اصلاح‌طلبی در بستر «بیماری»

حسن روحانی؛رئیس جمهور در دیدار با محمدرضا عارف رییس فراکسیون امید (عکس آرشیوی است)

جریان اصلاح‌طلبی در ایران حال خوشی ندارد؛ با وجود پیروزی نامزد مورد حمایت در انتخابات ریاست جمهوری و حتی برخی از شوراها، اصلاح‌طلبان به حاشیه میدان سیاست رانده شده‌اند. آنچه به‌شکل ملموسی جریان دارد، بازیگری اعتدال‌گرایان و میانه‌روها و عمل‌گرایان اردوگاه اصول‌گرایی، زیر چتر منویات و خط‌مشی‌گذاریهای کانون مرکزی قدرت است.

روحانی هفته‌هاست که به‌گونه‌ای محسوس از حامیان اصلی خود فاصله گرفته؛ ترکیب کابینه روحانی شاخصی مهم است. آخرین پیشنهاد وی (وزیر علوم) نه تنها با انتقاد بدنه دانشجویی اصلاحات که حتی با ابراز تأسف برخی نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس مواجه شد؛ نمایندگانی که حتی نسبت خود آنها با ترازهای اصلاح‌طلبی ـ در جریان رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی روحانی ـ با پرسش‌های جدی روبرو شده است.

در حوزه‌ای دیگر و مثالی متفاوت، حکایت مشهور حصر رهبران جنبش سبز پایان نیافته، خاتمی (چهره نخست اردوگاه اصلاح‌طلبی) با محدودیت‌های بیشتر مواجه شده است. این درحالی است که شعار «رفع حصر» به‌نوعی «نخ تسبیح» کمپین حامیان روحانی در انتخابات ۱۳۹۶ محسوب می‌شد و در شهرهای مختلف و در برابر روحانی فریاد شد.

روحانی پس از پیروزی در انتخابات، به‌صراحت از خاتمی نام برد و تشکر کرد؛ اما در جریان محدودیت اخیر و تهدید جدید، روحانی نه تنها اقدامی اثباتی و خلاقانه (ازجمله تلاش برای دیدار حضوری با خاتمی) بروز نداده که حتی نخواسته به‌صورت علنی نامی از وی به میان آورد.

روحانی آشکارا به‌سوی بازیگران اصلی حاضر در ساختار قدرت متمایل شده؛ او به دلایل مختلف (ازجمله نیم‌نگاهش به فردای فقدان رهبر کنونی نظام)، برای آزرده‌ساختن خاطر کانون مرکزی قدرت، و نزدیک‌شدن به اصلاح‌طلبانی که در تعامل نیروهای حاضر در حاکمیت چندان موثر نیستند، ضرورتی نمی‌بیند.

این، هم‌زمان است با ناتوان نشان‌دادن اصلاح‌طلبان در پیگیری خواسته‌هایشان از کریدور قوه مجریه؛ نه فراکسیون امید و نه شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان پتانسیل و عزم لازم را بروز نداده‌اند. و این درحالی رخ داده که ساختار سازمانی اصلاح‌طلبان با وجود انتقادهای بسیار ـ به‌ویژه پس از دو انتخابات شوراها و ریاست جمهوری اخیر ـ تغییر و اصلاحی نداشته است.

مشکل اصلاح‌طلبان کجاست؟ این پرسش مهمی است؛ شاید نخستین پاسخ آن باشد که «مشکل کجا نیست؟!»

از نوع نگاه به مفهوم «اصلاح‌طلبی» و لوازم نظری آن گرفته تا ساختار سازمانی، و از استراتژی گرفته تا مشکلات فردی اصلاح‌طلبان، نقدهای متعددی قابل اشاره است.

اختلاف‌ دیدگاه در لوازم نظری اصلاح‌طلبی

از موسوی و کروبی محصور که در پی اصلاحات در ساختار سیاسی قدرت هستند تا آن گروه از تکنوبروکرات‌های محافظه‌کاری که تحقق اصلاحات تدریجی و روبنایی را در دستور کار دارند، «کشتی» اصلاح‌طلبان در ایران شامل لایه‌های متنوع و متکثری است.

نسبت نهاد دین و نهاد دولت، جایگاه جامعه مدنی و نقش جنبش‌های اجتماعی در پیشبرد اصلاحات موردنظر، تفسیر از قانون اساسی و جایگاه آن در پیشبرد اصلاحات، و حتی چگونگی مواجهه با قوانین مستقر، ازجمله محورهایی هستند که نوع نگاه و ارزیابی لایه‌های گوناگون اصلاح‌طلبان درباره آنها، یکسان نیست.

