از متخصصان و دانشجویان مقطع دکترا و پرفسوری در زمینه اسلام را به کار گرفته است.

هر کدام از اعضای تیم با توجه به تخصص زبانی خود مسئول وارسی ترجمه‌های قرآن در منطقه‌ای معین از دنیاست، و در مجموع ترجمه‌ها به زبان اندونزیایی، ترکی، زبان‌های اسلاو و فرانسوی، انگلیسی و آلمانی مورد بررسی قرار می‌گیرند.

قرآن به همراه ترجمه‌ای به اندونزیایی

خانم یوهانا پینک، استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه فرایبورگ آلمان که سرپرستی تیم را به عهده دارد، برای روشن‌ترکردن مأموریت تیم تحت مدیریتش در مصاحبه با نشریه سایت آلمان به مثالی تازه از اندونزی استناد می‌کند.

به گفته او سال ۲۰۱۷ اختلاف نظر بر سر معنای یک واژه در قرآن مسیر رو به ترقی یک سیاستمدار مسیحی این کشور را ویران کرد و او سر از زندان درآورد. بازوکی پورناما در یک کارزار انتخاباتی برای تصدی فرمانداری پایتخت (جاکارتا) گفته بود که که «قرآن حمایت مسلمان‌ها از غیرمسلمان‌ها را در انتخابات و رقابت‌‌های سیاسی ممنوع نکرده است. کسی که غیر از این می‌گوید قرآن را مورد سوءاستفاده قرار می‌دهد».

اسلام‌گراهای تندرو که مخالف روایت پورناما بودند با به راه‌انداختن تظاهرات بزرگ خواهان محاکمه او به اتهام اهانت به اسلام شدند. استناد آنها در محکوم‌کردن پورناما به ترجمه اندونزیایی آیه ۵۱ از سوره ۵ قرآن بود که می‌گوید: «ای اهل ایمان، یهود و نصاری را به دوستی مگیرید، آنان بعضی دوستدار بعضی دیگرند، و هر که از شما مؤمنان با آنها دوستی کند به حقیقت از آنها خواهد بود؛ همانا خدا ستمکاران را هدایت نخواهد نمود (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ). از این آیه در زبان فارسی هم دستکم ده ترجمه نسبتاً مختلف وجود دارد.

اولیا به گفته خانم پینک معانی مختلفی در عربی دارد که جاافتاده‌ترینش یاور یا متحد است. در ترجمه اندونزیایی قرآن اما اولیا به رهبر یا حاکم ترجمه شده است. این ترجمه در اواخر دوران حاکمیت استعماری هلند بر اندونزی انجام شده و هنوز هم ترجمه‌ای رایج در این کشور است. مترجمان متوجه بوده‌اند که واژه‌هایی را در ترجمه آیه به کار گیرند که صراحتاً یا تلویحاً به بیانیه‌ای علیه استعمار هلند در اندونزی بدل شود و همکاری با استعمارگران با استناد به همین ترجمه قبیح و مشمول ممنوعیت شود.

پینک به چندین و چند زبان مسلط یا آشناست و ترجمه‌های قرآن به زبان‌های آلمانی، فارسی، روسی، عربی، ترکی و فرانسوی را زیر و رو کرده است. معتقد است که زمانی که مسئله بر سر تفسیر و درک و فهم آیه‌ها در زبان‌های مختلف است و جنبه ادبی ماجرا چندان موضوعیت ندارد، تسلط کامل به همه زبان‌ها هم لازم نیست تا پی ببریم که مترجم چه تصمیمی را در مورد کدام آیه و واژه گرفته و دلیل این تصمیم چه بوده است.

رویکرد ابوزید همچون الگویی کارا

توجه و تمایل او به ترجمه‌های قرآن بعد از آن بالا گرفت که در سمیناری با شرکت نصر حامد ابوزید، اسلام‌شناس درگذشته مصری و متخصص ادبیات عرب شرکت کرده بود. ابوزید خواهان آن بود که در راه و روشی تاویلی قرآن نه واژه به واژه و در رویکردی نص‌گرایانه بلکه متناسب با شرایط تاریخی و اجتماعی خوانده شود، سخنی که برای او اتهام الحاد و کفر را به دنبال داشت.

