«صداوسیما مجموعهای است که در دنیا نمونهاش به این شکل گسترده و پراکنده وجود ندارد.» این یکی از توصیفات محمد سرافراز از سازمانی است که او پس از ۱۸ ماه ریاست بر آن مجبور به کنارهگیری از آن شد و حالا روایت خودش از پشتپرده برخی بیانضباطیهای مدیریتی و فساد مالی و ساختار قدرت سیاسی این سازمانِ «گسترده و پراکنده» را در قالب یک گفتوگوی ۲۷۰ صفحهای و با عنوان «روایت یک استعفا» در فضای مجازی منتشر کرده است.
محمد سرافراز وقتی در سال ۱۳۹۳ با حکم علی خامنهای به ریاست صداوسیما رسید، سالهای طولانی سابقه معاونت برونمرزی سازمان را پشت سر داشت با کارنامهای آکنده از فعالیتهای رسانهای تبلیغی گسترده برای جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی، اما ستاره دولتش یک سال و نیم بیشتر روشن نماند و عاقبت به دلیل آنچه خود کارشکنی نهادهای امنیتی، بهخصوص سازمان اطلاعات سپاه به ریاست حسن طائب، در مبارزه با فساد مالی در صداوسیما و دخالت ساختاری در مدیریت این سازمان میخواند، استعفا کرد.
علی خامنهای در جواب استعفای محمد سرافراز حرفی نزد اما در حکم عبدالعلی علیعسگری نوشت که «تلاشهای انقلابی و ارزشیِ دلسوزانه» او « هرگز نباید فراموش شود». رئیس جدید سازمان از معاونان قبلی صداوسیما بود که بهدستور سرافراز برکنار شده بود.
برخلاف سنت معمول مدیران جمهوری اسلامی پس از استعفا، محمد سرافراز پس از کنارهگیری ساکت نماند و بارها از پشتپرده استعفایش گفت.
بخش اصلی کتاب «روایت یک استعفا» فصل آخر آن است که سرافراز ماجرای استعفا را با جزئیات شرح میدهد. پیش از این، او همین روایت را، کمی خلاصهتر، در برنامه اینترنتی «اتاق شیشهای» و سال گذشته در مصاحبه با روزنامه شرق بیان کرده بود و از نقش اطلاعات سپاه و فشار امنیتیها در به هم خوردن قرارداد سنگین واگذاری آگهیهای سازمان و نیز برخورد با شهرزاد میرقلیخان، بازرس ویژه او در کشف چند مورد فساد مالی، گفته بود.
ازجمله جزئیات بیشتر، یکی اشاره صریح به نقش پشتپرده مجتبی خامنهای در این ماجراست:
در تعطیلات فروردین ماه ۹۵ [قبل از اعلام استعفا] جلسهای با آقای طائب [رئیس سازمان اطلاعات سپاه] داشتم و گفتم که من تشکر میکنم از شما و چون ممکن است آقایان را نبینم، از طرف من از آقای حسین محمدی [معاون بررسی دفتر رهبری] و حاجآقا مجتبی تشکر کنید، زیرا زمینه را فراهم کردید که من از صداوسیما بروم و این جای تشکر دارد و من راحت میشوم. او بهجای اینکه تکذیب کند، گفت خوب میخواهی بعدش چی کار کنی؟ گفتم بازنشسته میشوم.»
مجتبی خامنهای، سیاسیترین فرزند رهبر جمهوری اسلامی است و حسین محمدی، معاون سیاسی صداوسیما در دوره لاریجانی نیز در سالهای اخیر با سمتِ معاونت بررسی بیت رهبر جمهوری اسلامی، از متنفذترین مدیران پشت پرده صداوسیما و عرصه فرهنگ در جمهوری اسلامی به شمار میآید.
جدا از فصل آخر کتاب «روایت یک استعفا»، بخش عمده کتاب شرح فعالیت ۲۴ سال حضور محمد سرافراز در سازمان صداوسیماست از آغاز تا رسیدن به صندلی ریاست بر آن، که سرشار است از اطلاعاتی که تنها کارکردش معرفی او بهعنوان یکی از کارامدترین و همهفنحریفترین مدیران جمهوری اسلامی است.
بیشتر در این باره: حلقه گردان حبیب؛ تیم مجتبی خامنهایدر همین بخش است که محمد سرافراز به موضوع راهاندازی شبکههای پرستیوی و العالم میپردازد و ازجمله میگوید که وزارت خارجه با راهاندازی این شبکهها مخالف بوده چراکه از نظر آنها صداوسیما حکومتی است و همه برنامههای این شبکهها به حساب جمهوری اسلامی نوشته میشود.