نسبت نهاد دین و نهاد دولت، جایگاه جامعه مدنی و نقش جنبش‌های اجتماعی در پیشبرد اصلاحات موردنظر، تفسیر از قانون اساسی و جایگاه آن در پیشبرد اصلاحات، و حتی چگونگی مواجهه با قوانین مستقر، ازجمله محورهایی هستند که نوع نگاه و ارزیابی لایه‌های گوناگون اصلاح‌طلبان درباره آنها، یکسان نیست.

چنین است که به‌عنوان نمونه، میان آنهایی که هیچ نقدی به «نظارت استصوابی» شورای نگهبان ندارند و کسانی که در پی منتفی‌ساختن این مقوله هستند، فاصله معناداری وجود دارد. و یا میان نوع نگاه و تعریف اصلاح‌طلبانی که به جامعه مدنی بها می‌دهند با اصلاح‌‌طلبانی که تنها تغییرات اندک در حاکمیت را در دستور کار دارند، تفاوت محسوس وجود دارد. چنان‌که در نوع مواجهه با «نواندیشی دینی» اختلاف‌نظر میان اصلاح‌طلبان کم نیست.

حتی درباره اهمیت تعقیب و تحقق مفاهیمی چون دموکراسی و آزادی، چندی است که تفاوت رویکرد محسوس شده؛ آن‌هم در هنگامه بحران هسته‌ای و اوضاع منطقه‌ای و دخالت نظامی ـ امنیتی جمهوری اسلامی در سوریه، و چالش تهران ـ واشنگتن و دوران پسابرجام.

ایراد در ساختار سازمانی اصلاح‌طلبان

از زمان تأسیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان تاکنون، انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و شوراها برگزار شده است؛ سازمانی که برآمده از ترکیب شورای مشورتی و همراهان خاتمی و نیز شورای هماهنگی جبهه اصلاحات بود. اما نقدهایی که متوجه این شورا و ترکیب آن شده، کم نیست.

درهم‌تنیدگی اشخاص حقیقی با نمایندگان جمعیت‌های سیاسی یکی از نقاط تحقق چالش است. افزون بر این، وجود جمعیت‌های سیاسی پرشمار که مشخص نیست واجد چه عقبه تشکیلاتی و پتانسیل و پیشینه و کارنامه سیاسی هستند، یکی دیگر از نقاط پرسش‌برانگیز است. جمعیت‌هایی که «سهم»خواهی می‌کنند و به دشواری می‌توان وزن آنان را ـ به‌ویژه هم‌زمان با حضور منفردان و معنونان اصلاحات ـ تعریف کرد. چنین است که مثلا عبدالله نوری خواستار تلفیق و ادغام این تشکل‌های کوچک و تقلیل آنها می‌شود.

فقدان مرامنامه‌ای که اعضای حقیقی و حقوقی سازمان اصلاحات بدان اعتقاد داشته باشند نیز یکی دیگر از نقدهای مطرح است؛ موضوعی که محسن صفایی فراهانی ازجمله منتقدان آن است.

این همه در حالی رخ می‌دهد که در این نکته اتفاق‌نظر وجود دارد که سیدمحمد خاتمی، جایگاهی یکسر متفاوت دارد. اعتبار و محبوبیت اجتماعی وی قابل‌انکار نیست.

در چنین وضع و سامانی، همسوسازی نیروهای گوناگون کار آسانی نیست. به‌ویژه آن‌که برخی جمعیت‌های سیاسی اردوگاه اصلاح‌طلبی (به‌طور مشخص جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب) از فعالیت سیاسی منع شده‌اند.

تفاوت دیدگاه اصلاح‌طلبان در استراتژی

اصلاح‌طلبان در نگاه نخست باید منتقد وضع موجود باشند و در پی تغییر تدریجی و به‌دور از خشونت آن، و افزایش و گسترش مردم‌سالاری؛ اما این نگاه عام در وجه راهبردی به چه میزان در طیف‌های مختلف از تعریف یکسانی برخوردار است؟

در اردوگاه متکثر اصلاح‌طلبی از اصلاح‌طلبانی که به‌دنبال تغییرات روبنایی هستند تا رفرمیست‌هایی که دگرگونی و تغییرات ساختاری را نیز می‌جویند، می‌توان مشاهده کرد.

