بررسی اولیه نتایج ششمین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا نشان میدهد سهم زنان در کسب کرسیهای شوراهای شهر ۳۱ مرکز استان، نسبت به دوره قبل، «۱۵ درصد» کاهش داشته است.
در دوره ششم، زنان موفق شدند از مجموع ۴۰۵ کرسی شورای شهر در مراکز استانها، تنها ۳۵ کرسی را از آن خود کنند؛ این در حالی است که این آمار در دوره پنجم، ۴۱ کرسی و در دوره چهارم، ۶۳ کرسی بود.
نگاهی به اسامی اعضای راهیافته به شوراهای این دوره مراکز استانها نشان میدهد از ۳۱ مرکز استان، در ۱۱ شهر، هیچ منتخب زنی وجود ندارد؛ این شهرها عبارتند از: اهواز، ایلام، سمنان، سنندج، کرمان، کرمانشاه، یاسوج، رشت، خرمآباد، ساری و همدان.
در این دوره، در تبریز و اصفهان و شیراز، هر کدام از ۱۳ کرسی، یک کرسی به زنان رسید، در کرج و قم نیز زنان موفق به کسب دو کرسی شدند، اما در سنندج، از ۱۳ کرسی، هیچ سهمی نیافتند.
این رقم برای شهر قم که در میان اعضای شورای پنجم آن، هیچ زنی حضور نداشت، نوعی موفقیت قابل توجه به حساب میآید.
نتایج انتخابات شورای شهر اهواز با ۱۳ کرسی نیز که پس از چند روز تأخیر منتشر شد، نشان میدهد در این دوره هم همچون دوره قبل، هیچ زنی برای عضویت در شورای این شهر انتخاب نشد.
از میان مراکز استانی که ۱۱ کرسی داشتند، در اراک و ارومیه، زنان تنها یک کرسی را بردند، در زاهدان و یزد، سه کرسی و در اردبیل و بندرعباس، هر کدام، دو کرسی.
در شورای شهر زاهدان، در دوره پنجم، تنها یک زن حضور داشت و در یزد، دو نفر؛ در این دو مرکز استان، در دوره ششم، کرسیهای زنان، هر چند ناچیز، اما افزایش داشت.
اما در بندرعباس همچون اردبیل، از ۱۱ کرسی، همان دو کرسی سهم زنان در دوره پنجم، باردیگر در دوره ششم تکرار شد.
از مراکز استان دارای ۱۱ کرسی، از نظر ترکیب جنسیتی، کرمان که دو زن در میان اعضای شورای پنجم داشت، رشت که یک عضو زن داشت و همدان با سه عضو زن، اینبار شورایی کاملا مردانه دارند.
وضعیت ترکیب جنسیتی اعضای شورای مراکز استان در تهران و مشهد، هر کدام به ترتیب با ۲۱ و ۱۵ کرسی نیز به این صورت است که در تهران، ۶ کرسی متعلق به زنان در دوره پنجم، در این دوره به چهار کرسی رسید و در مشهد نیز دو کرسی به یک کرسی کاهش یافت.
از میان استانهایی که ۹ کرسی دارند هم در قزوین، سهم زنان از سه کرسی در دوره قبل، به دو کرسی در دوره جدید رسید و در رشت و خرمآباد نیز زنان همان یک کرسی دوره قبل را هم از دست دادند.
در ساری نیز زنان مثل دوره قبل، رای نیاوردند، اما در زنجان، زنان از هیچ به یک رسیدند، در بوشهر، یک کرسی به دو کرسی دوره قبل زنان اضافه شد، و در بجنورد و بیرجند، نظر شهروندان مشارکتکننده در انتخابات، مثل دوره قبل این بود که به ترتیب، یک و دو زن را به شورا بفرستند.
از میان مراکز استان دارای هفت کرسی نیز، در ایلام یک سهم دوره قبل هم از زنان گرفته شد، در شهرکرد، از دو سهم زنان، یک سهم کم شد و در سمنان و یاسوج، در بر روی همان پاشنه صفر درصدی سهم زنان از شورا چرخید.