در همین زمینه، او همچنین از مخالفت حسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان، با راهاندازی شبکه العالم یاد میکند و میگوید نصرالله معتقد بود مقامهای ایرانی اطلاعات دقیقی از شرایط کشورهای عربی ندارند، اما در نهایت خودش او را راضی کرده است.
دیگر بخشهای این کتاب نیز مکتومات چندانی برای اهل خبر و سیاست ندارد، اما بیان برخی از آنها با جزئیات بیشتر از زبان کسی که با حکم رهبر جمهوری اسلامی رئیس سازمان صداوسیما بوده است تازگی دارد.
تعطیلی برنامه ۹۰ بهخواست دفتر رهبری
پرسروصداترینِ این موارد که جذابیت عمومی و هنوز تازه دارد، مربوط میشود به تعطیلی برنامه ۹۰ و اخراج عادل فردوسیپور از این برنامه بهخواست دفتر رهبری که محمد سرافراز پیشینه آن را تا مصاحبه فردوسیپور با محمدجواد ظریف برای این برنامه عقب میبرد.
آقای سرافراز نخست با این استدلال که «مجری نباید در این برنامه به همه مسائل کشور بپردازد»، میگوید: «در ماههای اول چند بار شفاهی و بعد کتبی تذکر دادم... موافق نبودم آقای فردوسیپور در مورد موضوعات سیاسی-فرهنگی جامعه در این برنامه اظهارنظر کند.» به همین دلیل خود او مانع پخش این مصاحبه در ویژهبرنامه ۹۰ در یلدای سال ۱۳۹۴ میشود. سپس این نکته کلیدی اضافه میکند: «بعد از این اتفاقات، درخواست تعطیلی برنامه ۹۰ از طرف دفتر رهبری مطرح شد، اما من زیر بار آن نرفتم.»
فهرست چندهزارنفره ممنوعشدگان
در باب ممنوعیتها در سازمان صداوسیما، محمد سرافراز به موارد ناگفته دیگری هم میپردازد که از آن جمله است فعالیت دوباره چند مجری که فعالیتشان در سازمان ممنوع شده بود. آقای سرافراز از قراردادی بهعنوان راهحل یاد میکند که آن را در مشورت با مدیران تلویزیون تهیه میکند و همه مجریان، ازجمله ممنوعشدههایی چون مهران مدیری، رضا رشیدپور و فرزاد حسنی، آن را امضا میکنند تا به «وظایف خود و انتظارات سازمان» متعهد شوند و مراقب «حاشیهها»ی زندگی و رفتار خود باشند.
بیشتر در این باره: ۱۵مرد کلیدی دولت پنهان خامنهایالبته در مورد مهران مدیری که «هم خودش و هم کلیه سریالهایش غیرقابلپخش بودند»، محمد سرافراز میگوید: «برای ساخت سریال جدیدش بنام "در حاشیه" به دفتر رهبری رفتم و صحبت کردم تا ساخته شود.»
بهروایت محمد سرافراز، فهرست ممنوعشدگان در صداوسیما به چند مجری و بازیگر محدود نیست. او از فهرستی چندهزارنفره از استادان دانشگاهها، هنرمندان، مجریان و دیگران میگوید که حراست سازمان متولی تهیه و اعلام آن بوده است. «آقای مروتی مدیرکل حراست پرسنلی که نماینده وزارت اطلاعات بود، بهصورت خودمختار، افرادی را ممنوعالورود به سازمان یا غیرقابلپخش اعلام میکرد.»
محمد سرافراز، در پی بالاگرفتن اعتراض شبکههای رادیویی و تلویزیونی، از حراست فهرست ممنوعشدگان را طلب میکند. «تا مدتها مشخص بود لیست منسجمی ندارند و اسامی را کم و زیاد میکردند تا بتوانند به یک لیست قابل ارائه برسند. وقتی لیست دادند، شامل چند هزار نفر از اساتید دانشگاه، هنرمندها، مجریها و افراد متفرقه میشد... برخی از افراد این لیست فوت شده بودند، برخیها یک خطای مربوط به سالهای دور مرتکب شده بودند و بدون دلیل تمدید شده یا در لیست مانده بودند. برای اساتید دانشگاه که اصولاً توجیهی نداشتند.»
تتلو در تلویزیون
بیشتر در این باره: دولت پنهان رهبرامیرحسین مقصودلو، معروف به تتلو، ظاهراً تنها کسی است که محمد سرافراز، بهرغم «درخواست سپاه»، اجازه پخش صدا و تصویرش را نمیدهد. ماجرا به کلیپ «هستهای» مربوط میشود که سازمان «اوج» وابسته به سپاه آن را با خوانندگی و اجرای تتلو و با صرف هزینه بسیار میسازد، اما نهایتاً فقط در فضای مجازی پخش میشود.