برای طیفی از اصلاح‌طلبان، شرکت در انتخابات «هم استراتژی و هم تاکتیک» شده؛ آنان ضرورتی برای فعال‌سازی و تقویت جامعه مدنی و اقدام سیاسی متکی به نیروی اجتماعی قائل نیستند، و صرف تشویق جامعه به حضور پای صندوق رأی در مقاطع انتخاباتی برای آنها کفایت می‌کند.

درحالی‌که طیفی دیگر به اهمیت جان‌گرفتن و ارتقای جامعه مدنی و تکوین نیروی اجتماعی حامی دموکراتیزاسیون باور دارند و ضرورت گسترش فضای گفت‌وگوی اجتماعی و سپهر عمومی و ارتقای سطح آگاهی شهروندان، و حتی به مشارکت در انتخابات و پیامدهایش نیز از این زاویه می‌نگرند.

نحوه تعامل با کانون مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی یا میزان تاکید بر استانداردهای انتخابات آزاد، سالم و عادلانه یا چگونگی برقراری مناسبات با محافظه‌کاران میانه‌رو و عمل‌گرا، تنها چند نمونه دیگر از مقوله‌هایی هستند که در ارزیابی‌های راهبردی طیف‌های مختلف اصلاح‌طلب جایگاه متفاوتی را به خود اختصاص داده‌اند.

مشکلات فردی اصلاح‌طلبان

موضوع غیرقابل انکار دیگر، خصلت‌های فردی و مشکلات شخصی و روان‌شناختی طیفی از کنشگران اردوگاه اصلاح‌طلبی است.

از جاه‌طلبی‌های شخصی و منزلت‌جویی‌های فردی گرفته تا سودجویی‌ها و منفعت‌طلبی‌ها، و از عطش ثروت و شهرت و مقام و قدرت گرفته تا محافظه‌کاری و عمل‌گرایی محض و هراس از چالش با ارکان قدرت و تهدید منافع شخصی، طیف متنوعی از این مشکلات، گریبانگیر بخش قابل‌توجهی از کنشگران اصلاحات شده است.

مشکلات مزبور ـ که در متن فساد گسترده و ساختاری‌شده و نیز استقرار اقتدارگرایی به‌وقوع پیوسته ـ پیامدهای ناگواری در پیشبرد اهداف و برنامه‌های جمعی به‌همراه دارد.

چنین است که به‌عنوان نمونه، ناگهان و در رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی روحانی، اختلاف‌نظر و ناهمسویی جدی میان نمایندگان فراکسیون امید مشهود می‌شود. یا در حوزه دفاع از حقوق اساسی و مدنی موکلان یا ایرانیان، شاهد تفاوت فاحش میان بازیگران اردوگاه اصلاح‌طلبی هستیم.

شمار اصلاح‌طلبانی که حاضر به اعتراض به بازداشت خانگی رهنورد و موسوی و کروبی هستند و کیفیت واکنش انتقادی و اعتراضی آنان نیز خود یک شاهد مهم است.

اصلاح‌طلبی در بستر واقعیت‌های جاری

جمع‌بست آنچه که به اختصار ذکر شد، و نیم‌نگاهی به آنچه در فضای سیاسی ایران امروز جریان دارد، دال بر فاصله‌گرفتن محسوس اصلاح‌طلبی از مضمون و گوهر و ادعاهای آن و کشاکش جدی با آسیب‌های گوناگون است.

دفاع از حقوق اساسی و مدنی شهروندان، تاکید بر دموکراسی و آزادی و لوازم آن، اصرار بر تحقق «ایران برای تمام ایرانیان، صرف‌نظر از زبان و عقیده و آیین و جنس و مذهب»، باور به عدالت اجتماعی و دیگر محورهای اساسی، زیر سایه مشارکت دوره‌ای انتخابات یا رانت‌جویی و محافظه‌کاری و تشتت سازمانی و ... به حاشیه رفته است.

دفاع از حقوق اساسی و مدنی شهروندان، تاکید بر دموکراسی و آزادی و لوازم آن، اصرار بر تحقق «ایران برای تمام ایرانیان، صرف‌نظر از زبان و عقیده و آیین و جنس و مذهب»، باور به عدالت اجتماعی و دیگر محورهای اساسی، زیر سایه مشارکت دوره‌ای انتخابات یا رانت‌جویی و محافظه‌کاری و تشتت سازمانی و ... به حاشیه رفته است.