بیشتر در این باره: نصر حامد ابوزید؛ از تفسیر تا تکفیر

نصر حامد ابوزید (۱۹۴۳-۲۰۱۰) متفکر و قرآن پژوه مصری بود که شماری از کتاب‌های او به فارسی هم ترجمه شده‌اند. او زمانی قرآن را زیباترین و در عین حال خطرناک‌ترین متن جهان خوانده بود، چرا که از آن هم می‌توان تفسیری برای رواداری ارائه کرد و هم تفسیری برای دشمنی و خشونت و ترور.

شهرت ابوزید بیش از همه به سبب تفسیر و تاویل انسان‌محورانه از قرآن است. او معتقد بود که برای تفسیر قرآن ‌باید از علوم رایج روز بهره گرفت. به باور او برای فهم متن قرآن باید از دو راه تلاش کرد، یکی بازگشت به معنای متن در ساختار و بافت تاریخی و فرهنگی آن و یکی هم دست یافتن به فحوای متن بر زمینه و بافت زمان حاضر.

ابوزید با تفسیرهایی تازه و بکر و در عین حال بحث‌انگیز از آیات قرآن که قسماً بر مکث و تردید در باره جنبه‌های وحیانی آنها متمرکز است، برای مثال از تصاویری که از بهشت ارائه شده قرائتی مدرن مبنی بر حفظ محیط‌زیست به دست می‌دهد. برای او خیر و شر هم دو وجه ثنویت جاافتاده در سنت اسلامی نیستند، بلکه شر و شیطان هم در طول خواست الاهی و جزء مکمل آفرینش توصیف می‌شوند.

پینک در اتکا به رویه ابوزید تمرکزش را بر نگرش غیرلغوی و تفسیری نسبت به قرآن گذاشت و به زودی متوجه شد که چقدر در غرب در این باره کار کم شده است. کارهای انجام‌شده هم یا با نگرش اصولگرایانه سلفی‌‌های رادیکال و تمرکز بر نص ناب قرآن انجام شده‌اند یا تفاسیری شدیداً مدرن و پیشرو از قرآن. این که در خود جهان اسلام چه رویکردی نسبت به متن قرآن شده کمتر موضوع پژوهش و تحقیق بوده است. و ایده پروژه «قرآن گلوبال» از همین کسر و کمبود نشات گرفته است.

پینک در پاسخ به این سؤال که قرآن برای او چیست، پاسخ داده است که «موضوعی برای تحقیق». او با این کلام خود با اهل فلسفه آلمان که با قرآن آشنا بوده‌اند هم فاصله‌گذاری می‌کند. گوته از تکرار مکررات در قران شکوه کرده و کانت آن را کتابی غیرقابل فهم خوانده است.

یک مسلمان اندونزیایی در حال مطالعه قرآن در مسجدی در جاکارتا

برای پینک امروز این مهم و جالب است که متن قرآن چه معنا و مفهوم و اهمیتی برای مسلمانان در جهان معاصر دارد. او گفته است که به سبب این نوع نگاهش به قرآن آماج دشمنی و خصومتی نشده است.

قرآن نه تنها به لحاظ مضمونش که به عنوان یک شیء هم نزد مسلمانان مقدس است. در مسیحیت خدا در وجود یک انسان (مسیح) تجسم یافته و در اسلام در یک کتاب. با این همه، کسر نسبتاً ناچیزی از جمعیت یک میلیارد و نهصد میلیونی مسلمانان قادر به خواندان قرآن به زبان اصلی، یعنی عربی است. عرب‌های مسلمان تنها ۲۰ درصد جامعه جهانی مسلمانان را تشکیل می‌دهند. و همین باعث می‌شود که ترجمه نقش و جایگاهی مهم پیدا کند.