«در مورد امیرحسین تتلو از دفتر گزارش خواستم، فهمیدم خوشسابقه و خوشنام نیست و مجوز پخش ندادم. وقتی در تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری به ملاقات آقای رئیسی رفت و عکس آن منتشر شد تعجب کردم، اما وقتی خبرگزاری فارس با کمک شخصیتهای سیاسی و فرهنگی مراسم تجلیل و قدردانی برایش گذاشت خیلی بیشتر متحیّر شدم.»
محمد سرافراز سپس صراحتاً ابراز تعجب میکند از اینکه «چرا یک بخش خاص از سپاه اینقدر برای او سرمایهگذاری کرده است».
جولان امنیتیها در فراقوه صداوسیما
محمد سرافراز علاوهبر شرح نقش سازمان اطلاعات سپاه و همکاری چهرههای امنیتی دولت، از جمله علی ربیعی با رئیس اطلاعات سپاه در ماجرای استعفا، جزئیاتی از حضور چندلایه امنیتیها در اجزای سازمان صداوسیما هم به دست میدهد.
او رقابت دو طیف امنیتی وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه در سازمان زیرنظرش را رد میکند و از هماهنگی آنها خبر میدهد و میگوید: «آقای مروتی، مدیرکل پرسنلی حراست، نیروی وزارت اطلاعات بود اما با اطلاعات سپاه هماهنگ بود. بعد از مدتی هم که تغییر کرد، از سوی رئیس مرکز حراست برآورد شده بود حدود ۳۰ نفر نیرو در بخشهای مختلف سازمان خصوصاً سیما داشت که مستقیماً از وزارت اطلاعات با آنها تماس میگرفت. آنها شبکهای درست کرده بودند و با توجه به اختیارات گستردهای که برای خودشان تعریف کرده بودند، در مورد مدیران، کارشناسان، برنامهها و بسیاری از مسائل سازمان نقش داشتند و با اطلاعات سپاه هماهنگ بودند.»
محمد سرافراز در دوره ریاستش بر صداوسیما از نتایج «مثبت» این هماهنگی در فعالیتهای سازمانی بیبهره نبود، اما این اتحاد چاقوی دولبهای است که بههنگام مزایده صداوسیما برای واگذاری آگهیها دست آقای سرافراز را برید: «وقتی قرار شد جلوی مزایده صداوسیما را بگیرند، با هم هماهنگ عمل کردند. یکی به دفتر رهبری گزارش داد که انجام مزایده یعنی آنتنفروشی صداوسیما و دیگری کاری کرد که برنده مزایده بهصورت غیرقانونی از مزایده کنار بکشد.»
ازجمله اقدامات محمد سرافراز تغییر عنوان معاونت سیاسی صداوسیما به معاونت خبر و ایجاد برخی تغییرات صوری در ساختار این معاونت بود، با این حال و بهگفته خودش ساختار امنیتی حاکم بر «ساختمان شیشهای» جامجم همچنان پایدار ماند.
او درباره ارکان این معاونت که نقش راهبر اصلی را در بخشهای خبری و برنامههای سیاسی ایفا میکنند میگوید: «سه چهار نفر هستند که بر خبر تلویزیون سلطه دارند و مورد اعتماد دفتر رهبری و آقای حسین محمدی هستند و تصور میکنند که از اینها بهتر دیگر وجود ندارد.»
و این جدا از نیروهایی است که دستگاههای امنیتی در بدنه سازمان صداوسیما به شکل مأمور یا همکار دارند و رئیس پیشین صداسیما در این گفتوگو بر وجود و فعالیت آنها صحه گذاشته است.
فساد مالی در پیامرسان سروش
محمد سرافراز مدعی اصلاح برخی مفاسد مالی در صداوسیماست و بههنگام شرح جزئیات از پیامرسان سروش و نقش محمدرضا علیعسگری، فرزند رئیس کنونی صداوسیما، مثال میآورد که اتفاقاً گزارش مالی آن را بازرس ویژهاش، شهرزاد میرقلیخان، به او رسانده بود.
«زمانی که ایشان گفت این اپلیکیشن آماده بهرهبرداری است، راستیآزمایی کردم آیا چند میلیون مخاطب همزمان میتوانند در آن پیام مکتوب، صوتی وتصویری رد و بدل کنند؟ جواب منفی بود.»