افزون بر این، سرکوب‌های گسترده و خشن مترتب بر کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸، واقع‌گرایی تام و تمام و میانه‌جویی و عمل‌گرایی محض و حفظ مصالح فردی و جمعی را در قالب درآویختن به ضرورت «نرمالیزاسیون» متبلور و موجه کرده است.

بجز لایه‌ای از اصلاح‌طلبان همدل با جنبش سبز و رهبران محصورش که بر «جامعه‌محوری» تاکید دارند و با «خودی ـ غیرخودی»کردن شهروندان همدلی نشان نمی‌دهند و نسبت به تضییع حقوق بنیادین آنان حساس هستند، دیگر لایه‌های اصلاح‌طلبی پروژه‌های کوتاه‌مدت دولت‌محور را در دستور کار دارند. پروژه‌هایی که در موارد پرشمار، کاری به نقض حقوق اساسی و مدنی شهروندان ندارد.

رویکرد مزبور، اصلاح‌طلبان را از سطح یک جریان سیاسی «موثر» و بازیگر به سطح یک جریان سیاسی «مطرح» تقلیل جایگاه داده است.

این ارزیابی، بر سرکوب اصلاح‌طلبان یا تهدید مستدامی که متوجه لایه‌هایی از آن است، چشم فرونمی‌بندد. اما مشکلات فهرست‌شده در محورهای قبل، بجای خود باقی است.

مابه‌ازای این وضع، افزایش فاصله گفتمان اصلاح‌طلبی با شهروندان حامی آن است. محبوبیت خاتمی مانع از تعمیق این شکاف شده، اما موجبی برای افزایش یأس و انتقاد نسبت به اصلاح‌طلبان نیست.

شاید از همین زاویه باشد که روحانی نیز با برآورد واقع‌بینانه از توازن نیروهای سیاسی موثر در جامعه و حکومت، نوعی بی‌اعتنایی به اصلاح‌طلبان پیشه کرده و در مقام جلب‌نظر اثباتی رهبری و امنیتی‌های حاکم بر سپاه و حتی مراجع حکومتی و سنتی قم برآمده است. گو‌اینکه نیم‌نگاه روحانی به فردای درگذشت رهبر جمهوری اسلامی، در این تغییر موضع بی‌تأثیر نبوده است.

در اردوگاه اصلاح‌طلبان، امیدی اگر به تداوم اصلاحات و ارتقاء توان آن هست، همچنان از لایه‌ای از اصلاح‌طلبی می‌جوشد که جامعه مدنی را از یاد نبرده؛ نقدهای بنیادین به وضع مستقر دارد.

ناامنی‌ها و بحران‌های منطقه‌ای و تحولات پسابرجام نیز بخش مهمی از اصلاح‌طلبان را برای به‌حاشیه‌راندن برخی از مطالبات اساسی و ادعاهایشان، توجیه کرده است. همچنان‌که استیلای متکی بر سرکوب و ارعاب و تهدید هسته اصلی قدرت، آنان را به تقلیل فاصله با رأس هرم نظام سیاسی، و اعتمادسازی، تشویق کرده است.

در چنین وضعی، بی‌اعتمادی و ریزش بدنه اجتماعی حامی اصلاح‌طلبی غیرمترقبه نیست؛ وضعی که خود به افزایش ضعف اصلاح‌طلبان دامن خواهد زد.

بسیار بعید به‌نظر می‌رسد که لایه‌های میانه‌رو و حکومت‌محور اصلاح‌طلبی از پتانسیل و انگیزه برای غلبه بر بحران این جریان برخوردار باشند.

در اردوگاه اصلاح‌طلبان، امیدی اگر به تداوم اصلاحات و ارتقاء توان آن هست، همچنان از لایه‌ای از اصلاح‌طلبی می‌جوشد که جامعه مدنی را از یاد نبرده؛ نقدهای بنیادین به وضع مستقر دارد؛ از شجاعت و جسارت برای پیگیری و بیان نقدهایش برخوردار است؛ و نیز در مقام همدلی و همراهی صمیمانه با مطالبات لایه‌های اجتماعی معترض به وضع موجود ایستاده است.

--------------------------------------------------------------

یادداشت‌ها و گفتارها بیانگر آرا و نظرات نویسندگان خود هستند و نه بازتاب دیدگاهی از سوی رادیو فردا.