علمای اسلام و نهی ترجمه قرآن

درک و دریافت رایج در میان علمای اسلام این بوده که مراسم آیینی در این دین نباید با زبانی غیر از زبان عربی برگزار شود. عبادت باید به همین زبان باشد، زبانی که محمد با آن قرآن را از قول خداوند بیان کرده است. اصل برگزاری مراسم و عبادات و نیایش‌ها مهمتر از فهم مطالب عنوان‌شده در آن تلقی شده است.

به نوشته بهاءالدین خرمشاهی، قرآن‌پژوه، درباره جواز ترجمه قرآن، قرنها بين علما و فقهاى مذاهب اسلامى بحث بوده است.

او دلایل این بحث و جدل و اختلاف را این گونه توضیح می‌دهد: «اغـلـب فـقـهـا و ائمه اربعه اهل سنت (جز ابوحنيفه كه قول اولش بر جواز بود سپس آن را مـوكـول به ندانستن عربى كرد) حكم داده‌اند كه خواندن فاتحه و سوره در نماز جز به عربى روا نيست؛ بعضى استنباط كرده‌اند كه شايد اصولا ترجمه قرآن به هيچ زبانى روا نيست. اما سابقه ترجمه قرآن بسيار كهن است و معروف است كه سلمان فارسى بسم اللّه الرحمن الرحيم را به به نام يزدان بخشاينده ترجمه كرده بوده است (تاريخ قرآن، راميار، ۶۵۳). بعضى از منكران و مانعان ترجمه قرآن مى‌گفته‌اند چون كلام قرآن معجز است و اين معجزه فقط در عربى است و به زبان ديگر درنمى‌آيد، در اين صورت ترجمه قرآن به هر زبان ديگرى محال و لذا چنين كوششى عبث و بی‌فايده است. بعضى نيز بر آن بوده‌اند كه ترجمه قرآن باعث مى‌شود كه توجه مسلمانان و مخاطبان از نص عربى به ترجمه معطوف گردد و رفته رفته در طول زمان متن اصلى مهجور بماند. ولـى طـرفـداران جواز ترجمه به اين آيه از قرآن استناد كرده‌اند كه ما انزلنا من رسول الا بلسان قومه (ابراهيم، ۴) (هيچ پيامبرى نفرستاده ايم مگر [ با كتابى ] به زبان قومش)، چون اگر قرآن ترجمه شود، رسالت قرآن و پيامبر و نيز اتمام حجت بهتر صورت مى‌گيرد. زمخشـرى در تفسير همين آيه مى‌نويسد: قرآن لا جرم يا بايد به همه زبان‌ها نازل مى‌شد يا به يكى از آنها. و نيازى به نزول آن به جميع زبان‌ها نيست، زيرا ترجمه جانشين اين امر مى‌گردد.»

به عبارت دیگر، مخالفت علما با ترجمه قرآن هم، با استدلال‌‌ها و توجیهات متفاوتی همراه بوده است. نگرانی آنها از جمله این بود که قرآن به زبان عربی که عامل وحدت‌بخش میان مسلمانان بوده است با ترجمه‌ به زبان‌های مختلف در در واحدهای ملی و کشوری جهان اسلام این خصوصیت خود را از دست بدهد و در عین حال راه را برای تفاسیر متفاوت و متضاد بگشاید.

بیش از همه اما علما و فقها نگران از بین رفتن نفوذ و اقتدار خود بودند. خود امکان چاپ کتاب اولین ضربت بزرگ به این جایگاه انحصاری آنها در تصاحب و قرائت و تشریح قرآن بود.

نسخه‌ای از قرآن با ترجمه بوسنایی

سلسله‌جنبان نهضت ترجمه و مناقشه ایمانیات

اما در آغاز قرن بیستم تحولات و رویدادهایی گشایش‌هایی در امر ترجمه قرآن ایجاد کردند. مصلحان مسلمان در صدد برآمدند که قرآن را به متنی راهنما و آموزشی برای مسلمانان بدل کنند، امری که مستلزم درک و فهم قرآن از سوی این مردم بود. تلاش و تمایل به گسترش اسلام و دعوت به اسلام در گوشه و کنار جهان هم انجام چنین ترجمه‌هایی را ضروری می‌کرد.