بهگفته آقای سرافراز، در کنار شرکت سروش رسانه، بدون مجوز، شرکت دیگری برای انجام کار تأسیس میشود که ۴۹ درصد سهام آن متعلق به فرد حقیقی، ازجمله محمدرضا علیعسگری، است: «آن شرکت هم اغلب پولها را به کارکنان شرکت مُهیمن میداد که مربوط به مدیرکل خود ایشان بود.» پس از محرز شدن تخلف، شکایتی از سوی رئیس صندوق بازنشستگی صداوسیما تسلیم دادسرای فرهنگ و رسانه میشود، اما عاقبت، بهگفته محمد سرافراز، پس از منصوب شدن رئیس کنونی صداوسیما این شکایت هم پس گرفته میشود.
مورد ویژه رحیمپور ازغدی
محمد سرافراز در حاشیه بحث پیرامون استعفای جنجالی غلامرضا غلامی، مدیر وقت شبکه چهار، در اعتراض به دخالتهای مدیر بالادستی و نیز «حجم فساد مالی»، به پشتپرده برنامههای حسن رحیمپور ازغدی اشاره میکند و میگوید که آقای رحیمپور ازغدی خودش تیم تولید برنامه تشکیل داده بود و در عین حال همزمان در سه شبکه برنامه داشت. «نظر آقای غلامی این بود که هم در مورد موضوعات و هم در مورد کیفیت فنی میبایست با شبکه هماهنگی شود و آقای رحیمپور ازغدی زیر بار نمیرفت.»
برخلاف تصور عمومی، برخی برنامههای سخنرانی تلویزیون، ازجمله برنامه هفتگی محسن قرائتی که با عنوان «درسهایی از قرآن» سابقه چنددههای دارد، برنامههایی هستند که تهیهکننده آنها خود سخنراناناند و برآورد مالی جداگانهای دارند که سود آن بنابهقاعده به جیب تهیهکننده و تیمش واریز میشود.
محمد سرافراز در مورد ویژه حسن رحیمپور ازغدی از دفتر رهبر جمهوری اسلامی نیز یاد میکند و میگوید آقای رحیمپور ازغدی «با دفتر رهبری ارتباط داشت و به آنها گزارش میداد، آقای غلامی هم جواب میداد».
سخنرانیهای ازغدی، که اصولگرایان از او بهعنوان «نظریهپرداز انقلاب اسلامی» یاد میکنند، همچنان و هفتگی از شبکههای گوناگون پخش میشود.
همه راهها به دفتر رهبری ختم میشود
در یکی از آخرین روزهای بهمن ۹۴ محمد سرافراز به دفتر رهبر جمهوری اسلامی میرود و در دیدار دونفره با علی خامنهای به او میگوید «یک حکومت پنهانی در حکومت که هم پول دارد، هم رسانه در داخل و خارج دارد و هم ابزار امنیتی دارد، علیه سازمان در حال برنامهریزی است» و از او درخواست حمایت میکند و میگوید در غیر این صورت «من استعفا میدهم و میروم برای اینکه این سازمان برای شما بماند و حفظ شود»، و استعفایش را مکتوب میکند و بههوای حمایت برمیگردد سر کارش.
در اردیبهشتماه ۹۵، پس از انتشار شایعاتی درباره استعفایش، به علیاصغر حجازی در دفتر رهبری گله میبرد و آقای حجازی در جواب میگوید در جریان ملاقات او با خامنهای بوده و با استعفای او موافقت شده است.
محمد سرافراز در روز ۱۸ اردیبهشت ۹۵ آخرین نامهاش در مقام رئیس صداوسیما را برای علی خامنهای مینویسد و اتفاقات مهم پس از آخرین ملاقاتش با او را توضیح میدهد و در پایان مینویسد «هر تصمیمی که بگیرید، دعاگو هستم». اما علی خامنهای که تنها ۷ ماه پیش از آن «۱۳ صفت مثبت و بعضاً اختصاصی» را نصیب او کرده بود، هیچگاه هیچ جوابی به این نامه نمیدهد.
کسی که ۱۸ ماه از ۲۴ سال حضورش در صداوسیما را در مقام ریاست بر آن گذرانده، این سازمان را مجموعهای «گسترده و پراکنده» توصیف میکند؛ توصیفی که «بیدروپیکر بودن» آن را به ذهن میآورد. سازمان عریض و طویل صداوسیما شاید در برخی مسائل و مفاسد مالی بیدروپیکر به نظر برسد، اما در ساختار مدیریتی و سیاسی نهتنها بیدروپیکر نیست که دروازهها و مردانی آهنین دارد؛ مردانی که راهشان جملگی به دفتر رهبری ختم میشود.