از سهم اندک زنان در دوره ششم، تهران با چهار عضو شورای شهر زن و بوشهر، یزد و زاهدان، هر کدام با سه عضو زن، بالاترین میزان حضور زنان در میان اعضای شورای شهر مراکز استان را به خود اختصاص دادهاند.
سهم ناچیز زنان از کرسیهای پارلمانهای شهری البته بدلیل ثبتنام هفت درصدی آنها در رقابتهای انتخاباتی شوراها در دوره ششم، قابل پیشبینی بود.
بیشتر در این باره: ترکیب جنسیتی نابرابر هم در آغاز، هم در پایانبه عبارت دیگر اگرچه در برخی مراکز استانها رایدهندگان، کرسی یا کرسیهای نمایندگی شورا در دوره قبل را از زنان گرفتند، اما به دلیل ترکیب جنسیتی ناعادلانه میان شمار زنان و مردان کاندیدا، امکان رقابت عادلانه آنها برای کسب جایگاه در شورا، حتی بر اساس منطق ریاضیات نیز وجود نداشت.
ضمن آنکه به نظر میرسد کاهش میزان مشارکت در این دوره از انتخابات، با ویژگیهای خاصی چون افزایش قابلتوجه آرای باطله، اگرچه برای دو انتخابات شوراها و ریاستجمهوری، به طور مجزا اعلام نشده، اما بر نتیجه انتخابات شوراها تاثیر داشته است.
روزنامه همشهری در گزارشی نوشته در مجموع بیش از ۹۹ درصد صندوقهای انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا که شمارش آن به تأیید مراجع ذیربط رسیده، بیش از ۵۹۹۰ زن انتخاب شدهاند که بیش از ۵۷۰ نفر آن مربوط به اعضای شوراهای شهر(شهرهای بزرگ و کوچک) و مابقی مربوط به شوراهای روستا است.
بر اساس بررسیهای این روزنامه، باوجود کاهش ۱۵ درصدی حضور زنان در کرسیهای شوراهای شهر مراکز استانها، حضور زنان در شوراهای شهر روستایی، نسبت به دوره قبل، «۵۰ درصد افزایش» داشته است.
این روزنامه بدون ارائه هیچ توضیح و نموداری، این آمار را درباره روستاها گزارش کرده است.
شاید حالا دیگر بتوان گفت روند آماری مشارکت و انتخاب زنان در انتخابات شوراها پس از چند دوره نشان میدهد حل مشکل مشارکت اندک و بالتبع، سهم اندک آنها در کرسیهای نمایندگی شوراها، علیرغم تمایل روافزونشان برای نامزدی، به عامل مداخلهای مثبت بالادستی نیاز دارد.
از آنجا که هنوز هم در بسیاری از شهرها و روستاهای کوچک و بزرگ کشور، عوامل فرهنگی و اجتماعی، مانع اعتماد به زنان برای حضور در صحنههای مدیریتی و سیاستگذاری در سطح کلان است، اختصاص سهمیه به زنان برای ورود به شوراها به نسبت جمعیت هر منطقه، میتواند یکی از راههای کمک به حرکت به سوی برابری جنسیتی در این زمینه باشد.
اگرچه این راهکار آزمودهشده از سوی برخی دیگر از کشورهای جهان، برای ایرانی مطرح میشود که مانع سیاسی و ایدئولوژیک، از موانع اساسی پیش پای مشارکت جدی زنان در عرصههای مدیریتی کلان است، اما باتوجه به افزایش خروج بخش قابلتوجهی از زنان در ایران از محدوده نقشهای از پیش تعریفشده برای آنها و تلاش برای مشارکت اجتماعی، شاید بتوان بررسی آن را به عنوان یک طرح به بخشهای مختلف حاکمیتی اگر نه تحمیل، دستکم پیشنهاد کرد.