یوهانا پینک، مدیر پروژه پژوهش در ترجمه‌های قرآن در مصاحبه با نشریه سایت روایتی از ماجرای رونق ترجمه قرآن از اوایل قرن بیستم ارائه می‌کند که بر اساس آن محرک اولیه برای ترجمه کتاب مسلمانان از سوی فرقه‌ احمدیه شکل گرفت؛ فرقه‌ای که معتقدان به آن از قضا از سوی اکثریت مسلمانان به عنوان مسلمان شناخته نمی‌شوند. فرقه احمدیه در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت و وابستگان به آن خود را تلاشگران اصلاح در دین اسلام می‌دانستند. اکثریت مسلمانان اما معتقدان به فرقه احمدیه را بی‌ایمان تلقی می‌کنند که صرفاً پرستنده بنیانگذار این فرقه‌اند.

احمدیه صرفاً در هند خود را مأمور به گسترش اسلام نمی‌دانست بلکه در بریتانیا هم به دنبال چنین مأموریتی بود. از این زمان به بعد این درک و دریافت جا باز کرد که ترجمه قرآن که در خدمت این ماموریت است لزوماً چیز بدی نیست. این در حالی بود که علمای الازهر در مصر تا سال ۱۹۲۵ ابایی نداشتند که با ترجمه انگلیسی قرآن مخالف کنند و نسخه‌های چنین ترجمه‌هایی را طعمه آتش کنند. ۱۰ سال بعد خود الازهر دست اندر کار ترجمه قرآن به انگلیسی شد.

در دهه سی قرن گذشته میلادی مجلس ترکیه نیز سفارش ترجمه‌ای از قرآن به ترکی را داد. در اندونزی نیز به دستور دولت ترجمه قرآن به زبان ملی تازه این کشور (بهاسا اندونزیا) به جریان افتاد. انگیزه این بود که کشور جدید رهایافته از استعمار به لحاظ مذهبی و سیاسی هم دارای وجهه و اعتبار شود، زبان تازه نیز از این رهگذر رونق و رواج بیشتری بیابد و اسلامی آمیخته به فرهنگ اندونزیایی جا باز کند.

عربستان سعودی هم چند دهه بعد به چنین راهی قدم گذاشت و در رأس جنبش ترجمه قرآن قرار گرفت. پینک این اقدام را در راستای افزایش «قدرت نرم» دولت ریاض در جهان خارج توصیف می‌کند. ملک فهد که سال ۱۹۸۲ در عربستان به قدرت رسید هدفش این بود که با ترجمه قرآن به زبان‌های متعدد در افکار عمومی جهان اسلام قدرت و نفوذ پیدا کند و پرستیژ و اعتبار مذهبی کشور خود را ارتقا بخشد.

ترکیه هم از تعقیب سیاست خارجی با کمک ترجمه‌های قرآن غافل نبود. هدف این بود که حضور و تأثیر ترکیه به رخ کشیده شود، چه در بالکان، چه در آفریقا و چه در آسیای میانه. ایران نیز به گفته پینک از قافله عقب نماند و تلاش کرد ترجمه‌هایی از ورژن شیعی قرآن را در میان مردم جمهوری‌های سابق شوروی پخش کند. در بسیاری از کشورهای اروپایی نیز گروه‌های رادیکال سلفی به عنوان مترجم و توزیع‌کننده قرآن عمل می‌کنند و آن را جزیی از مأموریت دینی خود برای دعوت غیرمسلمانان به اسلام تلقی می‌‌کنند.

بالابودن ضریب مناقشات قومی و مذهبی و فرقه‌‌ای در خاورمیانه در حال حاضر در مورد ترجمه قرآن هم بازتاب دارد. ترجمه اخیر قرآن به زبان عبری که عربستان سعودی در ابتدای سال میلادی جاری منتشر کرد با مخالفت سازمان حماس روبه‌رو شد. این سازمان عربستان را متهم کرد که در صدد «یهودی‌سازی قرآن» و «زمینه‌سازی برای عادی‌کردن مناسبات با اسرائیل و خیانت به منافع فلسطینی‌هاست».

نرجمه دوجلدی قرآن متعلق به توماس جفرسون/ قرآنی که امروز در مراسم رسمی سوگند نمایندگان مسلمان کنگره آمریکا از آن استفاده می‌شود.

«در ترجمه باید موضع‌‌گیری کرد»

پینک معتقد است که کسی که قرآن را ترجمه می‌کند ناچار از موضع‌گیری است، چرا که بر سر ترجمه و تفسیر واژه‌ها دائماً میان سلفی‌ها و فقهای سنتی جدل و دعوا برقرار است، برای مثال در باره واژگان و اوصاف خدا. مثلاً باید یدالله و بارگاه خداوند را همانگونه که در قرآن آمده ترجمه کرد یا آنها را لغاتی استعاری معرفی کرد.

یک زمینه تنش و جدل هم مثلاً آیه ۳۴ از سوره ۴ قرآن است: الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ۚ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ ۚ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ ۖ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا (مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است به واسطه آن برتری که خدا برای بعضی بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه آنکه مردان از مال خود نفقه دهند، پس زنان شایسته مطیع شوهران و در غیبت آنان حافظ (حقوق آنها) باشند از آن رو که خدا هم (حقوق زنان را) حفظ فرموده است. و زنانی که از نافرمانی آنان (در حقوق همسری) بیمناکید باید نخست آنان را موعظه کنید و (اگر مطیع نشدند) از خوابگاه آنان دوری گزینید و (اگر باز مطیع نشدند) آنان را به زدن تنبیه کنید، چنانچه اطاعت کردند دیگر راهی بر آنها مجویید، که همانا خدا بزرگوار و عظیم الشأن است).

بحث بر سر این است که با این آیه چه باید کرد. پینک معتقد است که به لحاظ لفظی و لغوی از این آیه جز این نمی‌توان فهمید که مرد اجازه زدن زنش را دارد. و سؤال اساسی که در ترجمه پیش می‌آید این است که باید با توجه به درک و دریافت‌های جامعه مخاطب آیه را نرم کرد و زهر آن را گرفت. یا باید آن را همانگونه که هست ترجمه کرد ولی افزود که باید آن را با توجه به زمینه و زمانه‌ نزول آن فهمید و درک کرد. و نیز این سؤال مطرح می‌شود این آیه برای امروز چه پیامی دارد؟

بیشتر در این باره: چگونه است که در قرآن «کتک زدن زنان» تجویز شده است؟

تا ابتدای قرن بیستم این آیه چندان مشکل‌ساز نبود ولی از زمانی که ترجمه قرآن به زبان‌های غربی به جریان افتاد تلاش برای تلطیف یا دگرسازی توصیه معطوف به اعمال خشونت علیه زنان که در این آیه مشهود است جنبه بارزی گرفت، در ترجمه به زبان فارسی هم.

به گفته پینک به خصوص تلاش و تقلا برای ترجمه‌ای کمتر مشکل‌ساز از فعل وَاضْرِبُو چشمگیر است و معادل‌های متفاوتی مانند زدن و جریمه‌کردن تا زدن سمبولیک و غیردردآور و حتی جداشدن از زن را دربرمی‌گیرد. و هر چه که پیش آمده‌ایم از نظر پینک تلاش برای روایتی برابرطلبانه از متن قران فزون‌تر شده است.

این حالا دیگر تنها نظر پینک نیست که در مجموع، ترجمه‌های قرآن آینه‌ای هستند که تحولات فکری جوامع را کم و بیش در آنها می‌توان مشاهده کرد.

نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.